نویسنده: دکتر وحیدالدین نمازی
مهاجرت به کانادا بگونه بیسابقهای در سالهای اخیر افزایش یافته است. در عین حال تنوع جمعیتی اخیراین تازهواردین ترکیب جمعیتی گذشته این کشور را با تغییراث قابل توجهی مواجه خواهد ساخت. تاریخچه مهاجرت به کانادا شاهد ورود ملیتهای مختلف در مقاطع گوناگون تاریخی بوده است. در این مورد، به عواملی نظیر وقایع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی رخداده در بعضی کشورها، سیاستهای پذیرش مهاجرین در مقاطع مختلف تاریخی و نیزسیاستهای بینالمللی میتوان اشاره نمود. نویسنده این مقاله سعی خواهد نمود نگاهی اجمالی به این تاریخچه و سیاستهای مهاجرتی پیش گرفته شده همراه با ورود ملل مختلف در هر مقطع زمانی بیندازد. همچنین، نظر به اهمیت نقش مهم این تحولات از شروع قرن بیستم، مقطع مذکور جهت شروع این نگاه تحقیقی در نظر گرفته شده است. نخستین مرور با نگاهی به دوران پیش ازجنگ اول جهانی آغاز خواهد شد.
دوران پیش ازجنگ اول جهانی
سیل ورود مهاجرین به کانادا گر چه در ایام زمامداری محافظهکاران آغاز میشود، اما یک نام در این دوران شهرت خاصی مییابد: کلیفورد سیفتن[۱]. این شخصیت معروف، وزیر کشور اصالتا منیتوبایی دولت لیبرال سر ویلفرد لریه[۲] در فاصله بین سالهای ۱۸۹۶-۱۹۰۵ میباشد و مصمم است که زمینهای خالی کشاورزی نواحی غربی کانادا را با پذیرش مهاجرین کشاورز مملو از جمعیت نماید.
سیاست مهاجرتی
نظر اصلی سیفتن معطوف به مهاجرت کسانیست که آگاهی خوبی از مسائل مربوط به کشاورزی داشته باشند. وی همچنین مهاجرت امریکائیان و اروپائیان منجمله بریتانیاییها را تشویق مینماید. با اینهمه ورود مهاجرین کشاورز امریکائی پیشگام در مقایسه با سایر مهاجرین در اولویت قرار میگیرد. مقاله منتشره توسط سیفتن پس از ۲۵ سال از این تاریخ شاهد این مدعی میباشد.
«در آن روزها، مهاجرین از میان سه منبع جستجو میشدند که اولین آن امریکا بود…در بریتانیای کبیر، تلاشمان را عمدتا بر روی شمال انگلستان و اسکاتلند متمرکز نمودیم، و برای غربال نمودن مهاجرین، در حالیکه پاداش مامورین گزینش در شمال انگلستان را دو برابر کردیم، پاداش مامورین گزینش در جنوب را تا آنجا که امکان داشت کاهش دادیم. نتیجه این شد که به جریان نسبتا ثابتی از ورود اهالی شمال انگلستان و اسکاتلند دست یافتیم که بهترین مهاجرین دنیا محسوب میشدند {…} پس از اتمام کار در این ناحیه، نوبت به بقیه اروپا رسید که مرکز مهاجرتی اصلی آن در هامبورگ قرار داشت. کشتیهای بخار به آنجا اعزام میشوند تا مشتاقین ترک اروپا را سوار کنند. با هماهنگی مامورین رزرو جا در هامبورگ ترتیبی دادیم که این سیل جمعیت غربال گردیده، و تنها کشاورزان و روستائیان انتخاب شده و به کانادا اعزام شوند. گمان میکنم برای هر کشاورز۵۰۰۰ دلار و برای بقیه اعضای خانوادهاش نفری ۲۰۰۰ دلار پرداخت نمودیم.»[۳]
اینچنین است که مابین سالهای ۱۸۹۶ و ۱۹۱۴ جمعیتی در حدود دو و نیم میلیون مهاجر وارد کانادا میشوند. از این تعداد، حدود ۴۰ درصد را انگلیسیها، حدود ۳۰ درصد را امریکائیها و نیز حدود ۲۰ درصد را بقیه اروپائیها تشکیل میدهند. افزون بر ۴۰ درصد این مهاجرین در فاصله بین سالهای ۱۹۰۱ و ۱۹۱۱ در نواحی موسوم به پرری[۴] یا دشتی (جلگهای) درغرب کانادا وایالت بریتیشکلمبیا مستقر میشوند. اکثریت این افراد انگلیسیزبان بوده و از کشورهای آلمان، اسکاندیناوی، هلند، روسیه، اوکراین، اتریش، مجارستان، ایتالیا و لهستان میآیند. بعلاوه، جمع کثیری از یهودیان هم در بین آنان میباشند[۵]. بسیاری از این تازهواردین دارای سرمایه بوده و هر یک با آوردن تجربه خویش به امریکای شمالی، به همسایگان خویش نیز کمک و راهنمائی مینمایند. بدینگونه نقطه آغازین تنوع جمعیتی کانادا شکل گرفته و کامیونیتیهای قومی قابل توجهی که هم اکنون در این کشور زندگی میکنند پایهگزاری میشوند[۶].
تاکید بر سفید ماندن نژادی کانادا
در این دوره چنانکه ذکر شد هر چند که مهاجرت کشاورزان امریکائی مورد تشویق قرار میگیرد، اما ورود سیاهپوستان مورد بیمهری قرار میگیرد. علیرغم فقدان مقرراتی که توجیهگر این رفتار تبعیضآمیز باشد، کادر اداری کانادا در عمل مانع ورود افراد این گروه نژادی میشوند. هدف اصلی اصرار و تاکید بر نفی ورود غیر سفیدپوستان در راستای سفید نگهداشتن نواحی پرری کانادا صورت میپذیرد. بعلاوه، با وجود مخالفت سیفتن با مهاجرت افراد دارای نژاد زرد به نواحی غرب کانادا و وجود مقررات تبعیضآمیز و اعمال خشونتآمیز بر علیه چینیها، تعداد ایشان افزایش مییابد. قابل ذکر است که اعمال رفتار تبعیضآمیز بر علیه این گروه نژادی بقدری بوده است که نیاز شدید این دوره به نیروی کار جهت ساخت راهآهن تنها به استخدام تعداد اندکی از چینیها میانجامد[۷].
سرانجام، پس از یک دهه پیشرفت و تشویق سیاستهای مهاجرتی، اختلاف نظر با نخستوزیر درباره حق داشتن مدارس متفاوت به استعفای سیفتن در سال ۱۹۰۵ از کابینه لریه منجر میشود. معهذا، فرانک الیور[۸] که جایگزین وی در سمت وزارت کشور میگردد سعی میکند اقدامات وی را دنبال نماید. بدین ترتیب، دو قانون جدید پیشنهادی الیور در سالهای ۱۹۰۶ و ۱۹۱۰ قدرت مامورین مهاجرت را بمنظور اینکه بتوانند «عوامل نامطلوب» را رد نمایند، افزایش میدهد. در قانون سال ۱۹۱۰ تصریح میگردد که «بطور موقت یا دائم، ورود از هر یک از مبادی ورودی کانادا برای مهاجرینی که متعلق به نژادهائی میباشند که منطبق با شرایط آب و هوایی یا مقتضیات کانادا نبوده، یا از ردهای، حرفهای یا ویژگیای مشخص باشند، ممنوع میباشد»[۹].
این ماده قانون در اصلاحیه قانون سال ۱۹۱۹ بگونه ذیل تغییر میکند بطوریکه مطابق آن سیاست مهاجرتی کشور برای نگهداری یک کانادای سفیدپوست به منصه اجرا رسیده و به مدت پنجاه سال دوام میآورد.
«برای مهاجرین متعلق به هرملیت و نژاد، از هر طبقه یا حرفه، بعلت شرائط اقتصادی یا صنعتی یا شرائط دیگری که بطور موقت در کانادا حاکم باشد، یا بعلت اینکه چنین مهاجرینی بدلایل شرائط اقلیمی، صنعتی، اجتماعی، آموزشی، کاری یا دیگر شرائط یا مقتضیات کانادا نامناسب پنداشته شوند، یا اینکه بدلیل رسوم، منش، شیوههای زندگی و نگهداری مایملک نامعمول، نامطلوب پنداشته شوند، و یا احتمالا قادر نباشند بآسانی همسان شده و وظایف و مسئولیتهای شهروندی کانادائی را در زمانی معقول پس از ورودشان ایفا نمایند، ورود ایشان از هر یک از مبادی ورودی کانادا بطور موقت یا دائم ممنوع میباشد.»[۱۰]
تبعیض نسبت به آسیائیها
در خصوص تبعیض نسبت به آسیائیها، میتوان به قانون انتخابات ۱۸۸۵ اشاره نمود که توسط سر جان مک دنالد[۱۱] ارائه شده و مطابق آن، حق رای در انتخابات فدرال برای کسانیکه اصلیت مغولی یا چینی دارند ممنوع میگردد. همچنین، در سال ۱۸۹۵، بریتیشکلمبیا حق رای اشخاصیکه دارای پیشینه آسیائی میباشند را لغو مینماید. بنابراین، نژاد زرد حق رای خود را در هر دو سطح استانی و فدرال از دست میدهد. هاکینز[۱۲] به بعضی از انگیزههای کنارگذاردن این گروه اشاره میکند:
الف: سیاستمداران تمایل به ساخت کشوری دارند که نظام اجتماعی و سیاسی آن تشابه فراوانی به بریتانیای کبیر داشته باشد.
ب: نقش اصلی در ساخت کانادا متوجه بنیانگذاران اروپائی اعم از بریتانیائیها یا فرانسویها میباشد. آن هم بدلیل مرارتها و خطراتیست که کاشفین و مهاجرین اولیه متحمل گردیدهاند. از آن جمله میتوان سالهای دشوار ساخت بنیانهای زندگی شهری و روستائی، کارهای انجام شده جهت کشف و استخراج منابع در مناطق آب و هوائی دشوار و نیز تلاش اولین سیاستمداران برای پایهگذاری نظم و قانون را برشمرد.
ج: کشور کانادا امنیت و فرصتهایش جهت توسعه صلحآمیز و غیر منقطع را مدیون نقش جهانی قدرتمند بریتانیای کبیر در قرن نوزدهم و تسلطشان در دریانوردی میباشد. بعلاوه میتوان تصور نمود تا چه اندازه بریتانیای کبیر منبع مهم عقاید سیاسی، سرمایه توسعه، مهارت فنی و تجربه مفید جهت ایجاد ساختارهای ضروری و نظامهای یک حکومت مدرن در کانادا محسوب میگردد.
د: بعضی از پیشگامان را اعتقاد بر اینست که کشورهای واقع در شمال مترادف قدرت، انرژی، اخلاق و آزادی میباشند. به نظر ایشان، این ویژگیها نباید در تماس با نژادهای ضعیفتر که از نواحی گرمتر جنوب میآیند آلوده گردند. به همین دلیل است که پیشگامان از یک طرف تمایل به مردم مناطق اروپای شمالی نشان داده و از طرف دیگر مردم مناطق دیگر ر ا طرد مینمایند.
ح: در نهایت، پیشگامان علاقمند نیستند که حقوق و کیفیت زندگیشان با ورود نیروی کار ارزانقیمت و دارای فرهنگی بیگانه مورد تهدید قرار بگیرد.
در واقع، اینکه گروهی از مردم بدون مشارکت و همراهی در زحمات پیشگامان اولیه تنها از مزایای کشور جدید برخوردار گردند بهانه اصلی عدهای قرار میگیرد که تمایل دارند ورود مهاجرین را به کانادا سد نمایند. نتیجه چنین برخوردی منجر به بازگشت بسیاری از مهاجرین سرخورده و کارکنان موقت به کشورهایشان شده و نیز جمعی از کانادائیان هم به امریکا میروند. بعلاوه در طول این مدت، «در حالیکه مهاجرت ابزار توسعه غرب کانادا میگردد، قویا بر علیه تعداد متوسط کانادائیان فرانسویزبان بکار گرفته میشود. مزیت غیر مستقیم این سیاست چنین بود که به کاهش اهمیت نسبی ایالت کبک و کانادائیان فرانسویزبان در کل کانادا بیانجامد»[۱۳].
نتیجه
عصر نوین سیاستهای مهاجرتی کانادا دراوایل قرن بیستم و پیش از جنگ جهانی اول آغاز گردیده و جهت منتفع شدن از مهارتهای زراعتی مهاجرین، اولویت را به تشویق کشاورزان امریکا، شمال انگلستان و اسکاتلند و اروپا برای استقرار در مناطق دشتی غرب کانادا میدهد. سیاستمداران این دوره با وضع مقررات مختلف تاکید بر سفید نگهداشتن نژادی کانادا و بویژه عدم آمیختگی آن با نژادهای زرد و سیاه دارند. حاصل این سیاستها به ضرر رشد نسبی فرانسویزبانان کانادا وافزایش جمعیت استان کبک میانجامد.
[۱] Clifford Sifton
[۲] Sir Wilfrid Laurier
[۳] Sir Clifford Sifton, Macleans Magazine, cite dans Hawkins, F. (1991). Critical Years in Immigration: Canada and Australia Compared, Montreal & Kingston, McGill-Queen’s University Press, p. 5
[۴] Prairies
[۵] Kalbach, W.E. (1978). « Growth and Distribution of Canada’s Ethnic Populations 1871 – ۱۹۷۱ », in Leo Driedger, ed., The Canadian Ethnic Mosaic: A Quest for Identity, Toronto, McClelland and Stewart.
[۶] Hawkins, 1991, p. 4
[۷] Bradwin, E.W. (1972). The Bunkhouse Man : A Study of Work and Pay in the Camps of Canada 1903-1914, Toronto, University of Toronto Press, p. 111.
[۸] Frank Oliver
[۹] Clause C de la section 38 de la Loi sur l’immigration de 1910
[۱۰] Clause C de la section 38 de la Loi sur l’immigration de 1919
[۱۱] Sir John A. Macdonald
[۱۲] Hawkins, 1991, pp.22-25.
[۱۳] Rumily, 1940 : 132