' برش‌هایی از دیدگاه منتقدان کانادایی درباره «جدایی نادر از سیمین» | پرنیان
هنر و سرگرمی — 09 آوریل 2012

تورنتو استار/ پیتر هاول

جایی تام اشتوپارد فیلمنامه‌نویس گفته است: «بدی به ناخوشی ختم می‌شود و خوبی به بدشانسی. این یعنی معنای واقعی تراژدی.»

در این فیلم استادانه ایرانی، با ساده‌ترین و در عین حال خطرناک‌ترین شرایط در زندگی عادی و روزمره مواجه هستیم. مجموعه‌ای از اشتباهات کوچک که به دلیل هجوم بدبختی و بدون هیچ نیت شومی از آدم‌های خوب سر می‌زند. «جدایی» اصغر فرهادی در پیچیدگی ادراکی راشومون‌وار خود حقیقت را در مقابل باور قرار می‌دهد و ما را وادار می‌سازد تا به صورتی مدام ارزیابی‌ها و تعلقات ذهنی خود را تغییر دهیم. 

شاید در این فیلم ظاهر و پوشش افراد با ما متفاوت باشد اما موضوع «جدایی» موضوعی جهانی است. همه ما به خوبی فشار ناشی از مشکلات حاصل از ازدواج را می‌فهمیم، نیازهای بی‌حد و حصر جوانان و سالخوردگان را می‌شناسیم و با سختی‌های همیشگی زندگی شهری آشنا هستیم.

«جدایی نادر از سیمین» در نهایت یک تراژدی است از زندگی انسان‌های خوبی که بداقبالی از هرسو به آنها هجوم آورده است، اتفاقی که ممکن است برای هر یک از ما هم بیفتد.   

 

گلوب ‌اند میل/ ریک گروئن

«جدایی» یک داستان کارآگاهی فوق‌العاده است که در ایران معاصر می‌گذرد و هیچ شباهتی هم به فیلم‌هایی از این دست که تا به حال دیده‌ایم ندارد. فیلم سرشار است از معماها و پرسش‌های آگاتا کریستی‌وار: چه کسی مقصر است و چرا؟ اما با این تفاوت که این‌بار پاسخ این پرسش‌ها کمترین اهمیتی ندارند.

فیلمنامه‌نویس/ کارگردان این فیلم یعنی اصغر فرهادی نیز همچون رابرت آلتمن و پیشتازی‌هایش در ژانر، علاقه‌ای به یافتن پاسخ‌ها ندارد. در عوض او آن‌قدر به بسط پرسش‌های فیلم ادامه می‌دهد که دیگر عنوان منحصر به فرد فیلم کاملا بی‌مسمی به نظر می‌رسد.

چیزی که اینجا بیش از همه خودنمایی می‌کند جدایی است، جدایی میان شوهر و زن، جدایی میان فرزند و والدین، جدایی میان فقیر و غنی، جدایی معتقد و بی‌اعتقاد و بالاخره جدایی میان وطن و هجرت. فرهادی در این فیلم در پوشش یک داستان پلیسی/ معمایی تصویری گویا از مردم و جامعه ایران را به تصویر می‌کشد که از زاویه دید ما غربی‌ها به‌طرزی غریب بیگانه و در عین حال آشناست. 

در پایان فیلم نیز این ترمه دختر جوان خانواده است که به نمایندگی از نسل جوان جامعه و در مقام کارآگاه واقعی داستان باید تصمیم نهایی را بگیرد؛ آن هم نه میان صداقت و دروغ بلکه میان درجات مختلفی از صداقت. اینجاست که این کودک آگاه باید با معمایی سخت مواجه شود، زیرا انتخاب یکی بی‌تردید به معنای خطاکار دانستن دیگری است و اینجاست که جدایی واقعی اتفاق می‌افتد، جدایی‌ای که دیگر نمی‌توان راهی برای پیوند دوباره آن متصور شد.

 

نشنال پست/ ملیسا لونگ

ما انسان‌ها دوست داریم همه چیزها، حوادث و دیگر انسان‌ها را به دو دسته خوب و بد طبقه‌بندی کنیم. این موضوع در سینما بیش از هر جای دیگری نمود و مصداق پیدا می‌کند. برای مثال همیشه مردی که سبیل دارد یا کسی که در گوشه‌ای خود را پنهان ساخته جزو اشرار است. از طرف دیگر ساندرا بولاک هم همیشه خوب است (مگر در نقشی که در فیلم فوق‌العاده بد «همه چیز درباره استیو» بازی کرد).

اما حالا به فیلم خوب «جدایی» از اصغر فرهادی، فیلمساز موفق ایرانی، نگاه کنید. زیبایی این فیلم در این است که در آن هیچ طرف بد و شری وجود ندارد. هیچ طرف خوبی هم در فیلم نیست. آنهایی که در فیلم می‌بینیم فقط انسان‌هایی هستند که تلاش می‌کنند در حد توانشان خوب بازی کنند، تلاش می‌کنند تا اخلاقی رفتار کنند و خوب بمانند.

فرهادی در خلال این فیلم به قضاوت کسی یا چیزی نمی‌نشیند. دوربین او هم فقط در حکم یک شاهد عمل می‌کند و غالبا از خلال پنجره یا از آستانه در به موضوع مورد نظر خود نگاه می‌کند. مشابه همین حالت در مورد شخصیت‌های داستان هم صادق است و آنها هم غالبا از خلال شیشه پنجره یا از سوی دیگر اتاق به نظاره دیگر شخصیت‌های فیلم می‌پردازند. این موضوع به ما گوشزد می‌کند که این افراد چقدر از یکدیگر جدا هستند و چطور ممکن است آن‌چیزی که به نظر می‌رسند نباشند.

فرهادی در هر صحنه جزئیات بیشتر یا به عبارتی حقایق بیشتری را آشکار می‌کند. زیرا با گذر از هر صحنه می‌بینیم که هر کسی در عین حال که تلاش می‌کرده تا کار درست را انجام دهد اما برای دروغ گفتن هم دلیلی داشته.

در خلال تماشای دو ساعته این فیلم، بیننده مدام در میان احساساتی چون اضطراب، ترحم، همدردی و احترام نسبت به شخصیت‌ها در نوسان است و پس از پایان فیلم نیز با احساس نیاز شدید به درک و صحبت درباره نقاط بحث فیلم سالن را ترک می‌کند. او آماده است که به قضاوت بازیگران بنشیند. اما ساده‌ترین کار این است که به قضاوت خود فیلم بپردازیم: این فیلم از نظر بازی‌ها درخشان است، از نظر اخلاقی پیچیده است و در نهایت اثری هنری است که حتما باید آن را دید.

به اشتراک بگذارید

درباره نویسنده

اعظم حضرتی

(0) دیدگاه خوانندگان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

 

مهاجرت به کانادا | مهاجرت به آمریکا | گرین کارت آمریکا | مهاجرت از طریق سرمایه گذاری | مهاجرت نیروی کار | اقامت کانادا | اقامت آمریکا | دانمارک | مهاجرت به دانمارک | تحصیل در کانادا | تحصیل در آمریکا | نرخ ارز | مهاجرت به کانادا | ماهنامه پرنیان