' تعطیلات آخر سال در پای تلویزیون! | پرنیان
هنر و سرگرمی — 15 دسامبر 2011

تعطیلات از بهترین فرصت‌ها برای تماشای فیلم‌های محبوب در نسخه‌های DVD یا بلو-ری Blu-ray است. معمولا کمپانی‌ها تعدادی از بهترین اثار خود را برای این زمان کنار می‌گذارند. این فرصت را از دست ندهید! یادآوری می‌شود این ریویوها پیشتر در نشریه ۲۴ چاپ ایران منتشر شده‌اند.

 

خیزش (ظهور) سیاره میمون‌ها ***

Rise of the Planet of the Apes

ژانر: علمی-خیالی، حادثه‌ای

[ظهوریا طغیان یا] خیزش سیاره میمون‌ها )ترجمه rise همیشه دردسرساز است و در اینجا معادل‌های مختلفی قابل استفاده است) از آنهاست که می‌تواند بیننده را غافل‌گیر کند؛ نمونه‌ای از اینکه چگونه برخی فیلم‌ها، قربانی تبلیغات ضعیف می‌شوند فقط چون هیچ ستاره‌ای نقش کلیدی در فیلم ندارد و روند پیشرفت داستان هم با الگوهای موردپسند بخش رسانه‌ای کمپانی‌ها هماهنگی زیادی ندارد اما بعدا ارزش‌هایشان بیشتر شناخته می‌شود.

ویل رادمن، نابغه حوزه ژنتیک، شبانه‌روز در حال تحقیق برای یافتن ویروسی است که تاثیراتش بر مغز می‌تواند آلزایمر را درمان کند. پدری که بیماری‌اش رو به پیشرفت است بزرگ‌ترین انگیزه ویل اوست. ویروس روی تعدادی شامپانزه آزمایش می‌شود و در یکی از آنها سبب افزایش هوشی باورنکردنی میمون می‌شود اما درست در زمانی که ویل در جلسه سرمایه‌گذاران شرکت روی این موفقیت عظیم مانور می‌دهد میمون خشمگین همه شرکت را برهم می‌زند و در نهایت هم کشته می‌شود. رییس کمپانی دستور توقف سریع پروژه و قتلعام همه میمون‌ها را صادر می‌کند اما معلوم می‌شود که خشم میمون مقتول به دلیل تولد مخفیانه نوزادی بوده که ویل او را سزار می‌نامد. نگهداری سه‌هفته‌ای بچه شامپانزه به سال‌ها می‌انجامد و در برابر چشمان ویل، میمون فوق‌العاده باهوشی رشد می‌کند که رهبری قیام میمون‌ها بر علیه انسان‌ها را بردست می‌گیرد.

به احتمال زیاد شما نسخه بازسازی شده سیاره میمون‌ها ساخته تیم برتون (۲۰۰۱) را دیده‌اید اما آیا با سری کلاسیک این مجموعه (از ۱۹۶۸ تا ۱۹۷۳) هم آشنایی دارید؟ اگر به فیلم‌های علمی-خیالی با مضامین قوی فلسفی و اجتماعی علاقه‌مند هستید حتما این مجموعه را ببینید اگرچه همه فیلم‌های آن به یک کیفیت نیستند. آن مجموعه که در ظاهر درباره حلقه برگشتی داروین است -این پرسش فلسفی که اگر انسان حلقه انتهایی چرخه تکامل داروین باشد امکان دارد که بعد از انسان این حلقه به عقب (پیدایش میمون‌های برتر از انسان) بازگردد.- از شرایط سیاسی و اجتماعی دهه ۵۰ و شصت امریکا و شکست‌های پی در پی این کشور در جنگ و در غلبه بر مشکلات اجتماعی تاثیر فراوان گرفته است. فیلم حاضر که بسیار شبیه قسمت چهارم آن مجموعه (اما یک سر و گردن بالاتر از آن) است نیز کاملا در جهت انعکاس شرایط دوران خود حرکت می‌کند.

 فیلم آشکارا درباره رابطه جهان اول با جهان پیرامونی است. شما می‌توانید در میمون‌های برده قصه تجسمی از هر دسته از اقلیت‌ها را ببینید: سیاهان، آسیایی‌های در حال رشد، مسلمانان ساکن بریتانیا و نظایر اینها. فلیم می‌گوید رفتار دوگانه ما با این گروه که از یک سو آنها را هم‌پا و هم‌راه خود می‌کنیم و از سوی دیگر چون شهروندانی حاشیه‌ای با آنها مواجه می‌شویم تخمه کینه و نفرت را در آنها می‌پروراند. مثلا نگاه کنید به سکانسی که ویل و زن زندگی‌اش، سزار را به پارک جنگلی نزدیک سن‌فرنسیسکو برده‌اند تا او بتواند آزادانه در طبیعت اطراف گشت بزند و بعد مواجه خانواده‌ای دیگر با حیوان خانگی قلاده‌دار این پرسش را برای سزار که تاکنون می‌پنداشته ویل پدر واقعی اوست پیش می‌آورد که او به راستی کیست. فردی آزاد یا برده‌ای دربند. همین نکته و وقایع درون محل نگهداری میمون‌هاست که به مرور در ذهن سزار تشکیل و سازماندهی نوعی ارتش علیه انسان‌ها را تقویت می‌کند و سبب رد پیشنهاد ویل برای بازگشت به خانه می‌شود. یادمان باشد که اکثر انفجارات چند ساله اخیر در بریتانیا (موطن کارگردان فیلم) که به مسلمانان مربوط می‌شده توسط کسانی انجام شده که در همین کشور متولد شده و عموما تحصیل کرده بوده‌اند.

فیلم دوپاره متفاوت دارد. دو-سوم اول، به بازگویی پرحوصله قصه سزار و نحوه شکل‌گیری شخصیت او می‌پردازد و همین بخش است که شما را شوکه می‌کند. هیچ باجی درکار نیست و کارگردان اجازه نمی‌دهد که مضامین دیگر (مثلا قصه عاشقانه ویل و همسرش-که اتفاقا او هم مهاجر است!) بر تصویرسازی از میمونی که پیشوای شورشیان می‌شود غلبه کند. اما در پاره دوم هرچه فیلم جلوتر می‌رود قصه‌گویی سردستی‌تر و کلیشه‌ای‌تر می‌شود و مثلا کل نبرد روی پل و یا نحوه خداحافظی ویل و سزار از فرط کلیشه‌ای بودن عذاب‌آور می‌شود. نکته دیگری هم که در فیلم درنیامده تفاوت قابل توجه بین سزار این فیلم با نمونه کلاسیک (با همین اسم) است. شخصا این همه تلاش برای مبارزه ضدخشونت از سوی قهرمان این فیلم را درنیافتم. با اینهمه فیلم از کارهای خوب امسال است که می‌توانست خیلی بهتر باشد و البته تاثیر جلوه‌های ویژه موفق فیلم در همین جا خودش را نشان می‌دهد.

 خماری 2

خماری ۲ ***

Hangover 2

ژانر: کمدی

قسمت اول خماری یک پدیده منحصر بفرد در سینمای کمدی چند سال اخیر بود. با ادغام هوشمندانه از آثار معمایی-تریلر، ویژگی‌های بازیگر-کمدین‌های حاضر در آن و حجم انبوهی از دیالوگ‌ها و سکانس‌های فکر شده. حتی انتخاب یک نقیضه برای داستانی مذهبی (در قصه اصحاب کهف، معمای قصه، درک دلایل تغییراتی است که در طول سالیان طولانی اتفاق افتاده در حالی‌که از خواب‌برخاستگان خماری، باید کشف کنند چگونه تغییراتی که به سال‌ها زمان نیاز دارد در یک شب بر آنها گذشته است) از هوشمندی‌های دست‌اندرکارن فیلم بود.

قسمت اول از آن دسته آثاری بود که دنباله‌بردار نیستند اما فروش غیرقابل باور آن نمی‌توانست بی‌پاسخ بماند کما اینکه فروش فوق‌العاده قسمت دوم هم چنین است. اما همین دنباله‌بردار نبودن این قصه به پاشنه آشیل آن در میان منتقدان تبدیل شده است. فیلم از سوی آنان-برخلاف مخاطب عام- تحویل گرفته نشد چون همه انتظار داشتند که یک خماری دیگر یعنی با همان میزان بداعت و فکرهای نو روی پرده دیده شود در حالی‌که خط اصلی قصه فیلم حاضر به رغم جابجایی جغرافیایی و چند انگیزه فرعی قهرمانان، همانی است که قبلا بوده و این از دید برخی ضعف است.

در مقابل اگر مستقل به کار نگاه کنیم، خماری ۲ واجد همان موفقیت‌هاست. اینجا قصه اجبارا با مقدمه طولانی‌تری آغاز می‌شود چون باید تشریح کند که چرا این واقعه دوباره در حال شکل‌گیری است و چون برخلاف دفعه قبل جناب داماد مفقود نشده (اگر چه یک خال‌کوبی عجیب روی صورتش ظاهر شده!) چون بدون او کمدی اصلی سه نفره شکل نمی‌گرفت اما باید دلیلی برای تاخیر آنها در شرکت در مراسم اصلی تراشیده می‌شد که به همین دلیل ماجرای برادر زن لازم بود و نفرت کلاسیک پدرزن از داماد و بقیه ماجراها. اینها اگر چه حاشیه‌هایی به قصه می‌زنند اما خط اصلی همان قصه فیلم اول است و همین برای برخی خوشایند نبوده است.

اما وقتی به شوخی‌های کلامی و تصویری، بلاهایی که سر قهرمانان در آن شب آمده، پیچیدگی ماجراهای پلیسی و امنیتی و توجیه دلیل مفقود شدن برادر زن (همین جابجایی یک جوان نوباوه نابغه با یک راهب سالخورده ویلچرسوار و عکس‌العمل پلیس به عدم شباهت عکس کارت شناسایی را کجا قبلا دیده‌ایم؟) و استفاده‌هایی از سوشهرت و حسن شهرت بانکوک (و تایلند) برای خلق موقعیت‌های کمیک و مجموعه عکس‌های پایانی و… نگاه می‌کنیم با یک کمدی جذاب، تماشاگرپسند و قوام یافته روبروییم. فقط سکانس حضور در معبد و یاداوری خاطرات از سوی کودن‌ترین شخصیت قصه برای غش و ریسه بی‌انقطاع تماشاگران کافی است.

حالا ممکن است کسی بپرسد که چرا چنین عروس نازنینی باید عاشق یک چنین الدنگی بشود و حرف پدرش را گوش نکند؟ منهای توضیحات خود این الدنگ در مورد وجه شیطانی شخصیتش که می‌تواند برای عروس خانم جذاب باشد! پاسخ هیچکاکی این است که تمام آن ۴۰۰-۵۰۰ نفر تماشاگری که در سالنی که جای سوزن‌انداختن نبود تمام مدت از خنده دست به شکم بودند خیلی دنبال چنین منطق‌هایی در فیلم نیستند و اصلا اگر این بلاهت‌ها نباشد که کمدی شکل نمی‌گیرد. مطمئن باشید آنها اگر خماری سه‌ای در کار باشد مشتاقانه به سالن بازخواهند گشت.

پاندای کونگ‌فوکار 2

پاندای کونگ‌فوکار ۲  ***۱/۲

Kung Fu Panda 2

فیلم‌نامه‌نویسان کمپانی‌های بزرگ تولید فیلم در هالیوود سال‌هاست که فرمول‌های زیادی را به عنوان دستورالعمل (گایدلاین) در هر نوع تولید بلاک باستری رعایت می‌کنند و یکی از مهم‌ترین انها، قراردادن زمینه‌ها برای تولید دنباله‌های احتمالی به شرط موفقیت اثر فعلی است. پاندای کونگ‌فوکار که در زمان تولیدش یک اثر ریسکی به حساب می‌آمد (به دلیل ترکیب زیاد عناصر فلسفی و رزمی شرقی در یک فیلم غربی، با پس‌زمینه خشونت، مرگ و تباهی که چندان محبوب خانواده‌های امریکای شمالی نگران از آموزش فرزندانشان نبود) از این قاعده مستثنا نیست. در همان زمان مشخص بود رها کردن قصه گذشته پو خصوصا به دلیل عدم تجانس یک پاندا با پدر غازش (که البته کارکردهای کمدی داشت) یکی از تعمدها برای دنباله‌سازی است و حالا نتیجه را می‌بینیم.

در حالی‌که، لرد شین، پسر طرد شده امپراطور چین با سپاه مشتکل از گرگ ها همه روستاها را ویران می‌کند تا با جمع‌آوری فلزات، صلاح جنگی خود را برای غلبه بر جنگاوران نامی کنگ فو، نابودی هنرهای رزمی و ابطال پیش‌بینی سرنوشتش آماده کند، پو با ترکیبی از تفریح و تمرین فنون رزمی، دوستانش را سرگرم می‌کند در حالی‌که استاد شیفو به او یادآوری می‌کند هنوز نتوانسته به «آرامش درونی» که افق نهایی توانایی‌های یک سلحشور واقعی است دست یابد. حمله سپاهیان به روستای پو که با مقاومت او و پنج جنگجوی دیگر به شکست ختم می‌شود تداعی کننده خاطره‌ای از کودکی وی است که بر اراده‌اش خدشه وارد می‌سازد. او از پدرش درباره گذشته‌اش می‌پرسد؛ قصه‌ای که بعدا مشخص می‌شود بازیگران مهمی در حد لرد شین در آن نقش داشته‌اند.

قسمت دوم یک تجربه دلپذیر برای علاقه‌مندان به قسمت اول است. فیلم هیچ‌چیز از اولی کمتر ندارد که حتی چیزهایی بیشتر هم دارد. ورود به قصه اصلی سریع‌تر است، روایت‌ها پیچیده‌تر و چندوجهی‌تر شده‌اند و ترکیب پرتناقض شخصیت پو به خوبی موتور محرکه بسیاری از صحنه‌های فیلم است مثلا نگاه کنید به آن صحنه که در اوج ناامیدی شخصیت‌ها و وقتی کشتی‌های مسلح لرد شین در حال گذر پیروزمندانه هستند ناگهان پو با ان لباس خاص جنگجوهای اساطیری در قامت یک قهرمان کلاسیک همه‌فن حریف بر بالای عمارتی مرتفع ظاهر می‌شود اما بعد که با غرور کلاه حصیری‌اش به عنوان یک سلاح پرتاب می‌کند، … خوب، ببینید چه می‌شود. از این نوع سکانس‌های خیلی خوب نوشته شده در فیلم بسیار است. چیزی که توانسته بین یک جک بلک کمدین در قالب پاندا، شخصیتی که گذشته‌ مبهمش آزارش می‌دهد و سلحشوری که همیشه در لحظه موعود پیروز است، تعادل خوبی برقرار کند. حتی با اینکه خط اصلی قصه، همان داستان فیلم شماره یک است اما شما به سختی تکرار و تقلید می‌بینید.

فیلم نسبت به قسمت قبل تیره‌تر و خشن‌تر است و شاید تماشای آن برای بچه‌های کم‌سن و سال چندان مناسب نباشد. آیا قسمت سومی هم هست؟ فروش فیلم خوب بوده و ماجرای رابطه شکل گرفته بین تایگرس (با صدای انجلینا جولی) و پو و ابهامی که در گذشته تایگرس در هر دو قسمت پرورده شده می‌تواند به قسمت سوم بیانجامد؛ مهم یافتن یک دشمن خوب و یک تکنیک متعالی برای پو است.

به اشتراک بگذارید

درباره نویسنده

اعظم حضرتی

(0) دیدگاه خوانندگان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

 

مهاجرت به کانادا | مهاجرت به آمریکا | گرین کارت آمریکا | مهاجرت از طریق سرمایه گذاری | مهاجرت نیروی کار | اقامت کانادا | اقامت آمریکا | دانمارک | مهاجرت به دانمارک | تحصیل در کانادا | تحصیل در آمریکا | نرخ ارز | مهاجرت به کانادا | ماهنامه پرنیان