' رفتار شما چقدر کانادایی است؟ | پرنیان
بازار کار — 11 آوریل 2012

مهتوت تکا-مجله Canadian Newcomers/برگردان نادیا غیوری

اگر شما یک مهاجر تازه‌وارد به کانادا باشید، این احتمال هست که این‌طوری با همکاران خود سلام و احوال‌پرسی کنید: هر روز صبح وقتی وارد محل کارتان می‌شوید، دور اتاق بگردید و با همه دست بدهید. وقتی هم به همکاری می‌رسید که گوشی در گوشش گذاشته و بی‌توجه به اطراف مشغول شنیدن است، دستی به شانه او بزنید و او را متوجه حضور خود کنید. خیلی نزدیک به خانمی بایستید که مشغول درست کردن قهوه خود است و با او درباره تعطیلات آخر هفته‌اش حرف بزنید. و بالاخره به یکی از همکارانتان هم که تازه از مرخصی برگشته به گرمی خوشامد بگویید و به او بگویید که در همین مدت کوتاه حسابی وزن اضافه کرده.

اینها هم کارهایی است که هرچه شما «بیشتر کانادایی» شوید، احتمال انجام دادنش بیشتر می‌شود: دست دادن و روی شانه زدن را کنار بگذارید، با کمی فاصله بیشتر کنار خانمی بایستید که مشغول درست کردن قهوه است و درباره تعطیلات آخر هفته با او حرف بزنید و به همکار چاقتان خوشامد بگویید بدون این که اشاره‌ای به اضافه وزن او کنید.

این مثال می‌تواند به شما کمک کند که تا اندازه‌ای رفتار به ظاهر «عجیب و متفاوت» خود را متعادل کنید چون در این گوشه از دنیا رفتار متعارف و پذیرفته شده در محل‌ کار این است. متاسفانه در «اولین تجربه کار کانادایی» خود و پیش از این که متوجه فرهنگ محل کار و تفاوت‌های ظریف آن در کانادا بشوید، ناچار با موارد دشواری از این دست مواجه خواهید شد. حتی ممکن است مدت زیادی طول بکشد تا شما متوجه عجیب بودن کارهای خود طی این مراسم صبحگاهی بشوید.

فرهنگ مراکز کاری کانادا چگونه است؟

خانم دکتر ناوا ایزرایل، مدیر سابق بخش Workplace Communication in Canada، که یک رشته رابط یا bridge در دانشگاه رایرسون است، و ریاست فعلی بخش Fusion Global Education، در این‌باره می‌گوید: «فرهنگ مراکز کار در کانادا متناسب با همان چیزهایی است که کانادایی‌ها آنها را به عنوان فرهنگ یا ارزش‌های کانادایی قبول دارند. فرهنگ محل کار در کانادا در واقع ادامه‌ای است بر فرهنگ کانادایی.» بنا بر این به عقیده وی مشکل اصلی در «دقت کردن» به همین تفاوت‌های ظریف و رفتارها است.

در تحقیقی که در سال ۲۰۰۸ توسط موسسه تحقیقاتی I.R.P.P برگزار شد، این نتیجه دیده می‌شد که بسیاری از کارفرمایان با وجود این که خود به سختی توانسته بودند تعریف مشخص و روشنی برای مفهوم «درک فرهنگ کانادایی» ارائه کنند اما همه آنها کم و بیش معتقد بودند که این قابلیتی است که به هر حال یک مهاجر به‌طور کامل واجد آن نیست.

اگر شما مهاجر تازه‌واردی هستید که خیلی خوب فرهنگ کانادایی را نمی‌شناسد، برایتان یک خبر داریم. همین بی‌تجربگی شما می‌تواند به سدی میان شما و کارتان تبدیل شود.

بی‌اطلاعی و بی‌توجهی به فرهنگ کار چطور می‌تواند بر موقعیت شما تاثیر بگذارد؟

دکتر ایزرایل می‌گوید: «در یک جامعه جمع‌گرا که در آن هر فرد بخشی از یک ماشین بزرگ‌تر است و نه یک موجود منفرد، همه می‌آموزند که باید به جای «من» بگویند «ما». در آن فرهنگ‌ها فقط احمق‌ها، افراد مغرور و آدم‌های تنها هستند که «من» می‌گویند، چون نفهمیده‌اند که آنها تنها بخشی از یک موجودیت مهم‌تر و بزرگ‌تر هستند. وقتی شما به کانادا می‌آیید باید «من» گفتن را شروع کنید.»

این طرز تفکر حتی می‌تواند بر پاسخ‌هایی هم که به هنگام مصاحبه‌های شغلی می‌دهید تاثیر بگذارد. مثلا وقتی از شما پرسیده می‌شود: «در آخرین شغل خود به چه موفقیت‌هایی دست پیدا کردید؟» اگر در پاسخ خود تحت تاثیر ادب و ادبیات رایج در جامعه قبلی از واژه «ما» استفاده کنید، این احتمال وجود دارد که یک متقاضی علاقه‌مند به حساب نیایید. کارفرمای کانادایی که خود با فرهنگ یک جامعه فردگرا تربیت شده، انتظار دارد که از شما بشنود: «من چنین کردم و … من چنان کردم.»

حتی اگر به دلیل شرکت در کارگاه‌های مصاحبه و یا تقلید از مصاحبه‌های موفق توانستید در یک مصاحبه شغلی قبول شوید و کاری را بگیرید، نیاز به «کاناداییزه کردن» روش‌هایتان با پشت سر گذاشتن این مرحله به پایان نمی‌رسد. نداشتن مهارت‌های soft یا ارتباطی همچنان می‌تواند برای موقعیت شما دردسرساز باشد. آقای استفن بوپغه، مشاور اشتغال و تغییر در مهارت‌ها، در این‌باره می‌گوید: «این تصور هست که برخی کارها فقط نیاز به مهارت‌های hard یا فنی دارند. به اعتقاد من تقریبا در همه مشاغل لازمه موفقیت دارا بودن ترکیبی از هر دو نوع این مهارت‌هاست. فرض کنید شما در وجه تکنیکی کار خود عالی باشید اما از نظر ارتباط با همکاران، سوپروایزر یا مشتری‌هایتان مشکل داشته باشید. این موضوع می‌تواند شرایط را به شدت به ضرر شما تغییر بدهد. حتی ممکن است برای کار خوبی که در بخش تکنیکی هم ارائه می‌دهید امتیاز و اعتبار لازم را برایتان قائل نشوند. مردم هم از ارتباط با شما احساس راحتی نکنند.»

بوپغه می‌گوید: «تعداد آدم‌هایی که به تنهایی و در خلوت کار می‌کنند زیاد نیستند. در کار همیشه باید با کسی ارتباط داشته باشید و موفقیت در این ارتباطات به شدت اوضاع را تغییر می‌دهد.»

بنا بر تحقیقات I.R.P.P، درک نادرست در ارتباطات یکی از موارد مهمی است که می‌تواند به رفتارهای قالبی و کشمکش‌ها منجر شود. حتی در یک ارتباط معمولی و روزانه مثل ایمیل یا نامه به یک همکار هم این اتفاق می‌تواند بیفتد. اگر نامه را در ذهنتان و با همان زبانی که به آن فکر می‌کنید تنظیم کنید و بعد ترجمه آن را به انگلیسی برای همکارتان بفرستید، ممکن است از لحن نوشته‌اتان برداشت نادرستی صورت بگیرد. حتی ممکن است همکارتان که به ترکیب‌های دیگری از کلمات عادت دارد، آن نوشته را توهین‌آمیز، دستوری، غیرحرفه‌ای و یا هرچیز دیگری بداند که اصلا منظور شما نبوده است.

یکی دیگر از اتفاقات نامطلوب حاصل از عدم درک صحیح که در محل کار رخ می‌دهد، مورد قضاوت قرار گرفتن است. خانم دکتر ایزرایل توضیح می‌دهد: «برخی از ما از فرهنگ‌هایی آمده‌ایم که در آنها زمان یک امر سیال است و چندان مهم نیست. در کانادا دو دقیقه دیرتر خیلی دیر است. اگر افراد نتوانند زمانشان را به شیوه کانادایی مدیریت کنند، فرض را بر بی‌انگیزگی آنها خواهند گذاشت، آنها را مسئولیت ناشناس و یا غیرقابل اعتماد خواهند دانست که در خیلی از موارد هم اصلا موضوع این نیست. موضوع فقط این است که آنها از یک جای دیگر و با تعریفی متفاوت از زمان به کانادا آمده‌اند. اگر افراد متوجه چگونگی رفتارها در محل کار نشوند و نتوانند خود را با آن تطبیق دهند، موفق نخواهند بود. یا شغل خود را از دست می‌دهند و یا هیچ وقت در کارشان ارتقا پیدا نمی‌کنند.» وی در ادامه می‌افزاید که وقتی افراد رفتاری خاصی را از خود بروز می‌دهند، دیگران آن را یک تفاوت فرهنگی نمی‌بینند و به قضاوت در مورد آن می‌پردازند.

شاید شما متوجه نشوید اما قضاوت کردن یک امر دوجانبه است. حتی شما هم ممکن است در مورد رفتار همکاران کانادایی خود قضاوت کنید. گاهی شما هم در مورد روش‌های آنها با استفاده از عبارت‌های نه چندان خوشایند با دیگر همکاران یا اعضای خانواده خود به قضاوت می‌نشینید.

شما هم گاهی همان رفتارهای قالبی را از خود بروز می‌دهید. گرچه اینجا شما مهاجر تازه‌وارد هستید. یقینا بیشتر به نفع شما خواهد بود اگر خودتان را با فرهنگ کار هماهنگ کنید. دکتر ایزرایل می‌گوید: «ما مهاجران چیزهای خیلی جالبی از فرهنگمان با خود آورده‌ایم اما اگر فقط بخواهیم از همان چیزهایی که داریم استفاده کنیم و توجهی به شیوه‌های کانادایی نداشته باشیم، موفق نخواهیم بود. این یک واقعیت است. دقیقا به همان دلیلی که اگر نتوانید انگلیسی حرف بزنید کسی متوجه منظورتان نمی‌شود. وقتی به جای تازه‌ای می‌آیید، باید خود را با این فضای جدید هماهنگ کنید…»

مثل همان ضرب‌المثلی که می‌گوید:«وقتی در رم هستی همان کاری را بکن که رومی‌ها می‌کنند.» (یا معادل فارسی آن: خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو.- م) در پیش گرفتن این رفتار- حالا شاید نه صددرصد- اما به هر حال تاحدی کار را در محیط‌های کاری برای فرد آسان‌تر می‌کند.

شما چطور رومی شدید؟

حال ببینیم شما برای «کاناداییزه کردن» رفتارهایتان در محل کار چه باید بکنید؟

آقای بوپغه می‌گوید: «این‌طور که من شنیده‌ام، خیلی از مهاجرانی که به کانادا می‌آیند بیشتر هم و غمشان بر توسعه مهارت‌های فنی‌اشان است؛ این در حالی است که اغلب آنها از این نظر کاملا شرایط خوبی هم دارند. آنچه که آنها واقعا به آن نیاز دارند، رشد مهارت‌های ارتباطی است. برای مثال به جای این‌که یک متخصص IT در کلاس‌های پیشرفته‌ترIT شرکت کند، شاید بد نباشد که در کارگاه‌هایی حضور یابد که به توسعه مهارت‌های ارتباطی می‌پردازد تا به این ترتیب بین دو گروه از مهارت‌هایش تعادل لازم برقرار شود.»

او در ادامه می‌افزاید که به هر حال شرکت در این کارگاه‌ها یا تقلید از نمونه مصاحبه‌های موفق جایگزین کاملی برای تجربه‌های مستقیم محل کار و فضای واقعی نیستند. بنا بر ضرب‌المثل معروف «تمرین کار را بهتر می‌کند» (practice makes perfect)، در این مورد هم تمرین شما را بیشتر و بیشتر کانادایی می‌کند. باید در همان فضای کار اشتباه کنید، اشتباهاتتان را بپذیرید، حتی شاید مجبور شوید برای تنبیه خود نیشگونی هم از خود بگیرید تا شرم حاصل از اشتباهتان را تا حدی تعدیل کنید، از اشتباهاتتان درس بگیرید و به حرکت خود ادامه دهید. شاید شنیدن این جمله از آقای بوپغه کمی هم باعث آرامش باشد که همه اشتباهات هم آن‌قدرها بد نیستند.

بروز اشتباه اجتناب‌ناپذیر است اما چطور می‌توان تعداد آنها را به حداقل رساند؟

دکتر ایزرایل توصیه می‌کند که با دقت تمام سعی کنیم تا از دیگران یاد بگیریم. او تاکید می‌کند یاد گرفتن چیزهایی که نباید بگوییم خیلی مهم‌تر از یاد گرفتن چیزهایی است که باید بگوییم.

آقای بوپغه هم توصیه می‌کند که به زبان اشارات یا زبان بدن، حالات چهره و عکس‌العمل افراد به هنگام مواجهه آنها با خودمان توجه ویژه‌ای داشته باشیم. اگر از کاری مطمئن نیستیم حتما از دیگران بپرسیم. او توصیه می‌کند که کسی را پیدا کنید که بتوانید به راحتی در مورد مسائل با وی صحبت کنید، مثلا یک دوست، یک همکار، یک مربی و یا یک مشاور شغلی در نهادهای خدمات اجتماعی و قبل از برداشتن هر گام بزرگی هم در مورد آن با یکی از این افراد مشورت کنید.

هر دوی این کارشناسان در یک نکته هم‌عقیده‌اند و آن این‌که فرا گرفتن فرهنگ کانادایی کار ممکن است مدتی طولانی زمان نیاز داشته باشد. ممکن است برخی شرکت‌ها متوجه این نکته باشند که در کشور شما کارها به شکل دیگری انجام می‌شوند. بعضی شرکت‌ها هم برنامه‌هایی دارند تا به مهاجران برای هرچه سریع‌تر هماهنگ شدن با کار کمک کند. البته به اعتقاد خانم دکتر ایزرایل برنامه‌های فرهنگی موجود در این زمینه آن‌طور که باید فراگیر نیستند چون هدف آنها فقط مهاجران است و نه همکاران کانادایی آنها. به عبارت دیگر اگر هر دوی این گروه‌ها در این برنامه‌ها مخاطب واقع می‌شدند، کارآیی این برنامه‌ها می‌توانست بسیار افزایش یابد. اما به هر حال در مسیر کانادایی شدن این احتمال هم هست که کارفرماها هیچ کاری برای شما نکنند. به هر حال مسئولیت هر کسی با خود اوست.

 

کارفرمای کانادایی که خود با فرهنگ یک جامعه فردگرا تربیت شده، انتظار دارد که از شما بشنود: «من چنین کردم و … من چنان کردم.»

 

یاد گرفتن چیزهایی که نباید بگوییم خیلی مهم‌تر از یاد گرفتن چیزهایی است که باید بگوییم.

 

به اشتراک بگذارید

درباره نویسنده

اعظم حضرتی

(1) دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

 

مهاجرت به کانادا | مهاجرت به آمریکا | گرین کارت آمریکا | مهاجرت از طریق سرمایه گذاری | مهاجرت نیروی کار | اقامت کانادا | اقامت آمریکا | دانمارک | مهاجرت به دانمارک | تحصیل در کانادا | تحصیل در آمریکا | نرخ ارز | مهاجرت به کانادا | ماهنامه پرنیان