بهنام راد
سال ۲۰۱۲ رسید، امیدوارم که تا به حال در سال جدید میلادی ایام خوبی داشتهاید.
آیا اهدافتان را برای سال جدید نوشتهاید؟ یا اینکه شما هم مثل مایاها اعتقاد دارید که امسال آخرالزمان است وگفتید که «چه هدفی؟ امسال را خوش میگذرانم» البته آن هم برای خودش هدفی است، هدف درستی نیست ولی به هر حال.
اگر در ترافیک گیر نکردهاید و با یک انگشت از میله اتوبوس و مترو آویزان نیستید و یا همین چند لحظه پیش مجله را از دهان بچه دوسالهتان که داشت مجله را مثل همبرگر میخورد بیرون نکشیدهاید- البته اگر من جای شما بودم، همین مقاله را نگه میداشتم و بقیه مجله را به بچه پس میدادم چون بهتر از این مقاله مطلب دراین مجله پیدا نمیکنید- حالا از شما میخواهم که یک کاغذ سفید بردارید و بالای صفحه بنویسید: کجا؟ چی؟ چطور؟ و درادامه بنویسید:
۱- شغل ۲- مسائل مالی ۳- فعالیتهای فیزیکی ۴- روابط خانوادگی ۵- روابط اجتماعی
اینها حداقل پنج موردی است که شما باید برایشان در زندگیتان هدف تعیین کنید.
حالا ازخودتان بپرسید که یکسال، دوسال، پنج سال و ده سال ازالان میخواهید کجا کار کنید، مشغول به چه کاری باشید و چقدردر کارتان موفق باشید. در ارتباط با مسائل مالی، یکسال، دوسال، … ازالان چه مقدارمیخواهید درآمد داشته باشید ومیخواهید پولتان را کجا سرمایهگذاری کنید و میخواهید با پولتان چکار بکنید.
مطمئن هستم که موضوع را درک کردید.
نکته مهم این است که درابتدا ذهنتان را رها کنید، بگذارید پرواز کند، بگذارید همه مرزها را بشکند، بگذارید به دست نیافتنیها فکرکند. در هر کدام از آن پنج حوزه، هر کاری که دوست دارید انجام بدهید، هرچه که دوست دارید بدست آورید، هرکجا که
میخواهید بروید فکرکنید و بر روی کاغذ بنویسید. تمام آرزوهایتان را بنویسید حتی اگر کودکانه و کمی احمقانه به نظر برسد؛ بعد از اینکه کلی از نوشتن آرزوهایتان لذت بردید، وقت آن میرسد که بطور واقعبینانه به آن اهداف نگاه کنید. «بطور واقعبینانه» منظورم این است که اگر سال گذشته پنجاه هزار دلار درآمد داشتهاید، نمیتوانید امسال یک میلیون درآمد داشته باشید. شما نمیتوانید ذهنتان را گول بزنید. اگرهدف غیرواقعی و دست نیافتنی باشد، ذهنتان به شما پشت میکند و شما و هدفتان را تنها میگذارد.
نکتهای که باید به آن توجه داشته باشید این است که بیشترافراد فکرمیکنند که اهداف درآن پنج حوزه ازهم مستقل میباشند در صورتی که چنین نیست. «در آینده کجا میخواهید کارکنید؟» ارتباط مستقیم دارد با «چه مقدار درآمد میخواهید داشته باشید؟»، «با چه افرادی در روابط اجتماعیتان میخواهید مراوده داشته باشید؟» ارتباط مستقیم دارد با «کجا کار میکنید؟ و چه کاری انجام میدهید؟»؛ اگر هدف شما درآمد بالا است و کار مورد نظرتان نیازمند به داشتن انرژی زیاد و قدرت تصمیمگیری سریع است، پس قاعدتا شما باید از نظرجسمانی قوی باشید و مداوم ورزش کنید.
امیدوارم که شما را نترسانده باشم ولی نوشتن اهداف بطور واقعبینانه نیازمند آن است که با خودتان روراست باشید. اول مجسم کنید که ده سال ازالان چه انتظاراتی ازخودتان دارید و بعد به عقب برگردید و بپرسید پنج سال دیگر باید چطورباشم تا به اهدافم در ده سال بعد برسم، دو سال ازالان و یکسال ازحالا باید چطورباشم تا بتوانم به اهدافم درپنج سال آینده برسم. اگر بیهدف در ماشینتان بنشینید، نه تنها به جایی نخواهید رسید بلکه وقت با ارزشتان را هم هدر خواهید داد. پس وقت را تلف نکنید وهمین الان
شروع کنید به نوشتن اهدافتان.
به این دلیل کمی به حاشیه زدم که یادآوری کنم رسیدن به شادی وخوشی وجمعآوری ثروت باید در راس اهدافتان باشد.
«گری کلر» Garry Kellerخیلی خوب جمعآوری ثروت را تعریف میکند: «درآمدی که به خاطرش کارنکردهاید و در جهت اهدافتان بکار میگیرید.»
سوال این است که چطور میتوانید درآمدی داشته باشید که برایش کار نکردهاید؟ باید هرچه الان درمیآورید را سرمایهگذاری کنید. آن درآمد را کجا سرمایهگذاری کنیم؟ این چیزی است که در مقاله قبلی به آن پرداختیم و راجع به بازار سهام و بستههای سرمایهگذاری صحبت کردیم.
روشهای سرمایهگذاری
من قبلا متذکر شدم که سرمایهگذاری مناسب باید قابل فراگیری باشد، باید مدیریت مالی پولتان را خودتان انجام دهید و بطور خلاصه همه چیز تحت کنترل خودتان باشد.
بازار سهام و بستههای سرمایهگذاری روشهایی هستند که شما پولتان را به دیگران تحویل میدهید و دیگر کنترلی نسبت به آن ندارید و باید مانند یک تماشاچی در کنار خط بنشینید و دعا کنید که مسابقه به نفع شما پیش برود. من هیچ مخالفتی با مشاورین مالی ندارم اما اگر من پولم را روی یک مسابقه شرطبندی میکنم، ترجیح میدهم که خودم هم داخل مسابقه باشم تا بتوانم مسابقه را ببرم.
یک روش فوقالعاده دیگر برای سرمایهگذاری، خریدن شرکتهای موفق است. مایکروسافت، گوگل، فیسبوک و سرمایهگذارهای بااستعداد مثل وارن بافتWarren Buffett همه این روش را دنبال میکنند. من روش وارن بافت را خیلی میپسندم چون وارن بیشتر ازپنجاه درصد سهام شرکتهای کوچک و متوسط خصوصی را که ظرف مدت پنج تا ده سال گذشته موفق بودهاند را میخرد. به این طریق او ازسود آن شرکتها استفاده میکند و سهامداران شرکت هم ازحضور آدم موفقی مثل وارن به عنوان عضو هیئت مدیره شرکت سود میبرند. شما الان میگویید که «اما من چنین پولی را ندارم» ولی دنیا را چه دیدید، اگر کارتهایتان را در زندگی درست بازی کنید، شما هم به آن مرحله خواهید رسید. زیبایی زندگی دراین است که به هرچه بخواهید دست پیدا میکنید به شرط اینکه امروز دست بکار شوید.
سرمایهگذاری در مسکن
حالا نوبت آخرین روش سرمایهگذاری یعنی سرمایهگذاری در مسکن است. توجه داشته باشید که کلمه مسکن تنها به خانه و آپارتمان ختم نمیشود. مسکن میتواند یک خانه، یک آپارتمان، یک مجموعه آپارتمان، یک زمین، یک مرکز خرید و یا یک مجموعه دفتر باشد.
سرمایهگذاری درمسکن میتواند فعال و غیر فعال باشد. اگر من یک خانه را نقد بخرم، این سرمایهگذاری است .
اگر داخل آن خانه زندگی بکنم ویا خانه را خالی نگه دارم، آن خانه به مرور زمان قیمتش بالا میرود و این افزایش قیمت، سود پول من خواهد بود ولی این یک سرمایهگذاری غیرفعال است. اما اگر من آن خانه را اجاره بدهم این یک سرمایهگذاری فعال است چون من اجاره دریافت میکنم و تنها به امید افزایش قیمت خانه نخواهم بود. اگر یک آپارتمان پیشفروش بخرم، یا یک زمین بخرم، یا یک دفتر بخرم و استفادهای از آن نکنم، اینها همه سرمایهگذاری غیرفعال میباشد. شما در صورتی که پول زیادی داشته باشید و برایتان مهم نباشد که پول شما سود برگرداند، میتوانید به دنبال سرمایهگذاری غیرفعال مثل خرید آپارتمانهای پیشفروش باشید. یک آپارتمان پیشفروش حداقل برای دو سال تا زمانی که ساخته شود هیچ سودی برای شما نخواهد داشت. البته شما چیزی را از دست نمیدهید برای اینکه بعد از فروش آپارتمان میتوانید به سودی که مد نظرتان هست برسید ولی باید حداقل دو سال صبر کنید.
نکته مهم این است که شما هرگز نباید برای خرید آپارتمان پیشفروش پول قرض کنید یا وام بگیرید، برای اینکه تا زمانی که بتوانید آن آپارتمان را بفروشید باید از جیبتان قسط وام را بدهید و این اصلا سرمایهگذاری منطقی نیست. در نقطه مقابل شما میتوانید یک خانه با وام بخرید، خانه را اجاره بدهید و از اجارهخانه قسط وام و هزنیه آب و برق و گاز را بپردازید و حتی کمی پول هم ته جیبتان بماند و این یک سرمایهگذاری فعال و موفق میباشد.
حالا آیا سرمایهگذاری درمسکن یک سرمایهگذاری مناسب است؟ باید بگویم که این روش ساده است، قابل یادگیریست، شما مدیریت پولتان را خودتان انجام میدهید و بطور کامل همه چیز در کنترل شماست و تا مادامیکه آن خانه را دراختیار دارید بطور دقیق میدانید که هرسال چه مقدار درآمد خواهید داشت؛ و دانستن رقم دقیق درآمد به شما کمک میکند که برای آینده خود برنامهریزی مناسبی داشته باشید. در شماره بعد بطور عمیقتری به این مبحث خواهیم پرداخت.
سرمایهگذاری در مسکن روشی است که همه میتوانند انجام بدهند ولی همه اقدام به انجامش نمیکنند.
Behnam Rad, Real Estate Investor
اگر من پولم را روی یک مسابقه شرطبندی میکنم، ترجیح میدهم که خودم هم داخل مسابقه باشم تا بتوانم مسابقه را ببرم.
شما در صورتی که پول زیادی داشته باشید و برایتان مهم نباشد که پول شما سود برگرداند، میتوانید به دنبال سرمایهگذاری غیرفعال مثل خرید آپارتمانهای پیشفروش باشید.