کامیلا کورنل/ ماهنامهMoneySense
برای بسیاری از زوجها، این وضعیت که بخواهند بعد از دوران بازنشستگی ۲۴ ساعت شبانهروزشان را با هم بگذرانند، آنها را عصبی میکند.
جان، شوهر بازنشسته مارجری اگوورت، در سالهای نخست بازنشستگیاش عادت داشت که در بیرون خانهاشان، که دفتر کار مارجری هم بود و در یکی از خیابانهای شهر تورنتو قرار داشت، بنشیند و به قول مارجری هر از چند گاه سرکی به داخل خانه بکشد و فریاد بزند: «مارجی، یه رابین (پرندهای کوچک که در فارسی به آن سینهسرخ میگویند- م) اومده توی حیاطمون.» آن روزها هنوز مارجری به عنوان یک نویسنده آزاد مشغول کار بود و خوب به خاطرش هست که این تداخلهای گاه و بیگاه شوهرش چطور اعصابش را به هم میریخت و تمرکزش را به هم میزد. مارجری میگوید: «از خودم میپرسیدم ما چطور قرار است با این وضع کنار بیاییم؟.»
یکی از متخصصان بانک BMO در زمینه life transition یا به عبارتی تغییر موقعیت در زندگی، به نام خانم امی دیاپریکس، معتقد است که معمولا لازم است زوجین برای انطباق خود با وضعیت جدید بازنشستگی یک دوره انطباقی را طی کنند. وی برای هرچه راحتتر سپری شدن این دوره یا پشت سر گذاشتن آن یا به اصطلاح «بدون اینکه کسی را بکشیم یا خود کشته شویم»، پیشنهاداتی دارد که در پی میآید:
از پیش برای این روزها برنامهریزی کنید: خانم دیاپریکس میگوید: «خیلی از افراد دوست ندارند درباره زندگی عادی و روزمره خود بعد از بازنشستگی حرف بزنند. همه حرفهای آنها محدود میشود به سفرهای بزرگی که میخواهند بروند و موضوع پول، اما درباره مقدار زمانی که با هم هستند، نحوه سپری کردن آن و اینکه آن لحظات چه شکلی خواهند داشت هیچ چیز نمیگویند.» پیشنهاد او این است که برای این منظور یک تقویم خالی را جلوی خود بگذارید و از خود بپرسید که چطور میخواهید این روزها را پر کنید و البته این نکته را هم تذکر میدهد که در این تقویم: «هر روز شما در واقع یک روز تعطیل مثل شنبههاست.» حتی شاید بتوانید گذر از این دوره انتقال را با داشتن یک کار نیمهوقت یا داوطلبانه تا حدی آسانتر کنید.
ارتباط داشتن: در مورد اگوورتها راه حل اساسی برای رسیدن به هماهنگی، گشودن راههایی تازه برای ارتباط بیشتر بود. روزی بالاخره مارجری به جان گفت:«ببین، تو برای بازنشسته شدن آمادهای اما من هنوز آماده نیستم.» جان هم در پاسخ گفت که هیچ مشکلی با کار کردن او ندارد اما شاید بد نباشد که او حالا کمی از ساعات کارش کم کند. مارجری میگوید: «گرچه من همان زمان هم نسبت به قبل ساعات کمتری را کار میکردم اما این موضوع خیلی برایم مهم و قابل احترام بود که او میخواست ساعتهای بیشتری را با من و در کنار من باشد. بنابر این من هم سعی کردم تا ساعتهای بیشتری را به او اختصاص بدهم.»
متکی به نفس باشید: وقتی یکی از زوجین تقریبا تمام مدت در خانه بوده، برای زوج دیگر که به تازگی بازنشسته شده تا حدی سخت است که بتواند خود را با عادتها و روتین روزمره وی هماهنگ سازد. آقای دیو ویلیام که دانشمند علوم هستهای بوده و به تازگی بازنشسته شده، سالها برای رسیدن به محل کار خود از شهر تورنتو تا شهر پیکرینگ رانندگی میکرد و این در حالی بود که در همه این مدت خانمش در خانه بود. او میگوید: «زندگی ما کاملا از هم مجزا بود.» حالا همسر او، گیل، همچنان هفتهای سه روز به کلاس ورزش میرود دیو به جای این کار دویدن را انتخاب کرده. یا وقتی او با دوستانش برای خوردن قهوه دور هم جمع میشوند، دیو برای دوچرخهسواری با نوهاش از خانه بیرون میرود. با وجودیکه زمانهایی هم هست که این زوج در کنار هم هستند، اما دیو خودش را برای سرگرم بودن خیلی به همسرش وابسته نکرده است. او میگوید:«یکی شدن با روال زندگی کسی که دیگر زندگیاش شکل مشخص خود را پیدا کرده، بسیار دشوارتر از آن است که بخواهید خودتان از خودتان مراقبت کنید.»
در کارهای عادی و روزمره بازنگری کنید: خیلی از زوجین بعد از دوره بازنشستگی یک بار دیگر جنگ و جدال بر سر تقسیم کارهای روزمره را تجربه میکنند. خیلی مهم است که تصمیم بگیرید آیا میخواهید به کار دیگری بپردازید یا خیر. در مورد اگوورتها، با وجودی که جان زمانی که شاغل بود خیلی در کارها با همسرش مشارکت نمیکرد اما از زمان بازنشستگی به بعد تا حدی آشپزی و شستن لباسها را یاد گرفت و همین کارهای کوچک توانست تا حد خیلی زیادی در آرامش بخشیدن به رابطه متشنج آنها در ابتدای این دوران موثر باشد. مارجری میگوید:«گرچه این تغییرات کمی زمان برد اما توانست تاثیر خیلی زیادی روی زندگی ما بگذارد.»