برگردان ساقی مطهری
دختر دوساله و نیم من برای رفتن به مهمانی دوستش هیجان زده شده بود. او در بستهبندی کادو کمکم کرد و دستهگل صورتیای را که خودش برای تولد دوستش انتخاب کرده بود در دست داشت. وقتی به مهمانی رسیدیم، بچهها در زمین بازی حیاط پشتی جمع شده بودند و پدر و مادرهایشان هم در تراس نشسته بودند و مشغول خوردن نوشیدنیهایشان بودند. همینطور که مشغول تماشای دخترم بودم که به بچهها نزدیک میشد صدای دختر بچهای حدودا پنجساله را شنیدم که به دخترم میگفت که او نمیتواند وارد جمعشان شود و آنها نمیخواهند که با وی بازی کنند. همزمان با محو شدن خنده از لبان دخترم، دستهگل هم از دستش به کناری افتاد. در آن لحظه واقعا دوست داشتم که به وسط چمنها پریده و با چند جمله آبدار حالشان را جا بیاورم و بعد دخترم را بغل بگیرم و از آنجا به سرزمینی جادویی که هیچکس نتواند اینطور اذیتش کند ببرم. اما بجای اینکار یک کاپ کیک برداشتم و نگرانیم از بابت اینکه او هرگز نمیتواند دوستی پیدا کند را در خود پنهان کردم و مشغول خوردن شدم.
به عقیدۀ خانم آیلین کندی مور، روانشناس و یکی از نویسندگان کتاب «چگونه والدینی هوشمند برای دلبندان هوشمند خود باشید» (Smart Parents for Smart Kids)، شنیدن جملۀ «هیچکس منو دوست نداره» از یک بچه، قلب هر آدمی را بدرد میآورد. او ضمناً معتقد است که تقریباً همه بچهها یک جورایی با این مشکل دست و پنجه نرم میکنند. وقتی مسئله مراقبت از فرزندان در مقابل خطرات و آسیبهای فیزیکی به میان میآید قوانین کاملاً تعریف شدهای در این زمینه وجود دارد. بعنوان مثال، قوانین مربوط بهنگام رد شدن از خیابان، بستن کمربند ایمنی در داخل ماشین و یا اجتناب از فرو کردن اشیا فلزی نوک تیز داخل پریز برق، اما کمک کردن به فرزندان در یافتن مسیر مناسب در خیابانهای شلوغ تعاملات اجتماعی برای همه افراد درگیر در خانواده گیجکننده است.
تقریباً تمامی پدر و مادرها در مورد بعضی از جوانب زندگی اجتماعی فرزندانشان نگرانند. سئوالاتی از قبیل اینکه آیا فرزند من میتواند در مدرسه دوست پیدا کند؟ آیا مردم فکر میکنند که رفتارهای او عجیب و غریب است؟ آیا دختر یا پسر من که در کودکی قادر به برقراری ارتباط با هم سن و سالهای خودش نیست در سنین بالاتر میتواند ارتباط با جنس مخالف را مدیریت نماید؟ ذهن اغلب والدین را به خود مشغول میکنند.
خانم کندی مور معتقد است که نگرانی بچهها در خصوص موضوع دوستیابی از حدود سن هفت سالگی و زمانی که آنها وارد مرحلهای از رشد که بشدت قضاوتمحور است میشوند، آغاز میگردد که البته اضطراب و دلواپسی والدین، به پایین آمدن سن نگرانی در کودکان دامن میزند.
چند ماهی از مهدکودک رفتن ویل، پسر مارتا اور نگذشته بود که از مادرش برای شرکت در جلسهای در خصوص «نگرانیهای ارتباط جمعی» دعوت بعمل آمد. ماجرا از این قرار بود که ویل چهارساله در مقابل هم سن و سالهایش که برای برداشتن کتاب و اسباب بازیهایش هجوم میآوردند خود را کنار کشیده، حتی به قاپیده شدن اشیای در دستش توسط آنها هم، اعتراضی نمیکرد. خانم اور میگوید: «او آنقدر با ادب و با ملاحظه است که من برایش حتی زمانی که بزرگتر هم شود نگران هستم. خواهرزاده من هم بشدت تحت زورگویی قرار میگرفت و مشاهده این وضع بسیار وحشتناک بود.» اما اور که اکنون ساکن ونکوور است مطمئن نبود که راه حل درست چیست؟
کارکنان مهدکودک معتقد بودند چنانچه ویل یاد بگیرد که در اغلب موارد از کلمات «نه» و «مال منه» استفاده نماید اوضاع بهتر خواهد شد، اما مادرش به تغییر این خصلت فرزندش خیلی مشتاق نبود. او با تعجب میگفت: «پس یعنی ما قراراست کاری کنیم که او سلطهجو و خودخواهتر شود؟»
خانم مور معتقد است که عدم پذیرش فرزندان در اجتماع میتواند روحیه مادهشیر وجود هر کسی را بیدار کند اما مهم این است که در این زمینه به صورت افراطی عمل نکند. او میگوید: «قدم اول این است که یک نفس عمیق بکشید. از آنجا که احساسات در بچهها بسرعت تغییر میکند تعجبی ندارد اگر روزی پسرتان به خانه بیاید و بگوید که از دوستش استوارت متنفر است اما هفته بعد آنها بهترین دوست هم باشند.» وی توصیه میکند: «چنانچه والدین به وجود یک مشکل مستمر پی بردند، در ابتدا باید تمامی جوانب و فاکتورها را بسنجند. رفتارهای متقابل کودک را با سایر کودکان زیر نظر گرفته، یا با معلمش صحبت کنند. معلمان، منابع خوبی در این زمینه هستند و اغلب به اینکه آیا این مسائل عادی و گذرا هستند یا جدی و واقعی، کاملاً واقفند.»
خانم مور برای تمام خانوادههایی که کودکانشان در سن مدرسه هستند و برای حل این مسائل دنبال راه حل میگردند یک سئوال استاندارد برای سنجش وضعیت مطرح میکند: «آیا فرزند شما در هنگام صرف نهار کسی را دارد که بنشینند و با هم صحبت کنند؟» او میگوید: «اگر یک دوستی دوطرفه وجود داشته باشد احتمال اینکه فرزند شما مورد زورگویی واقع شود کمتر خواهد شد و اوضاع رو به بهبودی خواهد گذاشت. اگر مسئله زورگویی (Bullying) اتفاق میافتد اولیای مدرسه بهتر است که گوش بهزنگ و مراقب باشند.»
البته درمواقعی رفتارهای جزئی و ظاهراً بیاهمیت سرمنشاء بسیاری از گرهها در زندگی اجتماعی خواهد بود که میتوان به تدریج و با هدایت و راهنمایی والدین و در قالب تمرین و بازیهای کودکانه اقدام به اصلاح آنها نمود. بعنوان مثال، تعداد زیادی از بچههای کمرو و خجالتی در ارتباط برقرارکردن با دیگران دچار مشکل میباشند؛ آنها سرشان را پایین انداخته و برای معرفی خود مِن مِن میکنند، رفتاری که به زعم دیگر بچهها بعنوان عدم تمایل به برقراری ارتباط تفسیر میگردد. خانم مور میگوید: «والدین بهتر است به طور خصوصی به فرزندانشان در نحوۀ برقراری ارتباط چشمی، لبخند زدن، بلند و واضح صحبت کردن و استفاده از اسامی افراد کمک نمایند.» او اضافه میکند: «بر روی شخصیت فرزندانتان کار کنید نه بر علیه آن.»
آقای دارن ژوزف، پدر چهار فرزند، اهل تورنتو نگرانیهایش در مورد سه فرزند بزرگترش که اکنون ۲۲، ۱۹ و ۱۶ ساله هستند را زمانی که کوچک بودند به خاطر میآورد. گزارش رسمیای در خصوص کمرویی یا ضعف در حفظ دوستان وجود نداشت ولی او همچنان نگران بعد اجتماعی زندگی آنها بود. او میگوید: «اینکه بخواهی فرزندانت همیشه احساس شایستگی و مورد توجه و محبت قرارگرفتن داشته باشند یک مسئله کاملاً حمایتی است. من همیشه نگران این بودم که بچهها آنها را مسخره کنند و یا رفتاری کنند که آنها در مورد آنچه که هستند احساس ناامنی نمایند.» او اغلب دوست داشت میتوانست جایش را با آنها عوض کند ولی مواظب بود خودش را درگیر این مسائل نکند.
ژوزف نمیخواست فرزندانش به دلیل داشتن پدر مغرور و ازخودراضی احساس بیگانگی نمایند یا مورد تمسخر واقع شوند. از طرفی نگرانیهای او در مورد کوچکترین فرزندش یعنی ایندیای سهساله، کمترشده و معتقد است که قطعاً در مورد تصمیمات او عقب میایستد و خودش را قاطی نمیکند چون احساس میکند او اعتمادبهنفس لازم برای تصمیمگیری را داراست.
لورنس جی کوهن، روانشناس و نویسنده کتاب (Playful Parenting) میگوید والدین نباید نگران این قضیه باشند که در صورت قرارگرفتن در این شرایط انجام چه کاری دقیقاً صحیح است بلکه باید روی گوش دادن تمرکز نمایند. مهم این است که به فرزندانتان اختیارعمل و قدرت بدهید. بهتر است والدین از فرزندشان بپرسند که آیا در این زمینه سعی و تلاشی کرده است؟ آیا نتیجهای هم گرفته است؟ در آینده چه کار دیگری میتواند انجام دهد؟
آنها میتوانند با ترتیب دادن نوع درستی از مراودات اجتماعی که با علایق، ظرفیت و سطح مهارت اجتماعی بچه همخوانی داشته باشد به او کمک کنند. فرزند خود را در معرض انواع مختلف موقعیتهای اجتماعی قرار دهید. بعضیها بازیهای از پیش برنامهریزیشده و تنها با یک نفر را دوست دارند، در حالیکه بعضی دیگر قرارهای بازی کوتاهمدتتر را ترجیح میدهند و در واقع، زمان بیشتری نیاز دارند تا به اصطلاح یخشون باز شود و برخی بچهها هم سرشت انزواطلبی دارند اما بههیچوجه احساس تکافتادگی نمیکنند. او میگوید: «بچهها به همدلی ما احتیاج دارند اما همچنین باید توجه داشت که احساسات شخصی خودمان را با احساسات آنها قاطی نکنیم.»
پس شاید بهتر باشد که من نیز به دلواپسیهای خود در رابطه با روابط اجتماعی دختر کوچولوم خاتمه بدهم و در عوض یک درس از او فرابگیرم. هنوز یک هفته از به بازینگرفتنش در مهمانی تولد دوستش نگذشته بود که از بازی با همان گروه از بچهها مشعوف بود. او همه حقارتهای اجتماعی اون روز مهمانی را فراموش کرده بود در حالیکه من هنوز داشتم برای آن دخترک پنجساله نقشه انتقام میکشیدم.
تقریباً تمامی پدر و مادرها در مورد بعضی از جوانب زندگی اجتماعی فرزندانشان نگرانند
نگرانی بچهها در خصوص موضوع دوستیابی از حدود سن هفت سالگی و زمانی که آنها وارد مرحلهای از رشد که بشدت قضاوتمحور است میشوند، آغاز میگردد