کارگردان: رضا عطاران
بازیگران: رضا عطاران، اکبر عبدی، مریلا زارعی
یحیی نطنزی
در خوابم میآد با چهره جدیدی از رضا عطاران مواجه میشویم. عطاران در سریالها و مجموعههای تلویونیاش کار خود را با تکیه بر ایدههای کاملاً طنزآمیز پیش میبُرد و از کمدی موقعیت استفاده زیادی میکرد. حالا اما با عطارانی روبرو شدهایم که در اولین فیلم سینماییاش در مقامِ کارگردان، به سراغ کمدی سیاه رفته و لحن متفاوتی برای خوابم میآد خلق کرده. عطاران در سریالهایی مثل بزنگاه و ترش و شیرین با قراردادن آدمهای غالبا فقیر در موقعیتی که با خاستگاه اجتماعی آنها بیگانه بود خنده بر لبان بینندگان تلویزیونی مینشاند. اما او اینبار سعی کرده از دل موقعیتهایی تلخ و ناخوشایند لحظههای مفرحی بیرون بکشد که تماشاگر در مقابل آنها به حسی دوگانه میرسد و نمیداند باید به وضعیت شخصیتها بخندد یا به حال ناخوشایند آنها افسوس بخورد. این تغییر رویکرد نتیجه چیزی نیست جز جسارت عطاران در تجربههای جدید و شناخت او از قابلیتها و الزامات آثار سینمایی.
عطاران در خوابم میآد داستان مرد بیدست و پایی به نام رضا را تعریف میکند که در انتهای دهه چهارم زندگیاش هنوز ازدواج نکرده و تمام تلاشهایش برای پیدا کردن یک همسر مناسب به بنبست خورده. با پدر و مادر پیر و آس و پاسش زندگی میکند که از مجردماندن پسرشان ناراضی هستند و امید چندانی هم به آینده او ندارند. رضا به دلیل مشکلاتی که در کودکی برایش پیش آمده شبادراری دارد و هر وقت که هیجان زده میشود نمیتواند خودش را کنترل کند. اخراج شدن از مدرسهای که در آن تدریس میکند و آشناییاش با یک دختر جوان پاستیلفروش پای او را، که تا به حال یک دزدی ساده را هم تجربه نکرده، به یک آدمربایی خطرناک باز میکند و موقعیتهای غیرمنتظرهای برایش به وجود میآورد.
مهمترین برگ برنده عطاران در تعریف این داستان پرافت و خیز، حضور خودش به عنوان بازیگر است. عطاران گرچه از چند سال پیش از همکاری با تلویزیون اجتناب کرده و ارتباط خودش با مخاطبان را به یکی دو فیلم سینمایی در سال محدود کرده هنوز هم یکی از محبوبترین بازیگران مرد سینما و تلویزیون ایران محسوب میشود و میتواند با تکیه بر چهره و اعتبار خود حداقلی از تماشاگران را به سالنهای سینمای ایران بکشاند. دو فیلم ورود آقایان ممنوع و اسب حیوان نجیبی با اتکا به همین محبوبیت در سال گذشته به فروش قابل قبولی یافتند. عطاران در خوابم میآد از هوشمندی همیشگیاش هم بهره برده و با انتخاب اکبر عبدی برای نقش مادر خود جذابیت زیادی به فیلم بخشیده. عبدی هم برای نقش کم نگذاشته و تا حد زیادی از عهده کار برآمده و شیرینی دلنشینی به صحنههایی که در آنها بازی میکند بخشیده است.
عطاران در دهه پنجم زندگیاش کمی از خوشبینی سالهای گذشته فاصله گرفته و نگاهی جدید به زندگی و نحوه حضورش در سینما پیدا کرده است. در گفتوگوهایی جدیدش بارها به ترس از مرگ اشاره کرده و با صداقت از هراسی که نسبت به آینده خودش دارد حرف زده. این ترس و صداقت در بیانِ آن، کاملا بر لحن و روایت خوابم میآد سایه انداخته و چهرهای خودمانی و صمیمی از عطاران در فیلم ترسیم کرده است. این مسئله مطمئنا در استقبال نسبتا بالای مخاطبان از آن در زمان اکران تاثیرگذار بوده و به فروش بیشتر فیلم کمک کرده است.
با این حال خوابم میآد که اکران آن به دلیل مناقشات میان حوزه هنری و وزارت ارشاد بر سر سالنهای نمایش فیلم با حاشیههایی همراه بود بیش از هر چیز از لحن دوپارهاش ضربه خورده و در مشتاق نگه داشتن تماشاگران تا انتهای داستان ناکام عمل کرده است. فیلمنامهای که احمد رفیعزاده نوشته و عطاران آن را بازنویسی کرده با ایدههای خوبی شروع میشود و موقعیت باورپذیری را در ابتدای داستان شرح میدهد. اما بعد از معرفی شخصیت رضا و به محض اینکه فیلم وارد ماجراهای عاشقانه و درگیریهای ناشی از آدمربایی میشود لحن جدیدی را تجربه میکند که با لحن نیمه اول فیلم تضاد زیادی دارد. در نیمه دوم دیگر خبری از شوخیهای بامزه نیمه اول نیست و شخصیت شیرین (با بازی مریلا زارعی) هم نمیتواند رنگ و بوی تازهای به فیلم اضافه کند. در نتیجه، پایان جسورانه فیلم آنطور که باید و شاید تاثیرگذار از کار درنمیآید و مخاطب را کاملا راضی نمیکند. تعداد زیادی از تماشاگرانی که خوابم میآد را به پرفروشترین فیلم ابتدای تابستان در تهران تبدیل کردند به دلیل اعتبار رضا عطاران و جذابیتهای اکبر عبدی پا به سالنهای سینما گذاشتند. اما میتوان حدس زد اگر فیلم دوپارگی فعلیاش را ترمیم میکرد و از لحنی یکدست برای تعریف داستانش بهره میبرد اشتیاق بیشتری در مخاطبان برای تماشایش ایجاد میشد و فروشی بسیار بیشتر به دست میآورد.