مجید بسطامی
اگر چه دموکراسیهای پیشرو در جهان نظیر آنچه کانادا دارای آن است با اتکا بر احزاب و میزان استقبال عمومی از برنامهها و شعارهای این احزاب مدیریت میشوند اما همچنان نقش رهبران احزاب در میزان استقبال مردم اهمیت زیادی دارد چرا که در گرماگرم مبارزات، ارائه برنامهها، انجام مذاکرات و توافقات نهایی در میانه کارزار سیاسی، آنچه که نهایتا نتیجه میدهد قدرت مدیریت رهبران احزاب و میزان توانایی آنها در اقناع مردم و کنار زدن سایر رقباست.
این مقدمه بیان شد تا یادآوری شود که کانادا در یکی از بحرانیترین دورههای تاریخی خود از نظر رهبری به سر میبرد. در این کشور نخستوزیری برای ۴ سال کشور را هدایت خواهد کرد که در ۵ سال گذشته یکی از غیرمحبوبترین رهبران کشور در دهههای گذشته بوده و حتی در حزب خودش هم از محبوبیت بالایی برخوردار نبوده و نیست. در واقع، این موقعیت خاص سیاسی کانادا و بحران در احزاب دیگر بوده که وی را به چنین جایگاهی رسانده است و هماکنون هم با حمایت کمتر از ۴۰ درصد رایدهندگان کانادایی، رهبر این کشور است.
در مهمترین حزب مخالف، جک لیتون محبوبترین شخصیت حال حاضر کشور است که در تمامی نظرسنجیهای چند ساله اخیر و خصوصا ایام انتخابات بهار ۲۰۱۱ با اختلاف زیاد از سایر رقبا، انتخاب اول مردم برای رهبری کانادا بود و اگر کانادا هم نظیر امریکا نظام ریاستی داشت احتمالا وی با رای قاطع به عنوان رییسجمهور انتخاب میشد. همین محبوبیت بود که سبب شد حزب او که انصافا از پتانسل بالایی برخوردار نیست بتواند برای اولین بار تعداد کرسیهایش در مجلس فدرال را از عدد ۱۰۰ فراتر ببرد و به جایگاه اپوزیسون رسمی در مجلس مبدل سازد. اما به نظر میرسد این آخرین ماموریت ژنرال پیر باشد. او که در انتخابات گذشته هم تازه از بستر بیماری سرطانی کهنه برخواسته بود و عصازنان در حوزهها و در میان گروههای مختلف مردمی حضور پیدا میکرد آن قدر ضعیف شده بود که عدهای میپنداشتند برنامه مبارزاتی را به انتها نخواهد رساند اما لیتون چنین کرد و موفق هم بود. اما حالا با اعلام شناسایی یک سرطان جدید و این نکته که وی فعلا فضای سیاسی را برای دورهای از درمانها ترک کرده به نظر میرسد که حزب تحت رهبریاش، اندیپی با یک خلا جدی روبرو شده باشد چون فاصله سایرین (حتی همسر محبوبش) در حزب با لیتون آن قدر زیاد است که تصور حضور فرد دیگری در صندلی او دشوار است.
در حزب بعدی یعنی حزب لیبرال که ریشهدارترین حزب کانادایی محسوب میشود، بعد از شکست بسیار سخت انتخابات اخیر، تصمیم گرفته شد که یک رهبر داخلی برگزیده شده و انتخاب رهبر اصلی را برای مدتی به تعویق بیاندازند. همین نکته مشخص میسازد که وضعیت رهبری در این حزب چگونه است. فعلا باب ری در حال بازگرداندن حزب به شرایط طبیعی و قبول این شکست سنگین است. در میان نامهایی که در میان گزینههای رهبری بیان میشود به سختی میتوان چهره جذاب و آتیهداری را شناسایی کرد و به نظر میرسد که مشکل رهبری در این حزب تداوم داشته باشد.
در چهارمین حزب که بلک کبکوآ (حزب کبکی) باشد پس از شکست تحقیرآمیز در انتخابات اخیر و از دست دادن تقریبا تمامی کرسیها جز ۴ مورد، که به استعفا و خروج ژول دوسپ رهبر کهنهکار این حزب از گردونه مدیریت منجر شد، هنوز طرفداران آن نتوانستهاند بر شوک انتخابات فائق بیایند و مدتی زمان نیاز است تا رهبر جدید این حزب، پالین موروآ که البته از وزن دوسپ برخوردار نیست بتواند تاثیری در فضای سیاسی کانادا داشته باشد.
در آخرین مورد، خانم الیزابت می به عنوان رهبر حزب سبز کانادا عملا با کسب یک کرسی و ورود به مجلس فدرال به حداکثر آنچه این حزب میتوانست به آن دست یابد رسیده است و بعید است که تاثیر او بیش از این باشد.
با یک مرور اجمالی به نظر میرسد کشوری که زمانی رهبرانی داشته که در سطح بینالمللی تاثیرگذار بودهاند حالا با یک بحران عظیم روبروست و مشخص نیست که این مورد تا چه زمانی طول خواهد کشید اما هنوز یک امید باقیست. رهبران جوان، پرنشاط و تاثیرگذار معمولا در همین دورههای خلا، فرصت عرض اندام پیدا کردهاند پس باید به امید حضور آنها بود تا این دوران بگذرد.