دکتر وحید طلوعی
رابطه انسان و حیوان خانگی در بستر تحولات اجتماعی و فرهنگی
سرنوشت انسان هیچگاه از حیوانات جدا نبوده است. مگر فیلسوفان انسان را حیوانی چنین و چنان (سخنگو، عاقل، ابزارساز و مانند اینها) نمیدانند؟ تفاوت در این است که همین اضافه شدن صفتی به حیوان است که انسان را از خیل عظیم دیگر جانوران جدا میکند. همین صفت است که او را بدل به موجودی ساخته است که با تغییر جهان شروع به تعریف آن کرده است و در این میان نیز جایگاهی برای همۀ موجودات در نظر گرفته است. آدمی جهان را بر اساس فهم اجتماعی خود که ساختۀ زیست اجتماعیاش است تعریف و بازتعریف میکند و رابطۀ خود را نیز با جهان به واسطۀ همین تعریف و بازتعریفها معین میسازد.
بنابراین عجیب نبوده است که حیوان در مقام ماشینی بدساخت – چنان که دکارت فیلسوف فرانسوی میگفت – ابزاری باشد در دست انسان یا اینکه روح حیوانی در سلسهمراتب ارزشگذاری در جایگاه نازلتری از روح انسانی بنشیند و انسان به خود اجازه دهد از حیوان بهرهکشی کند و انسان خود را ماشینی نیکو بپندارد که در دست روحی اعلاست. و باز هم عجیب نیست که این تعریف با زمان تغییر کند و آرامآرام که آدمی از زمین و باغ و مزرعه و طبیعت فاصله میگیرد و ارتباط بیواسطهاش با جهان طبیعی قطع میشود، شروع به تقسیم جهان و به تبع آن حیوانات کند و گونههای جدیدی را در بین حیوانات معین سازد که حیات وحش در آن میان زمینهای برای علم شود و شگفتی بیافریند و بخشی از صنعت توریسم و فیلمسازی را به خود مشغول کند و حیواناتی دیگر را که از آن غذا فراهم میآورد هرچه بیشتر به حاشیههای پنهان جامعۀ صنعتیاش براند و بکوشد که تا آنجا که میتواند صورت طبیعی فرآوردههای حیوانی را تغییر دهد و گوشت لخم جانوری را بدل به انواع محصولات فرآوریشده کند که در آن تمدن خود را با حفظ فاصله از طبیعت نشان میدهد و گونهای دیگر نیز بیافریند که واسطهای باشد بین او و جهان ازدسترفتۀ طبیعیاش؛ حیوانات خانگی.
برای همین عجیب نیست که شکلگیری مقولۀ حیوانات خانگی در جوامع انسانی سابقهای طولانی نداشته باشد؛ در نیمۀ دوم قرن نوزدهم بود که طبقۀ متوسط شروع به نگهداری حیوانات خانگی کرد و اولین نمایش سگها در ۱۸۵۹ در نیوکاسل انگلستان برپا شد. با این همه این روند به سرعت در بین ساکنان جوامع صنعتی گسترش یافت و اکنون حدود ۷۰ درصد امریکاییها حیوان خانگی دارند. چرا؟ چون فهم آدمی از حیوان عوض شده است و آن هم به عللی کاملاً اجتماعی.
روانشناسان و رفتارشناسان البته دلایلی بسیار برای نگهداری حیوانات خانگی آوردهاند و تحقیقات آنان نکتههای پنهان بسیاری را عیان ساخته است؛ ارتباط با حیوان خانگی در جهان کنونی برای انسان فواید فراوان دارد. این حیوانات سبب میشوند که صاحبانشان بعد از سکته قلبی عمری طولانیتر داشته باشند، کمتر به دکتر مراجعه کنند، احساس تنهایی و افسردگی و اضطراب در بین آنها کمتر است، برای افراد آسیبپذیرتر در جوامع کنونی – مثل کهنسالان و خردسالان – نگهداری حیوان خانگی از حیث توان بدنی و وضعیت بهداشت و سلامت کمککار پرفایدهای است و نوجوانان و بزرگسالان نیز گفتهاند که نگهداری حیوان خانگی آنان را فعالتر میسازد و از احساس وانهادگی دور میکند. بنابراین گویا نگهداری حیوان خانگی برای هر کسی در هر سنی از چرخۀ عمر فوایدی دارد، به حدی که از اصطلاح «تأثیر حیوان خانگی» بر سلامت جسمی و روانی افراد یاد میکنند.
با این همه، چنان که پیشتر گفته شد، رابطۀ انسان و حیوان برساختۀ فهم اجتماعی و به شدت تحت تأثیر شرایط فرهنگی است. تحقیقات اخیر جامعهشناسان نشان داده است که در طبقهبندیهای ارزشگذاری، گاه حیوانات خانگی در ردههای ارزشی بالاتر از آدمیان – حتی نزدیکان طردشدۀ فرد – قرار میگیرند. همین برساخت اجتماعی است که فرد را وامیدارد که رابطهاش را با حیوان خانگی تنظیم کند؛ کثیری از دارندگان حیوانات خانگی روزانه حیوانشان را در آغوش میگیرند و میبوسند و اصولاً حیوان را نه مثل یک «شیء»، که مانند «دارندۀ ذهنیتی متمایز» به حساب میآورند. خیل ارتباطات متقابلی که نشان میدهد سگها، از جمله، موجوداتی انسانی هستند در گفتگوهای صاحبانشان دربارۀ آنان معین میشود؛ صاحبان سگها از آنان به صورت دوست، فرزند و گاه «نوزادان خزپوش» خود یاد میکنند و رفتارهای آنان را به رفتارهای انسانی پیوند میزنند؛ حیوانات خانگی رفتهرفته به موجوداتی انسانگونه بدل شدهاند. اما چرا؟ پاسخها بسیار متنوع خواهند بود.
چنان که میدانیم با صنعتیشدن جوامع، فردگرایی نیز افزایش یافت و ارتباطات انسانی رو به کاهش گذاشت. افراد تنهاشدۀ جوامع برای غلبه بر این وضعیت و برای بازآفرینی ارتباط ازدسترفتهشان با طبیعت به نگهداری حیوان خانگی روی آوردند؛ حیواناتی که اجازه یافتهاند به درون خانۀ آدمی گام بگذارند، نامی بر ایشان نهاده میشود و هرگز هم خورده نمیشوند. این حیوانات برای رسیدن به این مرحله بسیار صبر کردهاند که به منزلۀ کنشگران زندگی اجتماعی ذهنیتدار در بین انسانها پذیرفته شوند. اما دانستن این همه چه فایده دارد؟
اگر در بین ساکنان جوامعی صنعتی چون کانادا و امریکا میزان نگهداری از حیوانات خانگی افزایش یافته است، آیا برای مهاجران به سرزمین تازه نیز نگهداری این حیوانات معنادار است؟ جواب ساده آری است. معنادار است چون مهاجر ازجاکندهشده در سرزمین تازه تنهاست و تحقیقات نشان داده است که یکی از کارکردهای حیوانات خانگی پرکردن همین خلأ است. معنادار است چون رفتار با حیوانات خانگی در جامعهای چون کانادا تابع قاعده و قانونی است که به موجب آن تازهمهاجر به بخشی از جامعۀ جدید پیوند میخورد که میباید شیوههای رفتار با حیوان را بیاموزد و در ارتباطات ناگزیری که به واسطۀ داشتن حیوان خانگی پیدا خواهد کرد دخیل شود. معنادار است چون حیوانات شنوندگان صبور و ساکت گفتگوهای پایانناپذیر تازهمهاجرانیاند که شبکۀ ارتباطات اجتماعی خود را از دست دادهاند و در تنهایی با خود گفتگو میکنند. معنادار است چون تحقیقات نشان داده است که فهم اجتماعی از رفتار حیوانات خانگی موجب میشود در آنان احساسات انسانی دیده شود و رفتار ایشان انسانی دانسته شود و به همین سبب جای خالی انسانهای دور از دست را پر کند.
اما از یاد نبریم که همۀ اینها در زمینۀ جدید در سرزمین تازه – یا حتی ایجاد تغییر در ارزشهای فرهنگی در جامعۀ مبدأ – معنادارند و به همین علت است که جامعهشناسان کوشیدهاند رابطۀ انسان و حیوانات خانگی را به نسبت وضع اجتماعی دارندگان آن بسنجند و نتایج تحقیقات نشان میدهد که وضع اجتماعی افراد هم بر میزان نگهداری از حیوان خانگی و هم به نگرش نسبت به این حیوانات و به تبع آن نسبت به دیگر حیوانات اثر میگذارد. از جمله روشن شده است که امریکاییان افریقاییتبار به تازگی (بعد از سال ۲۰۰۵ میلادی) به نگهداری حیوان خانگی ترغیب شدهاند و دید منفی آنان در این خصوص تعدیل شده است. همچنین، رفتار با حیوانات خانگی و نیز نگرش نسبت به نگهداری آنان با قومیت مهاجران نیز در ارتباط است. پژوهشهای اجتماعی نشان دادهاند که فیالمثل، دیدگاه زنان مهاجران کمدرآمد نسبت به حیوان خانگی به شدت با ورود به سرزمین تازه تغییر کرده است. از همین دست است تأثیر وضعیت خانواده و نگرشهای پیشین نسبت به حیوان خانگی.
به هر روی، امروز گویا حیوانات خانگی جزوی از جامعۀ انسانی به حساب میآیند و آدمیان در چشم او خویشتن گمشدهشان را باز مییابند که گویا «ما از نگاه حیوان میدانیم واقعاً آنجا چه هست.»[*]
[*]– برگرفته از شعر ریلکه، به نقل از دکتر یوسف اباذری در «چیزهایی که حیوانها از انسانها میدانند.» برای دیگر ارجاعات بنگرید به
David D. Blouin, “Understanding Relation Between People and Their Pets,” Sociology Compass, 6:11 (2012), 856-869.
این حیوانات سبب میشوند که صاحبانشان بعد از سکته قلبی عمری طولانیتر داشته باشند
پژوهشهای اجتماعی نشان دادهاند که دیدگاه زنان مهاجران کمدرآمد نسبت به حیوان خانگی به شدت با ورود به سرزمین تازه تغییر کرده است