نگاهی به شبکههای ماهوارهای فارسیزبان
نشاط تهرانی
ماهواره را میتوان به عنوان یکی از مدرنترین وسایل ارتباط جمعی در دنیای امروز به شمارآورد. درحالیکه برخی دولتها بخصوص در کشورهای جهان سوم ماهوارهها را ابزاری در جهت استحاله فرهنگی و غلبه ارزشهای غربی قلمداد میکنند و سعی دارند به هر صورت از گسترش کاربرد آن جلوگیری کنند میبینیم روز به روز در سرتاسر دنیا مخاطبان شبکههای گوناگون بیشتر و بیشتر میشوند و شبکههای فارسیزبان نیز از این قاعده مستثنا نیستند.
مطابق آمار سایتهای مربوط به صنعت ماهواره میتوان گفت که امروزه حدود ۹۰ ماهواره در ارتباطات رادیو-تلویزیونی در جهان فعالیت میکنند که این تعداد ماهواره امواج حدود ۷۰۰۰ شبکه تلویزیونی را ارسال میکنند. تعداد شبکههای فارسیزبان ماهوارهای نیز با سرعت زیادی در حال رشد است. برای مثال اولین شبکه فارسیزبان در سال ۱۳۷۵ تاسیس شد در حالیکه هماکنون این تعداد به حدود ۴۰ شبکه رسیده است. میتوان گفت که به طور میانگین هرساله ۵ شبکه به شبکههای فارسیزبان افزوده میشود.
شبکههای ماهوارهای توسط بخش خصوصی یا دولتی اداره میشوند اما آنچه که شبکههای دولتی را از شبکههای خصوصی جدا میکند این است که رسانهها و شبکههای دولتی مدافع سیاستهای آنها هستند و از طریق آنها حمایت میشوند و نیازهای مخاطبین اولویت اول آنها نیست. هرچند جذب مخاطب اولین چیزی است که هر شبکهای چه دولتی و چه خصوصی در پی آن است اما شاخصهایی مانند نیاز مخاطبین، کیفیت و درآمدی که از طریق جلب آگهی به دست میآید برای شبکههای خصوصی حیاتی و غیرقابل صرف نظر است.
اما آنچه مسلم است شبکههای تلویزیونی ماهوارهای برای مهاجرانی که به صورت اقلیت در کشورهای دیگر زندگی میکنند ابزار بسیار مهمی است که اگر به صورت کارآمد و درست استفاده شود میتواند رشته اتصال خانوادهها با خاطرات و ویژگیهای پیشینه فرهنگی، سیاسی و اجتماعی روز در کشور مبدا و همچنین رشته اتصال نسلهای دوم و سوم مهاجر با ریشههای فرهنگی و اجتماعی آنها باشد و خانواده مهاجر را دورهم جمع کند. همچنین رابطه مناسب مخاطب با شبکههای ماهوارهای همزبان خود باعث تقویت زمینههای همکاری هر دو گروه یعنی گردانندگان شبکهها و نیز مخاطبان و ایجاد یک شبکه اجتماعی همزبان در جامعه میزبان میشود که اعضای این شبکه اجتماعی میتوانند در زمینههای مختلف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی یکدیگر را حمایت کنند و میزان موفقیت و ثبات خود را در جامعه میزبان بالاببرند.
شبکههای فارسیزبان که در خارج از کشور به تولید و پخش برنامه مشغول هستند به دو گروه کلی تقسیم میشوند: شبکههایی که در داخل ایران فعالیت میکنند و شبکههایی که در خارج از کشور اداره میشوند. البته شبکههای خارج از کشور را میتوان به دو گروه کلی دیگر تقسیم کرد: آنها که مالکیت ایرانی دارند و آنهایی که مالکیت اصلی آنها غیرایرانی است؛ مثلا توسط دولتی خاص یا مدیریت رسانهای که به دلایلی، پوشش دادن به مخاطبان فارسیزبان را هم در برنامه کاری خود قرار داده مدیریت میشوند.
متاسفانه شاهد بودهایم که هیچیک از این چند گروه نتوانستهاند نیازی را که مورد خواست جامعه ایرانیان خارج از کشور است تامین کنند. البته باید توجه داشت که هدفگیری شبکههای ماهوارهای داخل ایران عموما مخاطبان خارج از ایران و هدفگیری شبکههای خارج از ایران، ایرانیان ساکن کشور بوده هرچند ممکن است در لفظ یا شعارها چیزی غیر از این بیان شود و از این نظر، وظیفه شبکههای ماهوارهای داخل ایران به مراتب مهمتر میشود و شکست و ناتوانی آنها در تامین نیازهای واقعی جامعه مهاجران، برجستهتر؛ شبکههای ایرانی داخل کشور با این که از منابع مالی هنگفتی برخوردارند و گروههای بسیار حرفهای آنها را اداره میکنند (یا اینکه میتوانند از همکاری چنین گروههایی بهره ببرند) به دلیل عدم شناخت یا بیتوجهی به نیازهای مخاطبین خود عملا موفقیت چندانی در جذب مخاطب خارج از ایران بخصوص گروههای جوانتر و نسلهای دوم و سوم مهاجران نداشتهاند.به دلایل این عدم موفقیت میتوان در یک مطلب جداگانه پرداخت اما به اختصار میتوان به نکاتی مانند در نظر نگرفتن نیازهای مخاطب، پخش برنامهها و اخبار گزینشی آن هم برای ساکنین کشورهایی که به راحتی به اطلاعات آزاد دسترسی دارند، کیفیت پایین در تولید حتی در حد گرافیک و طراحی دکورهای برنامه، بیتوجهی به کودکان و نسل جوان و حتی بیتوجهی به ساعات روز و تقویم کشورهای دیگر اشاره کرد.
در مجموع سه کارکرد تفریحی–سرگرمی، تجاری–تبلیغاتی و خبری-سیاسی، مهمترین کارکردهای شبکههای فارسیزبان ماهوارهای در خارج از ایران هستند که به نسبتهای گوناگون در شبکههای مختلف به کار گرفته میشود.
از حدود ۲۰ سال پیش شبکههای ماهوارهای فارسیزبان فعالیت خود را در خارج از کشور آغاز کردهاند. این شبکهها معمولا توسط افرادی که در ایران دستی در کارهای هنری یا فرهنگی داشتهاند و با سرمایه شخصی آنها تاسیس و آغاز به کار کردهاند. بیشتر آنها در آن سالها ادامه فعالیت شبکههای تلویزیونی فارسیزبان داخل امریکا بودند که تغییرات تکنولوژی به آنها این امکان را داده بود تا در سطح گستردهای برنامههایشان را پخش کنند؛ آنها هم بدون آنکه به تفاوت دو گروه مخاطبان در داخل و خارج از ایران توجه داشته باشند به روند کاری خود که برای مخاطبان داخل امریکا هم چندان دلچسب نبود ادامه دادند. به همین دلیل از آغاز از کیفیت چندان بالایی برخوردار نبودهاند. اغلب این شبکهها به دلیل عدم برخورداری از منابع مالی مناسب و پشتیبانیهای مردمی و نیز بیبهرگی از نیروی کار حرفهای از نظر محتوایی، شبکههای بسیار غیرحرفهای و ضعیف هستند. برنامههای بیشتر این شبکهها استودیومحور و تکدوربینه است و شاید بتوان برنامههای آنها را در مربع مجری یا به عبارت بهتر پاسخگوی تلفن، بیننده، آگهی و شو خلاصه کرد. اغلب آنها بخشی از وقت مخاطبان را در کوبیدن یکدیگر و اتهامپراکنی علیه یکدیگر بههدرمیدهند.
در سالهای اخیر هر روز شاهد ظهور شبکههای جدیدتر هستیم. شاید به این دلیل که در امریکا نیاز به کسب اجازه رسمی از طرف دولت برای فعالیت رسانههای مکتوب، اینترنتی و کانالهای رادیو وتلویزیون ماهوارهای نیست و هر فردی میتواند رسانهای تاسیس کند بدون آنکه تخصصی یا دانشی از علم ارتباطات داشته باشد. اما نگاهی گذرا به شبکههای ماهوارهای فارسیزبان گویای این واقعیت تلخ است که اکثر پایهگذاران، برنامهریزان و مجریان آنها نه دانش رسانهای دارند و نه چیزی از مخاطبشناسی میدانند. ذهنیت بسیاری از آنها از «مخاطب» به خاطرات آنها در زمانیکه در ایران بودهاند بازمیگردد و عجیب نیست که زبان و ذهنیت مواجهه با چنین مخاطبی گاه سی سال کهنه به نظر میرسد! البته در میان آنها استثناهایی نیز وجود دارد و تعدادی از مجریان و برنامهریزان این شبکهها باتجربه، تحصیلکرده و رسانهشناس هستند و حاصل کارشان نیز حرفهای است اما در کلیت با یک فقر رسانهای شدید روبرو هستیم. در چند سال اخیر هم با ظهور شبکههای حرفهای فارسیزبان اروپایی (یا بعضا خاورمیانهای!) که از سوی دولتها یا مراکز رسمی حمایت میشوند و میتوانند از نیروهای زبدهتری استفاده کنند، کار برای شبکههای قدیمیتر سخت شده است. این شبکههای جدید علاوه بر پخش شو و یا کلیپ خوانندگان برنامههای جالب تولیدی و پخش فیلمهای روز و برنامههای تفریحی و سرگرمی را آغاز کردهاند. اما در مجموع شاید بتوان گفت از بین ۴۰ شبکه فارسیزبان، چیزی حدود ۵ شبکه با استانداردهای شناخت و برنامهسازی برای مخاطبان فعالیت میکنند.
از طرف دیگر وجود همین فضای رقابتی و همچنین وقایع سیاسی و اجتماعی در چند سال اخیر سبب شده تا وضعیت شبکههای ضعیف فارسیزبان از نظر جذب بینندگان ایرانی به تدریج رو به بهبود (موقت) برود. دلیل اصلی این تغییر وضعیت حضور افراد و گروههای شناخته شده و با سابقه هنری در ایران است. افرادی مانند ورزشکاران مشهور، ایرانیان نخبه سایر کشورها، هنرمندان و دانشمندان و نمونههایی از این دست. از طرفی این شبکهها به طور وسیعی پذیرای نمایندگان جنبش دانشجویی، جنبش کارگری، فعالان جنبش زنان و نظایر اینها بودهاند که برای گروههایی از مخاطبان قابل توجه و جذاب است. اما بعید است این تغییرات در درازمدت پایدار بماند و به حل مشکلات ساختاری این شبکهها کمک برساند.
همانند داخل ایران، جامعه ایرانی در خارج از کشور تکصدایی نیست و تنوع فرهنگی، قومی، سیاسی و زبانی زیادی دارد که نهایتا منجر به تکثر و گوناگونی در دیدگاهها و صاحبان آنها میشود. رسانههای خارج از کشور تا حدودی این تنوع صداها و دیدگاهها را منعکس کردهاند اما نتوانستهاند همه آن را پوشش دهند. شاید بتوان یک دستهبندی کلی از مخاطبین ایرانی مهاجر بصورت زیر ارائه کرد:
- مخاطبین مسن که قبل از انقلاب یا در سالهای اولیه بعد از انقلاب ۵۷ از ایران مهاجرت کردند. این گروه بیشتر به مسائل فرهنگی و رسانههای سیاسی علاقهمندند؛
- مخاطبان میانسال یا در سالهای پایان جوانی. کسانیکه عموما از طریق برنامههای مهاجرتی شغلی و سرمایهگذاری به خارج از کشور مهاجرت کردهاند و به مرور نیازها و علایق خود را به تولیدات فرهنگی فارسیزبان از دست میدهند و ترجیح میدهند از برنامههای شبکههای کشور میزبان استفاده کنند و مشاهده برنامههای فارسیزبان برایشان کاملا گزینشی است. این گروه مرتبا در حال افزایش هستند و البته طیفبندی سنی آنها هم در حال گستردگی است. یعنی بهمرور کسانی که دو دهه قبل و در اغاز فعالیتهای شبکههای ماهوارهای در طیف میانسالان بودند حال به تدریج به طیف سنی کهنسال وارد میشوند و برخی از آنها توجه و علاقه به محصولات فارسیزبان را دوباره در خود کشف میکنند؛
- مخاطبین جوان ایرانی که در خارج از ایران متولد شدهاند و یا در سنین خیلی پائین مهاجرت کردند. این گروه بیشتر به موسیقی و رسانههای انگلیسیزبان توجه دارند و همانطور که بیان شد روشهای برقراری رابطه با آنها به صورت جدی از سوی رسانههای فارسیزبان تجربه نشده است؛
- اعضای احزاب و گروههای سیاسی و فرهنگی گوناگون که اغلب نشریات و برنامههای رادیویی و تلویزیونی و پایگاههای اینترنتی خودشان را دارند؛
- در کنار اینها یک گروه از والدین هم حضور دارند که ممکن است اقامتشان در خارج از ایران دائمی، میانمدت (مثلا سالی ۶-۷ ماه) یا کوتاهمدت باشد. این افراد هم عمدتا به برنامههای فارسیزبان بهویژه برنامههای تولیدی در داخل ایران توجه دارند و یکی از مشتریان جدی برنامههای ماهوارهای هستند؛
با این تذکر که این گروهبندی همپوشانی دارد و میتوان افرادی را مثلا هم در گروه اول و هم چهارم قرار داد. یک نگاه اجمالی به همین فهرست نشان میدهد که افراد گروه یک، چهار و پنج بیش از دو گروه دیگر مخاطب شبکههای فارسیزبان بودهاند. ضعف شبکههای ماهوارهای هم از همینجا بیشتر نمایان میشود چون هم اعضا گروههای ۲ و ۳ از بقیه گروهها بیشتر است و هم وزن اجتماعی و سیاسی آنها در میان جامعه ایرانیان و هم جامعه میزبان میتواند خیلی بیشتر از بقیه باشد (و یا واقعا هست) اما ناتوانی شبکههای تلویزیونی فارسیزبان سبب شده تا این دو گروه از میان مخاطبان این شبکهها حذف شوند و ناخداگاه وزن برخی گروههای دیگر بیشتر از وزن واقعی آنها در جامعه مهاجران، از طریق این شبکهها منعکس شده و چه بسا خود اعضای جامعه ایرانیان یا سایرین دچار اشتباه کرده است.
به هر حال و با وجود همه این واقعیتها میتوان گفت که یکی از دلایل انعکاس بیش از حد یا غیرمعمول مسائل ایران در رسانههای خارج علاقه مهاجرین به آنچه که در ایران اتفاق میافتد است. شاید بتوان این را یک نیاز روحی نامید یا دلمشغولی با خاطرات و ارتباط با ریشههای فرهنگی و عرق ملی و یا زندگی تبعیدی و ناخواسته برخی از آنها که سالها و چه بسا دههها از پی هم به امید بازگشت و زندگی در ایران، لازمههای زندگی در مهاجرت را بهفراموشی سپردهاند.
اما بدون شک امروز همه رسانهها و بخصوص رسانههای تصویری دستخوش تغییر و تحولات عمدهای شدهاند که این نباید از دید صاحبان رسانههای ایرانی دور بماند. شبکههای ضعیف فارسیزبان دیگر نمیتوانند به روند گذشته ادامه بدهند و مخاطبان خود را به همان شکل حفظ کنند. تغییرات انقلابی که در این صنعت بهوقوع پیوسته و یا در جریان است (بهویژه به دلیل ترکیب امکانات رسانهای و اینترنت) شبکههای ضعیف را به شدت زیر فشار مالی قرار داده و بعد از این، بیشتر در فشار قرار خواهد داد به طوری که برای ادامه حیات میبایستی در اندیشه چارهجویی جدی و خانهتکانی باشند.
شبکههای فارسیزبان ماهوارهای را از جنبههای مختلف میتوان مورد نظر قرار داد که در این نوشتار نمیگنجد اما تنها به یک نکته بسنده میکنیم که همیشه این مخاطبان هستند که سرنوشت رسانه را تعیین میکنند. انتخاب هوشمندانه و با تدبیر آنچه که در اختیار خود و خانواده خود قرار میدهیم به کیفیت برنامههای ارائه شده بسیار کمک میکند. در حالی که پایین آوردن سطح سلیقه خود به سریالهای دست چندم ترکیهای یا امریکای جنوبی یا گوش سپردن به تبلیغات و حتی گاهی اخبار عجیب و غریب و ضد و نقیض باعت تقویت اینگونه برنامهها، ناکارامدی بیشتر شبکهها و نهایتا زیاندیدن تمامی ایرانیان چه در داخل و چه خارج از ایران خواهد شد.