بهنام راد
فکر میکنید هر آنچه برای اداره شرکت لازم است در اختیار دارید؟
در مقالات قبلی در مورد چگونگی ثبت و راهاندازی یک شرکت و چگونگی جمعآوری سرمایه برای آن شرکت صحبت کردیم. در این نوشتار میخواهیم ببینیم آیا شما فاکتورهای لازم برای بقای یک شرکت، لازم برای اداره یک شرکت، لازم برای رسیدن به اهداف یک شرکت و لازم برای ثبات یک شرکت را در اختیار دارید.
یک سری ویژگی برای صاحب یک شرکت وجود دارد تا بتواند از داخل طوفانها، زمانهای دشواری، نبرد با رقبا، به انتها رسیدن نقدینگی، گذراندن اوضاع بد اقتصادی و تحت فشار قرار گرفتن از طرف شرکا، سربلند بیرون بیاید. حقیقت این است که «زمان خوش» برای اداره یک شرکت بهندرت اتفاق میافتد و شما همیشه باید آماده و جلوتر از رقبا حرکت کنید. قانون جنگل در این بازار حکمفرماست: «یا بخور یا خورده میشوید.»
البته فراموش نکنید که همه ما بهنوعی در حال اداره یک شرکت هستیم؛ چه برای خود کار میکنیم، چه کارمند یک شرکت دیگر هستیم و چه حتی در حال بزرگ کردن بچهها در خانهمان باشیم. پس نکاتی که در اینجا مطرح میشود میتواند در زندگی روزمره هم بکارمان بیاید.
۱- شفافیت در ایده و هدف
اداره یک شرکت مانند رفتن به قله کوه است. باید بدانید که در چه جهتی حرکت میکنید و هرگز نباید چشم از قله بردارید. باید بدانید که برای چه در حال مبارزه هستید، به چه اهدافی میخواهید برسید و چه کارهایی میخواهید انجام دهید. باید بطور شفاف هدف را ببینید، چگونه به هدف رسیدن در مرحله دوم قرار دارد که استراتژی خود را دارد. ممکن است برای رسیدن به هدف مجبور شوید گاهی به عقب برگردید و راه را عوض کنید ولی باید به طور صد در صد و شفاف هدف مشخصی را در نظر داشته باشید. باید بتوانید تصویر واضحی از آنچه میخواهید انجام دهید و از آنچه میخواهید باشید در ذهن داشته باشید. اگر نتوانید بطور واضح ببینید که ۵ یا ۱۰ سال از حالا مشغول به چه کاری هستید، یک اشکالی در کار وجود دارد.
۲- مصمم بودن
آیا به خاطر میآورید آخرین باری که واقعا به یک چیزی نیاز داشتید یا واقعا میخواستید یک کاری انجام دهید، اصلا استراحت نکردید، از همه موانع گذشتید، همه جور اعتراضاتی را به دل نگرفتید، هزار بار «نه» شنیدن را بهانه رها کردن کار و تا آخر ادامه دادید. حداقل یک بار در زندگی یک چنین اتفاقی برایتان افتاده یا نه؟ برای اداره یک شرکت باید بیشتر از آنچه که فکر میکنید سرسخت باشید؛ باید یکدنده و لجباز، جنگجو و اهل رقابت باشید.
اما منظور من از لجبازی، رفتار احمقانه، کورکورانه ریسک کردن و باختن همه چیز نیست. همچنین منظور من داخل رینگ مبارزه با رقبای سنگینتر و درشت هیکلتر شدن و یک کتک حسابی خوردن هم نیست. اداره یک شرکت مثل بازی شطرنج است. باید ریسکپذیر باشی ولی حساب شده ریسک کنی. باید آنقدر عاقل باشی که گاهی شکست را بپذیری، چند قدم به عقببرداری، انرژی و پول ذخیره کنی و دوباره وارد مبارزه شوی. جالب ایجاست که هرچه بیشتر شکست بخوری، بهتر میشوی چرا که دیگر از شکست خوردن هراسی نداری و حتی دیگر آن را شکست نخواهی دانست بلکه درسی میدانی که باید بیاموزی تا تکرارش نکنی.
۳- بدانید که واقعا چه بلد هستید و چه چیز میدانید
این خیلی بدیهی به نظر میرسد اما هنوز کم نیستند کسانیکه فراموش میکنند باید واقعا کاری را که ادعا میکنند بلد باشند. اگر در رشته خود صاحب دانش نیستید، اگر در رشته خود یک متخصص نیستید، اگر در رشته خود نمیدانید که چطور کار را بهدرستی جمع کنید، بهتر است که برگردید هر کجا که قبلا بودهاید، واقعا دانش لازم را کسب کنید و دوباره به نقطه فعلی بازگردید.
اما اگر واقعا میدانید که چه کار میکنید و واقعا دانش و اطلاعات لازم را دارید، باید یاد بگیرید چگونه خود را از رقبا متفاوتتر کنید و یک برتری محسوسی نسبت به رقبا بهوجود آورید. باید سرویسی ارائه کنید که یا رقبا ارائه نمیدهند و یا اینکه آنها باید زحمت زیادی بکشند تا آن را به خوبی شما عرضه کنند و در آن زمان شما یک سرویس بهتر معرفی خواهید کرد تا همیشه جلوتر از رقبا باشید.
فراموش نکنید که تنها، دانستن آنچه میدانید مهم نیست بلکه باید بدانید که چه چیزهایی را هم نمیدانید. در آخر فراموش نکنید اگر چیزی را نمیدانید حتما به مشتری و یا مراجعهکنندگان خود بگویید. چرا که دیر یا زود خودشان متوجه میشوند.
۴- مشتریان خود را بشناسید
ما همه در کل میدانیم که مشتریان ما چه افرادی هستند اما موفقیت شما در گرو زیر ذرهبین قرار دادن مشتریانتان است. اگر شما فکر میکنید که این موضوع برایتان اهمیتی ندارد و به هر کس که از راه برسد خدمات ارائه میدهید در مسیر غلطی حرکت میکنید.
باید از خود سوال کنید: «مشتری واقعی من چه کسی است؟ چه مشاغلی در چه اندازهای به سرویس من نیاز دارند؟ مشتریانم دنبال کیفیت هستند یا کمیت؟ آنها چه تیپ افرادی هستند؟ چه عادات و اخلاقی دارند؟ چه علایقی دارند؟ برای تفریح چه کارهایی انجام میدهند؟ با چه افراد دیگری برای کار یا فعالیت ارتباط دارند؟ در کدام سمینارها یا گردهماییها میتوانم آنها را ببینم و غیره.»
اگر بتوانید شخصیت، عادات و اخلاقیات مشتریان خود را درست تشخیص دهید تا مادامیکه سرویس و خدمات مناسبی برای آنها داشته باشید، موفق خواهید بود.
۵- فرمانده و راهنما باشید
ریاست آن نیست که بر سر همه فریاد بزنید و همه را دنبال کنید تا بتوانید کارها را بهدرستی انجام دهید. ریاست یعنی برقراری ارتباط با دیگران، گوش سپردن به نقدها، نظرات و درد دل دیگران، بالابردن انرژی در دیگران و تحت تاثیر قرار دادن آنها با اخلاق درست و دانش زیاد. یک فرمانده واقعی نیاز به سمت و عنوان ندارد، دارای اعتماد بهنفس بالاست، دیگران را بهخاطر شکستهای خود سرزنش نمیکند، امروز شکست را میپذیرد و دوباره فردا به داخل رینگ برمیگردد تا مبارزه بعدی را ببرد.
۶- مدیریت سرمایه
مهم نیست که چه سیستمی را اداره میکنید ولی باید همیشه پول نقد در جیب داشته باشید. سعی کنید حتما برای یک سال فعالیت شرکتتان پول ذخیره داشته باشید. بدین ترتیب اگر اوضاع اقتصادی عوض شود یا برنامهها و تصمیمات شما بهنتیجه نرسید حداقل شرکت را از دست نخواهید داد. باید همیشه پروژههای کوتاهمدت و بلندمدت داشته باشید؛ پروژههای کوتاهمدت سرمایه لازم برای پرداخت هزینههای روزمره شرکت را فراهم میکنند و فرصت میدهند تا بر روی پروژههای بزرگتر کار و فکر کنید تا بتوانید پول و سرمایه بیشتری برای شرکت فراهم کنید.
باید دنبال تهیه محصول یا سرویسی باشید که یا با قیمت پایین، عموم مردم را هدف قرار دهد و یا با قیمت بالا قشر خاصی را جذب کند و به نظر من انتخاب دوم بسیار عاقلانهتر است. فراموش نکنید که مدیریت سرمایه یعنی پول بیشتر درآوردن و کاهش هزینههای اضافی.
۷- سرمایهگذاری در افزایش دانش خود
ما هر روز هزارها ایده به ذهنمان میرسد. بعضی فوقالعادهاند و بعضی بدردنخور؛ بعضی هم ارزش دنبال کردن دارند. یک ایده میتواند شما را پولدار کند اگر بتوانید آن را بهدرستی اجرا کنید. اما اگر ندانید چطور یک ایده را پرورش دهید، چطور ایدهها را فیلتر کنید و تنها عملیترینها را انتخاب کنید، چطور یک ایده را به بازار عرضه کنید، چطور یک ایده را بفروشید، چطور یک ایده را عملیاتی کنید و… آن ایده هیچ ارزشی نخواهد داشت.
در رشتهای که فعالیت میکنید مشترک چندین مجله معتبر شوید، ۳-۴ کتاب در ماه بخوانید، مقالات آنلاین را بخوانید و دنبال کنید، به کتابهای صوتی گوش کنید، دانش خود را با سرمایهگذاری وقت و پولتان افزایش دهید. بعد از مدتی خواهید دید که کسب تمام این اطلاعات چقدر در دانش و عملکردتان تاثیر خواهد گذاشت. این مورد را از من به عنوان یک مسیر تجربهشده و موفقیتآمیز بپذیرید.
در انتها فراموش نکنید که چیزی به نام «شانس» وجود ندارد. آینده شما و شانس شما در دستان خودتان قرار دارد. هر چه امروز بهدرستی بکارید، فردا با سود بسیار زیاد درو خواهید کرد.
Real Estate Investor, Behnam.rad@sigmarealty.ca
این مطلب را میتوانید در این صفحات نسخه تعاملی interactive پرنیان شماره سیزده ببینید.