توصیههای گِیل واز-اُکسلید، نویسنده و استاد مسائل مالی در تلویزیون کانادا
برگردان ساقی مطهری
روش توصیف صادقانه و واقعی از مسائل و البته خندههای بلند ناهنجارگونهاش او را به یکی از شخصیتهای شناخته شده تلویزیون کانادا تبدیل کرده است. اما گیل واز- اُکسلید مجری جامائیکاییالاصل برنامههای تلویزیونی Til Debt Do Us Part ، Princess و Money Moron در شبکه Slice TV هرگز تصور داشتن شغلی در تلویزیون را نمیکرد.
به عقیده وی، مهاجرت به کانادا در سن ۱۷ سالگی ضربه روحی کماهمیتی به حساب نمیآید. او در مصاحبهای که با مجله Canadian Immigrant داشته است، کمی از مهاجرتش میگوید: «اندازه و مقیاس همه چیز در این کشور بیش از حد تصور من بود. من در جامعه کوچکی زندگی کرده بودم و در نتیجه با مهاجرت به این کلانشهر با جمعیت بسیار زیاد، ساختمانهای بلندتر و ماشینهای بیشتر، همه چیز را خارج از تصورم و متفاوت با آنچه که در زندگیام دیده بودم، یافتم.» علاوه بر سازگاری با مسائل محیطی، او طعم نژادپرستی را برای اولین بار میچشد. واز-اُکسلید میگوید: «در آن زمان تبعیض زیادی علیه جامائیکاییها و بخصوص سیاهپوستها وجود داشت. لحن و لهجه من هنگام صحبت کردن در پشت تلفن باعث میشد که سیاهپوست بنظر بیایم و این اولین باری بود که صدایم برعلیه خودم به کار گرفته میشد.»
واز-اُکسلید موفقیتهای حرفهای خود را مدیون همین تجربیات تلخ شخصیاش میداند. او میگوید: «یکی از دلایلی که من توانستم به خوبی با این حجم عظیم جمعیت ارتباط برقرار کنم این بود که خودم هم تجربیات زیاد مشابهای داشتهام. مهاجر هستم، تجربه ازدواج و طلاق دارم، مادر بودهام، حتی فرزندخوانده هم داشتهام. من به خوبی از پس همه اینها برآمدهام و این اتفاقات موجب توقف من نشدهاند، بنابراین نباید شما را هم ناامید کنند و باعث توقفتان در مسیر زندگی گردند.»
در حالی که واز- اُکسلید در یک خانواده ثروتمند بزرگ شده بود زندگی او با مهاجرتش به کانادا به طرز چشمگیری دچار دگرگونی شد. او از جایی میآمد که راننده شخصی، مستخدم، آشپز و باغبان همیشه و همه جا در خدمتش بودند، ولی اینجا در کانادا او مجبور بود که کارهایش را خودش انجام دهد و با اتوبوس این ور و آن ور برود. اینها کمی از بسیار تغییراتی بودند که او با آنها مواجه میشد.
او میگوید شمه مالی خوباش نتیجه بزرگ شدن در یک خانواده ثروتمند نیست، اما به راحتی میتواند بازتابی از شخصیت او باشد. برخلاف حضورش در تلویزیون و درآمد هنگفتی که کسب کرده، زندگی سادهای دارد، زیاد پول لباس نمیدهد، در یک خانه معمولی حومه شهر زندگی میکند و هرگز یک ماشین لوکس نخریده است. او میگوید: «من معمولا پا روی خواستههایم میگذارم.»
او پس از اینکه از کالج سنکا با مدرک مشاور مسائل حقوقی فارغالتحصیل شد، کارش را با عنوان دستیار کارمند امور اداری آغاز کرد. چند سال بعد به عنوان نویسندهای مستقل مشغول به فعالیت شد و مقالاتش در ستونی با مضمون مالی در مجله Chatelaine و ۲۷ مجله دیگر به چاپ میرسید. در سال ۲۰۰۳ او و مردی که بعدها با هم رسما ازدواج کردند و بچههایش به شهر برایتون انتاریو (دو ساعتی شرق تورنتو) و به خانهای با اقساط ماهیانه کمتر نقل مکان کردند. دو سال به همین منوال گذشت و این در حالی بود که او احساس میکرد وقتاش دارد به بطالت میگذرد. او بیاد میآورد که «یک روز دستهایم را بسوی آسمان بلند کردم و گفتم من به یک شغل نیاز دارم ولی نمیدانم چطور این کار امکان پذیر است؟» دو روز بعد او یک ایمیل دعوت به کار بعنوان مجری برنامه Til Debt Do Us Part دریافت کرد. او با خنده میگوید: «فکر کنم نتیجه خوششانسیم بود و البته شخصیت قوی……»
واز-اُکسلید آن شوی تلویزیونی را انجام داد و با آن به عنوان بهترین مشاور مالی در کانادا به شهرت رسید. در کنار آن اجرای دو برنامه دیگر تلویزیونی “Princess” (با تمرکز بر موضوع خرج کردن بیرویه توسط بچههای لوس بعضی خانوادهها) و “Money Moron” (در مورد همسرانی که یکی از طرفین از عادتهای بد مالی طرف مقابل رنج میبرد) را نیز برعهده داشت.
او همچنین چندین کتاب در مورد راهکارهای مالی نوشته و منتشر کرده است. آخرین کتابش Money Rules شامل ۲۶۱ فصل کوتاه و حاوی تمام پند و اندرزهای منطقی و مفید مالیای است که به خاطر آنها به شهرت رسیده است.
در اینجا او به طور ویژه به شش تا از مهمترین قواعد مالی جهت راهنمایی تازهواردین به کانادا برای دستیابی به موفقیتهای مالیشان اشاره میکند:
۱- بانکها دوست شما نیستند
در مورد ماهیت مالی جدیدتان در کانادا دچار ابهام هستید؟ برای مشاوره به بانک نروید. او میگوید: «همه چیز در بخش خدمات مالی طوری طراحی شده است که شما احساس کنید هیچ سررشتهای از مسائل مالی نداشته و بنابراین میبایست از آنها درخواست کمک نمایید تا راه را به شما نشان دهند. سعی کنید بجای کمک گرفتن از بانک در جهت یافتن بهترین راه، خودتان مطالعه و تحقیق کنید.» اضافه میکند: «وقتی که بدون داشتن درکی مناسبی از مسائل مالی و پولی وارد زندگی شوید و به دیگران اجازه دهید شما را در این زمینه راهنمایی و مشاوره دهند، نباید از عواقب گردابی که خود را به آن انداختهاید متعجب گردید.»
هنگامی که افراد از پیچیدگی مدیریت مسائل مالیشان به وی گله میکنند، او این قضیه را رد کرده و میگوید: «فقط ۱۵ درصد آنچه که شما باید در مورد مسائل مالی مربوط به سرمایهگذاری، بیمه و برنامهریزی در مورد ملک بدانید پیچیده و بغرنج هستند در صورتیکه بقیه چیزهایی که برای مدیریت موثر پول و مسائل مالیتان باید بدانید بسیار ساده هستند.»
۲- اعتبار خوب است، بدهی بد است
واز-اُکسلید میگوید: «بسیاری از مهاجران دسترسی آسانی به کارتهای اعتباری مانند آنچه که درامریکای شمالی در دسترس همگان میباشد، نداشتهاند. البته با وجود شرکتهای کارتهای اعتباری که مایلند به همگان اعتبار اعطاء نمایند- حتی آن دسته از تازهواردینی که هنوز آمادگی دارا بودن و استفاده مناسب از این کارتها را ندارند- جای تعجبی نمیماند که این تازهواردین به راحتی در دام بدهی بیافتند. معمولا در کمتر کشوری افراد با یک چشمبههمزدن صاحب کارت اعتباری شده و به آنها گفته میشود که نگران هیچ چیز نباشند و به راحتی هر آنچه را که میخواهند در زندگی داشته باشند با استفاده از این کارتها خریداری نمایند.»
در حالی که دیده شده او در برنامههای تلویزیونیاش افراد را تشویق به اعتماد کردن به کردیتکارتها مینماید، در عین حال او این نکته را میخواهد روشن کند که اعتبار مضر و شر نیست اما بدهی چرا. میگوید: «داشتن کارت اعتباری چیز بدی نیست بلکه به این دلیل در دسترس شما قرار گرفته است که از مزایای آن برخوردار باشید. کردیت کارتها ابزاری مفید برای راحتی و آسایش شما بوده و باعث ایجاد اعتبار شما در جامعه میگردند. ولی مشکل از آنجایی شروع میشود که این اعتبارها بازپرداخت نشده و تبدیل به بدهی گردند.»
قانون و راهکار واز در مورد کردیت عبارت است از اینکه «اگرامروز نمیتوانید بازپرداخت کنید، قرض نکنید.» از آنجایی که خرید اقلام اصلی در زندگی مانند خانه و ماشین به داشتن اعتبار بلندمدت نیازمند است، او معتقد است که میبایست از کارتهای اعتباری به نحوی استفاده نمود که سابقه اعتباری فرد روز به روز بیشتر شده در نتیجه بتواند وام مورد نیاز را با بهترین شرایط از شرکت وامدهنده و برای خرید اقلام ذکرشده دریافت نماید.
۳- شما میتوانید همه چیز داشته باشید اما نه به یکباره
به عنوان یک دختر جوان، واز-اُکسلید خودش قربانی افراطگرایی شده بود و این دقیقا همان مشکلی است که به عقیده او خیلی از تازهواردین به کانادا پس از مواجه شدن با وفور کالاها و اجناس دچارش میشوند. او در سال ۱۹۷۷ از جامائیکا به کانادا مهاجرت نمود، زمانی که با وجود تحریمهای اقتصادی تقریبا هیچ نوع وارداتی به کشور مبدا وجود نداشت. او میگوید: «واردات شکلات و آبنبات به جامائیکا وجود نداشت و وقتی که من به کانادا آمدم همه جا پر از شکلات بود و من از همه آنها میخوردم.» او با خنده میگوید: «یک مدل از این شکلاتها که بسیار مورد علاقه من بوده و کانادا صادراتاش به جامائیکا را ممنوع کرده بود، در بدو ورودم به اینجا یافتم و روزی شش عدد از آنها میخوردم که باعث شد مثل یک بالون چاق شوم.» این افراطگرایی که به راحتی به عادت تبدیل شده بود میبایست متوقف شود. او میگوید: «باید ترمزها را کشید.» به دست آوردن همه چیزهایی که ما آرزوی داشتنشان را داریم امکانپذیر است اما به یک عمر نیاز دارد، در کوتاهمدت این شمایید که میبایست تصمیم بگیرید که از داشتن بعضی چیزها در زندگی باید صرف نظر کرد تا به اولویتها دست یافت.
۴- خریدهایتان را پیشبینی کنید
به گفته واز مهاجرین در بدو ورود به خاک کانادا از مهارتهایی همچون برنامهریزی و آیندهنگری برخوردارند که متاسفانه آنها را به راحتی از دست میدهند: «مهاجران به این دلیل از قدرت پیشبینی بالا برخوردارند چرا که در کشور خود به راحتی نمیتوانند به آنچه میخواهند دست یابند، اما آنچه در عمل اتفاق میافتد مانند این است که کودکی را در یک فروشگاه پر از آبنبات رها کنیم و این دقیقا همان چیزی است که برای تازهواردین بهامریکای شمالی اتفاق میافتد.» او میافزاید: «گویی به محض ورود به یک باره حجم عظیمی ازخوراکیهای خوشمزه به سمت ما پرتاب میشود و توانایی آیندهنگری را از ما میرباید.» پیشنهادی که در این زمینه دارد این است که مهاجران در تصمیمگیریهایشان برای خرید هر کالایی دقت کرده و بخصوص در سالهای اولیه ورودشان به خوبی متوجه این مسئله باشند که بر روی چه مسائلی تمرکز کردهاند و سعی نمایند قدم به قدم این مراحل را پشت سر گذارند. او میگوید: «پسانداز کردن همواره کار کاملا درستی است و همیشه بر امر خرید اولویت دارد.»
۵- همیشه لیستی از هزینههایتان داشته باشید
واز-اُکسلید پولهایش را چگونه مدیریت مینماید؟ او همه چیز را در یک دفتر روزنامه [یک اصطلاح حسابداری که به دفتری گفته میشود که تمامی رویدادهای مالی یک بنگاه، به ترتیب زمانی در آن ثبت میشود.] ثبت میکند. او میگوید: «من همیشه میدانم چقدر پول در بانک دارم.» تمام افرادی که او در برنامه تلویزیونیاش به آنها مشاوره مالی میدهد در یک نکته مشترک هستند و آن اینکه هیچکدام از آنها نمیدانند با پولهایشان چکار میکنند. واز میگوید: «این افراد میگویند که واقعا نمیدانند چه اتفاقی برای پولهایشان میافتد؟» سپس با صدای بلند فریاد میآورد: «خب تمام هزینهها را یادداشت کنید!»
«موجودی فعلی حساب بانکیتان را در بالای هر صفحه از دفتر روزنامه خریدهایتان را یادداشت نمایید. هر بار که از کارت اعتباری یا کارت بانکیتان استفاده میکنید و یا چکی صادر مینمایید، آنرا از موجودیتان کم کنید و هرگاه پولی یا چکی دریافت میکنید آنرا به موجودیتان بیفزایید. به همین سادگی!»
۶- پولتان نشان دهنده خیلی چیزها در مورد شماست
واز-اُکسلید افراد مختلفی – از درآمد سالیانه ۲۰۰۰۰ دلار تا ۲۰۰۰۰۰ دلار- را طی برنامههایش راهنمایی مالی کرده است، ولی امیدوار است که این افراد متوجه این قضیه شده باشند که «میزان درآمد آنها نشاندهنده هیچ چیزی در مورد آنها نیست بلکه این چگونگی مدیریت پولشان است که بازگوکننده خیلی مسائل در مورد آنهاست.»
او با افتخار خاطر نشان میکند که کفش با طرح پوست پلنگیاش را از Payless ShoeSource خریده و ماشینی که سوار میشود یک دوج کاروان مدل ۲۰۰۶ است که ۲۰۵۰۰۰ کیلومتر راه رفته است. طبق گفتههای واز «برای من همه پولم فقط یک وسیله است. بسیاری از مردم عزت نفسشان وابسته به میزان درآمدشان است. آنها شان و مقامشان در میان جامعهشان را وابسته به نوع و مدل ماشینی که سوار میشوند یا خانهای که در آن زندگی میکنند و یا حتی نوع گرانیت پیشخوان آشپزخانهشان میدانند. به عقیده من این چیزها خارج از منطق و بیمعناست. مهمتر این است که بفهمید چه چیزهایی شما را خوشحال میکند……چه نوع کاری مناسب شماست، نیازهای اصلیتان چیست، بنابراین شما میتوانید ابتدا آنها را پوشش داده و بعد به بقیه خواستههایتان جامه عمل بپوشانید.»