نشریه MoneySence/ برگردان نادیا غیوری
چهارمین و آخرین بخش این سری مباحث با عنوان «استفاده بهینه از بدهی» که در واقع، روشهای درست مدیریت بدهی و افزایش بهرهوری از آن است در اینجا عرضه میشود. در درس اول توضیح دادیم که Leverage چیست و شما چطور میتوانید با استفاده بجا از پولهای دیگران به رویاهای مالی خودتان جامه عمل بپوشانید. در درس دوم هم دیدیم که چگونه میتوان با استفاده از وام top-up یا تکمیلی، میزان پسانداز RRSP را افزایش داد و بیشترین بهره را از امکان معافیت مالیاتی برد. این دو درس در شماره پنجم پرنیان منعکس شدهاند. در سومین درس، که در شماره ششم پرنیان آن را مطالعه کردهاید، بهترین راههای قرض گرفتن برای خرید خانه رویاییاتان را با هم مرور کردیم و بالاخره هم در درس آخر، سه دام بزرگ بدهی را که باید از گرفتار شدن در آنها احتراز کنید به شما معرفی خواهیم کرد تا با دانستن آنها همیشه مطمئن باشید که اوضاع در کنترل شماست.
درس چهارم: سه دام مرگبار بدهی که باید از آنها احتراز کرد
گرچه بدهی میتواند به شما کمک کند تا سریعتر سرمایه آینده خود را بسازید اما مراقب باشید چون در واقع بدهی یک شمشیر دولبه است. باید از این شمشیر عاقلانه استفاده کنید وگرنه خواهید دید که چگونه شما را به خاک سیاه مینشاند. در امریکای شمالی وام گرفتن و بدهکار شدن چندان دشوار نیست. صدها موسسه مالی-اعتباری آماده هستند تا چنانچه شما حداقلهای لازم اعتباری را دارا باشید به شما وام بدهند و در واقع، شما را مقروض و بدهکار کنند پس باید مراقب بود و با چشمان باز عمل کرد. در اینجا، با هم سه دام مرسوم در دنیای بدهی را که گاه گریبان افراد را میگیرند، مرور میکنیم:
دام اول: فقدان صداقت
اولین دامی که باید از آن احتراز کنید دام «عدم صداقت» است. خیلیها هستند که برای روبهرو نشدن با میزان واقعی بدهی خود هزار و یک چرخ میزنند. در واقع آنها به خودشان دروغ میگویند و مانع از این میشوند که بتوانند تصویر اصلی و بزرگتر را ببینند. برای مثال آنها به جای اینکه بدهی خود را بپردازند، آن را کنار میگذارند تا بلکه یک روز بتوانند با تجدید دوباره وامشان، بدهی کارت اعتباری خود را پرداخت کنند. خانم شیلا والکینگتون، یکی از بنیانگزاران Money Coaches Canada، که شبکهای بینالمللی برای برنامهر یزی مالی در ازای دریافت پول است، میگوید:«در این وضعیت شما فکر میکنید که دارید بدهی خود را پرداخت میکنید در حالیکه از اصل آن هیچ چیز کم نشده. این یک توهم است. این روزها یکیکردن بدهیها با وام برای خیلیها در حکم «راه فرار از زندان» است اما این افراد نمیدانند که با این کار در واقع دارند ارزش واقعی و خالص دارایی equity خود را کمکم میبلعند.»
اگر واقعا میخواهید که بدهی به نفع شما کار کند، باید صادقانه همه داراییها و مسئولیتها یا بدهیهای خود را محاسبه کنید. مجموع بدهیهای خود را از مجموع داراییهایتان کم کنید تا میزان خالص داراییاتان مشخص شود و این کار را ادامه بدهید تا به یک تصویر واقعی برسید. مادامی که این رقم در حال بزرگ شدن باشد، معنایش این است که مقدار دارایی شما در حال افزایش است.
دام دوم: کم بها دادن به ریسک
دومین دام این است که ریسک و خطرات احتمالی وام گرفتن برای سرمایهگذاری را دست کم بگیرید. همیشه زمانی این اتفاق میافتد که فکر کنید روند فعلی بازار تا ابد به همین شکل ادامه خواهد داشت. به همین دلیل یک صاحبخانه با فرض اینکه قیمت خانه همچنان بالا خواهد رفت، مبلغی بیش از آنچه باید وام میگیرد و بعد با تغییر مسیر قیمتها دچار مشکلی بزرگ میشود.
یک سرمایهگذار بازار سهام هم میتواند به دلیل مشابهی برای خرید سهام، وام بگیرد و با پایین آمدن ارزش سهامش خود را در تنگنا ببیند. معمولا این شکل از ضررهای سرمایهگذاری وقتی اتفاق میافتند که فروشنده سهام به شما اجازه میدهد تا بخشی از پول مورد نیازتان را از خود او وام بگیرید که به آن margin account میگویند. گرچه در صورت خوب بودن اوضاع بازار این وام سودآوری خوبی دارد اما در این حالت ریسک کار هم خیلی بالا میرود. اگر قیمت سهامی که با وام margin خریدهاید پایین بیاید، ضرر مالی شما خیلی بیشتر از زمانی خواهد بود که سهام را نقدی خریده باشید. در صورت کمشدن از میزان سرمایه از شما خواهند خواست تا این موضوع را با اضافه کردن پول به حسابتان جبران کنید و اگر نتوانید این کار را بکنید، بخشی از سهامتان بهطور اتوماتیک برای جبران این کسری فروخته خواهد شد تا صرف بازپرداخت وامتان شود.
دام سوم: احساسات شخصی
سومین دام بسیار شخصی است و به دست کم گرفتن احساسات خودتان نسبت به پدیدهای به نام بدهی برمیگردد. میزان تحمل افراد نسبت به بدهی متفاوت است. برای برخی سقف این تحمل فقط تا زمانی است که بدهیاشان به کارت اعتباری از ۵ هزار دلار نگذشته باشد و بعضیها هم به راحتی تا ۸۰ هزار دلار بدهی به خط اعتباری (line of credit) را تحمل میکنند.
نشانه اصلی برای تشخیص این آستانه تحمل این است که ببینید چه زمانی با خانوادهاتان در مورد میزان بدهیها و نگرانیهایتان از این موضوع حرف میزنید. برای اینکه وام leverage بتواند برای شما درست عمل کند و به نفعتان باشد باید بتوانید خودتان را کنترل کنید چون اگر دچار نگرانی بیش از حد شوید، ممکن است که کار به ضرر و زیان و از دست دادن مبالغ زیادی پول ختم شود.
یک متخصص امور مالی در اینباره میگوید: «اصولا بدهی – حتی نوع خوب آن- فکر و خیال میآورد و گاهی وقتی رقم آن زیاد میشود، فرد با خود فکر میکند که این روند همین طور ادامه پیدا خواهد کرد. اینجاست که رفتارهای عجیب از ما سر میزند.» اما بهتر است قبل از هر چیز از خودتان بپرسید که آیا در صورت تغییر قیمتها تحمل کافی برای آن را دارید یا نه. به قول این متخصص: «خیلیها نمیتوانند تحمل کنند؛ چه از نظر مالی و چه از نظر روانی. برای این کار باید بخش عواطف را کاملا از موضوع حذف کرد.»
نکات تکمیلی
چقدر باید سود کنید تا به گرفتن وام leverage بیارزد؟
فرض کنیم که شما جزو آن گروهی هستید که باید ۳۰ درصد مالیات بدهند و بهره وامی هم که برای سرمایهگذاری گرفتهاید، ۶ درصد است. مقادیر زیر حداقل سودی است که بعد از کسر بهره از مالیات باید عاید شما شود تا به وامگرفتن بیارزد:
سالهایی که سرمایه equity را در اختیار داشتهاید حداقل سودی که باید عایدتان شود
۱۰ سال ۴٫۸ درصد
۲۰ سال ۴٫۶ درصد
۳۰ سال ۴٫۶ درصد
خرید سهام با استفاده از وام margin چطور کار میکند؟
معمولا در این مدل از خرید سهام، شما ۵۰ درصد از رقم پرداختی خود برای خرید سهام را از همان سهامدار وام میگیرید. فرض کنیم ۱ هزار دلار وام گرفته و ۱ هزار دلار هم خودتان گذاشتهاید و ۲۰۰ سهم به ارزش هر سهم ۱۰ دلار خریدهاید. اگر خوششانس باشید و قیمت هر سهم شما به ۲۰ دلار برسد، میتوانید سهامتان را به ارزش ۴ هزار دلار بفروشید و وام هزار دلاری خود را پرداخت کنید. بعد از پرداخت مقدار بهره وام و هزینههای خرید و فروش، معمولا رقمی تا حدود ۲ هزار و ۸۰۰ دلار به عنوان سود دستتان را میگیرد.