گفتگوی مجید بسطامی با دکتر محسن حافظیان مدیر انتشارات مولتیساژ
دکتر محسن حافظیان، زادۀ خراسان (سبزوار) و دانشآموختۀ دانشگاه فردوسی مشهد (زبان و ادبیات فرانسه) برای ادامۀ تحصیلات خود در سال ۱۹۹۳ به فرانسه رفت و نخست در رشتههای آموزش زبان فرانسه به عنوان زبان دوم (کارشناسی) و زبان و فرهنگ (کارشناسی ارشد) در دانشگاه شارل دوگل شهر لیل ادامه تحصیل داد. وی دورۀ پژوهشهای بنیادی (DEA) و دکترای خود را نیز در سال ۲۰۰۱ در رشتۀ «آموزشکاوی زبان و فرهنگ» در دانشگاه سوربن پاریس به پایان رسانید و همان سال به شهر مونترال کانادا رفت. در سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۶ نیز دو دورۀ فوق دکترای خود را در دپارتمان آموزش در حوزۀ «خطاهای زبانی» و «مفاهیم ریاضی در زبان اینویتها» در دانشگاه مونترال به پایان رسانید. وی در دوران اقامتش در کانادا در کنار انتشار کتب و مقالاتی در حوزۀ زبانشناسی، مقالات بسیاری نیز دربارۀ مسایل اجتماعی مهاجرت به کانادا نوشته است. او در حال حاضر سرپرست سازمان آموزشی و انتشاراتی مولتیساژ در مونترال است.
سابقه آشنایی من با دکتر حافظیان به همکاری در انتشار نشریه اعتبار در فاصله سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۸ بازمیگردد. دکتر قلمی خواندنی داشت که برای نشتر زدن به دملهای چرکین موجود در جامعه حسابی صیقل خورده بود. بعد از آن انتشارات مولتیساژ را تاسیس کرد که تا امروز به نشر کتابهای فارسی ادامه داده است. هر چند گاهی به بهانه معرفی یکی از این کتابها، اشارهای هم به انتشارات مولتیساژ در پرنیان کردهایم اما حالا فرصت را غنیمت دانستیم تا با ایشان گفتگوی کوتاهی درباره فعالیتهای گذشته و برنامههای اینده داشته باشیم.
ایده تاسیس انتشارات از کجا آمد؟ و چرا اسم مولتیساژ را برای آن برگزیدید؟
شاید مهمترین انگیزۀ این کار فراهم کردن امکانی بود که با آن بتوانیم رد پایی فرهنگی به شکل تولید کتاب را در کانادا بهجا بگذاریم که اگر فرزندان نسل دوم و سوم مهاجر در کتابخانههای این سوی آب بخواهند سراغ کتاب و کتابهایی از نویسنده و ناشر ایرانی بگیرند، دستشان خالی نماند. کتاب، در آن معنایی که ذهن شرقی ما میفهمد، ماندنیتر است و توان بیشتری را برای انتقال بار فرهنگی نسبت به دیگر فرآوردههای انتشاراتی (مجله، روزنامه،…) دارد. واژۀ مولتیساژ (Multissage) هم ترکیب کوتاهشدهای است از پیشوند Multi، به معنی «چندگانه» و Tissage به معنی «بافت». با این نام خواستم اشارهای کنم به جامعۀ چندملیتی کانادایی.
تا کنون چه کتابهایی و در چه حوزههایی منتشر کردهاید؟
در همان آغاز، سه مجموعۀ کاری انتشاراتی را تعریف کردیم؛
– در مجموعۀ «پندار» کتابهایی را در حوزۀ آن چه که رسم است علوم انسانی مینامیم منتشر میکنیم. تا کنون، «واژهنامههای فرانسوی»، «ساختارهای وندی مشتقهای فعلی»، «فعلهای فارسی» (به انگلیسی) و «اسکریابین، آوای نور» را در این مجموعه نشر دادهایم. ناگفته نگذارم که دو کتاب نخست در ایران هم به چاپ رسیدهاند و ترجمۀ دو کتاب دیگر هم به نامهای «نشانه» و «واژگانشناسی» را دوستان همکار در دست ترجمه دارند و آنها را تا مهرماه در ایران به انجام خواهیم رساند.
– مجموعۀ «ماه» به آثار داستانی و روایی تعلق دارد. در این حوزه تا کنون مجموعۀ ۳ جلدی «گفتار کودکان» شامل «اگر جای پدر و مادرم بودم»، «شیطنتهای کوچک من»، «آرزوهای بزرگ من» که گردآیهای از گفتار کودکان دورۀ ابتدایی ایران است که به دو زبان فرانسه و انگلیسی هم ترجمه شده، «افسانههای خراسان» (نخستین جلد از مجموعۀ ۱۲ جلدی دوزبانۀ «افسانههای ایران زمین») و «افسانههای روس» چاپ شده است. در این مجموعه «گفتار کودکان» با همکاری «سازمان انتشاراتی گل آفتاب» در ایران هم نشر یافته است.
– و مجموعۀ «پرستو» که بناست به نشر و طرح تجربۀ مهاجران از زندگی خارج از کشور بپردازد.
شیوه انتخاب به چه شکل است؛ شما به عنوان ناشر سفارش میدهید یا نویسندگان به شما پیشنهاد دادهاند؟
در اینباره رویۀ بسته و از پیش تعریفشدهای نداشتهایم. برای نمونه، مجموعۀ دوزبانۀ « افسانههای ایران زمین»، که نخستین جلد آن «افسانههای خراسان» منتشر شده است، طرح خود ما بوده است، کتاب «افسانه های روس» کتاب پیشنهادی نویسندهاش بوده و کتابهای «گفتار کودکان» سهزبانه هم که نتیجۀ همکاری ما با موسسۀ انتشاراتی دیگری در ایران بوده است.
اولین کتاب منتشر شده انتشارات اثر ارزشمند Persian Verbs است؟ لطفا قدری در مورد این کتاب بگویید؟
این کتاب نخستین بار با عنوان «Les verbes persans, Morphologie et conjugaisons» در سال ۲۰۰۱ توسط انتشارات l’Harmattan در پاریس به چاپ رسید. پس از آن در سال ۲۰۰۴ ترجمۀ فارسی آن در ایران به نام «ساختارشناسی و شکلهای تصریفی فعلهای فارسی» نشر شد و در سال ۲۰۰۹ هم ترجمۀ انگلیسی آن را (Persian Verbs, Morphology and Conjugations) در کانادا به چاپ رساندیم.
طرح انجام این کتاب در زمانی که در اینالکو (Inalco) در پاریس تدریس میکردم به ذهنم رسید و زمینۀ آن هم درخواست مکرر دانشجویان فرانسهزبانی بود که منبعی برای صرف فعلهای فارسی میخواستند. کارهای گرانقدر فرانسهزبان پیشین در حوزۀ آموزش زبان فارسی به دو دلیل عمده کارکرد اندکی داشتند. نخست آن که این متون بنا به طبقهبندی نادرست از فعلهای زبان فارسی، این فعلها را به دو گروه باقاعده و بیقاعده تقسیم میکردند، این در حالی است که تمامی فعلهای فارسی از منظر ریختشناسی (Morphologie) در سه ساختار سامانمند طبقهبندی میشوند و در این نگاه ما فعل «بیقاعده» در فارسی نداریم. این کار آموزش را بسیار آسان میکند. از دیگر سوی، در حوزۀ آموزش فارسی جای یک کتاب که تنها و تنها به آموزش فعلهای فارسی بپردازد (مانند کتاب «بِشرِل» Bescherelles در زبان فرانسه) خالی بود. کتاب در پاریس به چاپ رسید و تا کنون از آن استقبال بسیار خوبی شده است.
استقبال مراکز علمی در امریکای شمالی از این کتاب چگونه بوده است؟
در استقبال از چاپ کتابهایی از این دست یک عامل نقش بنیادی دارد و آن هم شمار و اهمیت مراکز علمی است که به ایرانشناسی و به زبان فارسی میپردازند. سابقه و گسترۀ فعالیتهای مراکزی از این دست در کانادا بسیار کمتر از اروپاست. به هر رو، ما برای کتابخانههای هر یک از مراکز علمی و بنیادهای فرهنگی که میشناختهایم یک نسخۀ رایگان فرستادهایم. همین الان هم اگر مرکزی فرهنگی که به آموزش فارسی میپردازد تماس بگیرد، حتما نسخهای برایشان ارسال خواهیم کرد.
استقبال جامعه ایرانیان کانادا از فعالیتهای انتشاراتی مولتیساژ چطور بوده است؟
پیش از پاسخ دادن به پرسش شما نخست یادآوری کنم که اطلاق کردن واژۀ «جامعه» به گروه ایرانیان مهاجر کانادا هم از سر آسانگیری است و هم توهمزاست. از کدام «جامعه» میگوییم؟ در یک تعریف حداقلی، یک جامعه با نهادهای مدنی، بنیادهای فرهنگی، پیوند درازمدت و سامانمند اعضای آن با هم و قوانینی که حد و حدود این روابط را تعیین میکند شناخته میشود. آیا ما مهاجران ایرانی ساکن کانادا حتی به یکی از این معیارها نزدیک هم شدهایم؟ آیا مثلا ثبت نوروز در تقویم این یا آن استان کانادا و یا حضور چند کانادایی ایرانیتبار در مراکز تصمیمگیری دولتی، گامی به سوی این «جامعه» شدن است؟ من به این مسئله باور ندارم. آن چه که امروزه در جریان است، تلاش نفسگیر غالب مهاجران ایرانی، در کنار مهاجران دیگر ملیتها، در راه یافتن و دست و پا کردن جایی در درون جامعۀ کانادایی است.
بنا بر این، باید تنها از استقبال کسانی از «گروه مهاجر ایرانی» نام برد که برخی از کتابهای انتشار یافته را در خور توجه یافتهاند. این استقبال طبیعتا محدود بوده، ولی آن اندازه بوده است که به ادامۀ کار دلگرم شویم.
از استقبال محدود میگویید. آیا فعالیتهای مطبوعاتی گذشته شما در دوره انتشار اعتبار که توام با نقدهایی به رفتار این «جامعه» بود، تاثیری بر روند فعالیتهای مولتیساژ داشته یا نه؟
زنجیرۀ کنشها و واکنشهای گروهی، زنجیرۀ طبیعی زندگی در محیط اجتماعی است و هر چه این محیط کوچکتر باشد، واکنشها را زودتر درمییابید. البته این مسایل را در گسترۀ دیگری هم میتوان دید. ایرانیان مقیم کانادا به زیرگروههای گوناگونی بخش میشوند، مهاجران متخصص (نیروی کار)، مهاجران سرمایهگذار، دانشجویان، دارندگان مجوز کار موقت،…. این گروهها با خاستگاههای اجتماعی متفاوت و آیندۀ متفاوتی که برای خود ترسیم کردهاند، رفتار یکسانی نسبت به فعالیتهای فرهنگی ندارند. به ویژه که مهاجرت به کانادا برای ایرانیان- برخلاف هندیها و هاییتیها برای مثال، پدیدۀ جدیدی است. افزون بر آن، پرشمارترین بخش این گروه که نیروی متخصص باشد، در ماهها و سالهای نخست ورودش به کانادا، با وجود تبعیضهایی که بر مهاجران میرود و بهویژه بحرانهای اقتصادی موجود، درگیر پیداکردن کار و درآوردن نان روزانهاش است و در این شرایط اگر در سرزمین مادریاش برای فرآوردۀ فرهنگی (تئاتر، سینما، کتاب،…) هزینه نمیکرده است، در جایگاه مهاجر بعید به نظر میرسد که دست به این کار بزند. دستافشانی و پایکوبی سالی یک بار در مراسم نوروزی را هم به زحمت میشود در کارنامۀ شرکتکنندگان مهاجر ایرانی این مجلسها و یا برگزارکنندگانش به عنوان کار فرهنگی ثبت کرد.
نتیجۀ وضعیت موجود و نو بودن سمت و سوی کار ما در حوزۀ فراوردۀ فرهنگی، که رو به همین جامعۀ مهاجر دارد، این میشود که استقبال محدود باشد و شرایط ادامۀ فعالیت هم کم و بیش دشوار. ناگفته هم نگذارم که بخشی از هزینههای جاری نشر کتابها از درآمد آموزش زبان فرانسۀ تخصصی در مولتیساژ تامین میشده است.
دولت فدرال و همچنین دولت کبک ادعاهای فراوانی در مورد حمایت از نشر اندیشههای فرهنگی جوامع قومی دارند؛ آیا در عمل شما چنین حمایتهایی را واقعی یافتهاید؟
روند پشتبیانی استانی و فدرالی کانادا، حداقل در زمینۀ انتشار کتاب، ترویج زبانهای فرانسه و انگلیسی و زبانهای بومی کانادا است که کاملا قابل فهم است. تقریبا تمامی کتابهای ما، بهجز کتاب فعلهای فارسی (Persian Verbs)، تا کنون یا به زبان فارسی بوده است و یا دو زبانه (افسانههای خراسان) و یا سه زبانه (گفتار کودکان). این بزرگترین دستانداز راه ما برای استفاده از حمایتهای دولتی بوده است. میدانید که شما حتی برای استفاده از حمایت مالی برای ترجمه هم باید اثر یک نویسندۀ کانادایی را ترجمه کنید. برای ما که مثلا مجموعۀ «افسانههای ایران زمین» اثر یک ایرانی را به انگلیسی و یا فرانسه ترجمه میکنیم و به همراه متن فارسی منتشر میکنیم این حمایت مالی چگونه ممکن میشود؟ برای آشنایی با دیگر سرپیچها و دستاندازها بروید سری به سایتهای مربوطه بزنید و هزارتوی شرایط را ببینید. در حال حاضر باید به همین استقبالهای اندک، حمایتهای برخی گروههای فرهنگی در تولید و توزیع کتاب و پشتیبانی دوستان فرهنگدوستمان در قالب همکاریهای داوطلبانه بسنده کنیم.
پس از چند سال کار در این حوزه، اگر فردا قرار بود این انتشارات را تاسیس کنید چه کارهایی نمیکردید و چه کارهایی را حتما انجام میدادید؟
با توجه به این که در حوزۀ تولید کتاب برای یک گروه مهاجر(ایرانیان) کار کاملا تازهای (حداقل در کبک) را شروع کردهایم و این کار ادامۀ راه رفتۀ دیگران نبوده است که سرمشقی داشته باشیم، اشتباهات ناگزیری داشتهایم که شاید مهمترین آنها پراکندهکاری و فعالیتهایی حاشیهای بوده که در پیوند مستقیم با کار انتشارات نبوده است. گسترش همکاری با نهادهای فرهنگی همسو و گسترش فعالیتهای انتشاراتی به دیگر حوزهها از جمله نشر پایاننامههای دانشجویان ایرانی از جمله برنامههایی است که در دست داریم.
الان چه کتابهایی را در دست انتشار دارید و حدودا چه زمانی به بازار کتاب عرضه میشوند؟
کتابی که ظرف یکی دو ماه آینده منتشر خواهد شد کتاب «آذر استروشن» است که با همکاری «انجمن ایرانپژوهی سهروردی» در مونترال آماده شده است. این کتاب رمانی است تاریخی از زندگی آذر استروشن همرزم اسپارتاکوس، که نخست به زبان روسی در مسکو و سپس به زبان فارسی (با نویسۀ سریلیک) در تاجیکستان به چاپ رسیده است. در برگردان به نویسۀ فارسی، همکاران گویش تاجیکی را حفظ کردهاند. چاپ این کتاب ۸۰۰ صفحهای بدون شک بر غنای واژگان فارسی خواهد افزود. گردآوری افسانههای ایران زمین (مازندران، کردستان، آذربایجان،….) و ترجمۀ آنها همچنان پیگیری میشود و امیدواریم که بهزودی بتوانیم عنوان دیگری از این مجموعه را نشر دهیم. با آغوش باز از هرگونه پشتیبانی و همکاری در این زمینه استقبال میکنیم.
و به عنوان آخرین سوال، نشریه پرنیان را چطور دیدهاید؟
نشریه پرنیان از همان آغاز به عنوان نشریهای تخصصی در حوزۀ مهاجرت منتشر شده است و در این زمینه تا کنون نشریۀ اطلاعرسان خوبی بوده است. اگر گفتگو را محدود به حوزۀ مهاجرت کنیم، قصۀ پرغصۀ اکثر نشریات ایرانی در کانادا تا کنون این بوده است که یا اصلا به این مسئله نپرداختهاند و یا نوشتههایشان از ترجمه و واگو کردن آنچه دولتیان کانادا در اینباره میگویند فراتر نرفته است. نقد کارشناسی سیاستهای دولت کانادا دربارۀ مهاجران نکتۀ برجستهای در نشریۀ شما بوده است. برای مهاجری که حالا به هر دلیل و علتی از سرزمینش کنده شده است و به دنبال بهشت گمشدهاش سر از کانادا در آورده است، نیاز به آگاه شدن از واقعیات زندگی در کانادا، تجربۀ دیگر مهاجران در کامیابیها و بهویژه در شکستهایشان و پیدا کردن راههایی که پیمودنشان کمتر آسیبرسان است، نیازی واقعی است. آگاه شدن از تجربۀ دیگران گاه میتواند ما را از بازآزمودن همان خطاها باز بدارد و این مسئله در شرایط حساس و وضعیت شکنندۀ مهاجر بسیار تعیینکننده است. این رویه در ماهنامۀ اعتبار، که شما سردبیرش بودید، هم وجود داشت و البته در آن زمان گرایش بسیار نو و ناآشنایی بود و حالا در پرنیان به شکلی تخصصی روالی غالب شده است. برایتان آرزوی موفقیت دارم.