نکاتی درباره آموزش زبان پارسی به نسل دوم ایرانیان مهاجر
فرحناز سمیعی
بخش قابل ملاحظهای از میراث فرهنگی هر قوم را متون ادبی آن تشکیل میدهد؛ گنجینهای که میراث ادبی بازماندگان آن تمدن به شمار میرود و تنها کلید آن زبان است. در تعریف، زبان مجموعهای قراردادی و منظم از آواها و نشانههای کلامی و نوشتاری است که توسط انسانهای متعلق به یک گروه اجتماعی یا فرهنگی خاص برای برقراری ارتباط و تبادل اندیشه به کار میرود. بر این اساس، زبان پدیدهای است ذهنی که در گفتار و نوشتار متجلی میشود.
برخی نظریات علمی، استفاده انسان از زبان گفتاری را در حدود صدهزارسال پیش برآورد میکنند. طی دورههای متمادی، زبانهای گوناگون و بسیاری پدید آمدند که در گذر زمان دستخوش تغییرات بیشمار شدند و بهتدریج از بین رفتند. امروزه در حدود ششهزار زبان زنده در دنیا وجود دارد که به گفته کارشناسان، قریب به یک سده دیگر تقریبا نیمی از آنها به طور کامل منقرض خواهند شد. شاید نگرانی از همین امر و هشدار دانشمندان و زبانشناسان مبنی بر اینکه متکلمان به بخش عمدهای از این زبانها کمتر از دههزار نفر و درمواردی حتا کمتر از هزار نفر هستند، باعث شد که در سال ۱۹۹۹ یونسکو (ارگان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد) برای حفظ زبانهای موجود که در واقع میراث مشترک بشری قلمداد میشوند، روز ۲۱ فوریه را به عنوان روز جهانی زبان مادری اعلام کند. این روز دربسیاری از کشورهای جهان برگزار میشود که از جمله کشورهای پیشرو در این زمینه میتوان به کانادا، انگلیس، هند، جمهوری چک و بنگلادش اشاره کرد. نوشتار پیش رو نگاهی دارد به اهمیت آموزش زبان فارسی به نسل دوم مهاجران ایرانی؛ آنان که به عنوان میراثداران فرهنگ و ادب غنی ایران زمین اکنون در سراسر جهان پراکنده شدهاند.[پایان لید]
اینجا تورنتوست؛ قلب کانادا. شهری که گفته میشود پذیرای قریب به نیمی از مهاجران ایرانی در سالهای اخیر بوده است. جایی که در آن شنیدن کلام فارسی، دیدن مغازههایی با سردر نوشتههای فارسی و استشمام عطر و بوی غذاهای ایرانی اصلا چیز غریبی نیست و نیز شهری که بیشترین تعداد مدارس فارسی کانادا را در خود جای داده است. بسیاری از کودکان ایرانیتبار که دراینجا بزرگ شده یا به دنیا آمدهاند همزمان با آغاز دوران دبستان، ساعتهایی در هفته را هم در یکی از این مدارس به فراگیری زبان فارسی میپردازند. اما آیا واقعا این میزان برای آموختن عمیق و دقیق زبانی به پیچیدگی زبان فارسی کفایت میکند؟ پاسخ بسیاری از والدین این کودکان به این پرسش منفی است. معمولا کودکان پیش از ورود به دبستان و یا حتا کودکستان در مرحله گفتاری تقریبا به طور کامل به توانایی میرسند اما این در مورد کودکان مهاجر تا حدودی متفاوت است. گرچه این کودکان در کنار والدین فارسیزبان خود بزرگ میشوند و تا حدودی نیز با جامعه ایرانی در ارتباط هستند اما همچنان زبان انگلیسی به دلیل شرایط محیطی حاکم از غلبه بیشتری برخوردار است. برای کودکی که تقریبا تمام ساعتهای بیداریاش با واژههای انگلیسی رو به روست، الفبای فارسی بسیار نامأنوستر و بیگانهتر از حروف و الفبایی است که آنها را همهجا، از برچسب روی خوراکی و اسباببازیاش گرفته تا کتابها و و سایل کمک آموزشی میبیند.
مزایای فراگیری بیش از یک زبان
از نظر علم زبانشناسی کودکان میتوانند همزمان سه تا چهار زبان را بدون هیچ مشکلی فرابگیرند. در مقالهای به قلم پروفسورجیمز کامینز (James Cummins)، استاد دانشگاه در کانادا (ترجمه فریبا شهلایی)، براهمیت و نقش زبان مادری کودکان دوزبانه در رشد شخصیتی و آموزش آنها تاکید شده است. در بخشی از این مقاله آمده است: «دوزبانه بودن تاثیری مثبت بر فرایند زبانی و رشد تحصیلی دانشآموزان دارد. وقتی دانشآموزان در دوره ابتدایی تواناییهایشان را در دو یا چند زبان بپرورانند، شناخت عمیقتری نسبت به زبان و چگونگی استفاده مؤثر از آن کسب میکنند. اگر آنها در فرایند یادگیری همزمان هر دو زبان بیشتر تمرین کنند، مخصوصا وقتی سطح سواد را در هر دو مورد رشد دهند، در حقیقت میتوانند هر دو زبان را نظم داده، کنار هم گذاشته و با هم مقایسه کنند. بیش از ۱۵۰ تحقیق انجام شده در طول ۳۵ سال گذشته بر آنچه فیلسوف آلمانی، گوته، اظهار داشته است صحه میگذارد: «کسی که فقط یک زبان میداند، در واقع با آن زبان آشنایی کامل ندارد.» همچنین تحقیقات نشان میدهد که دانشآموزان دوزبانه، از طریق زبانهای مختلف، در پردازش اطلاعات انعطافپذیری بیشتری از خود نشان میدهند.»
بررسیهای علمی نشان میدهد که دوزبانه بودن درآشنایی دانشآموزان با اصول زبانشناسی تاثیری بسزا دارد و ازسویی قابلیت فراگیری هر دو زبان را به طرز چشمگیری افزایش میدهد. اما این همه میسر نخواهد بود مگر با انتخاب و بهکار بردن شیوههای آموزش صحیح و موثر، امری که به نظر میرسد کمتر به آن توجه شده است. شاهد این ادعا عدم رضایت والدین و گاه حتا خود دانشآموزان از میزان پیشرفت در زمینه خواندن و بهخصوص نوشتن فارسی است. آموزش هر زبان بر پایه چهار رکن اساسی شنیدن، صحبتکردن، خواندن و نوشتن استوار است. در این میان نوشتن پیچیدهترین رکن زبانآموزی به شمار میرود. منظور از نوشتن، عبور از مراحل آموزشی حرفنویسی، املانویسی، کلمهسازی، جملهسازی و متننویسی است. نوشتن یک متن سالم، نشانگر آن است که دانشآموز معانی کلمات و تلفظ آنها را میداند و قادر به درک صحیح مفاهیم است. از آنجا که نوشتن بیش از خواندن نیاز به تفکر و تمرکز بر مفاهیم دارد، در یادگیری و بهخاطرسپاری کلمات ولغات نیز موثرتر است. افزون بر این لذت خلق یک نوشته که برآمده از احساسات و اندیشه خود دانشآموز است میتواند انگیزهای بسیار قوی برای پیگیری آموزش باشد. اما به نظر میرسد چنین انگیزهای در بسیاری از دانشآموزان مهاجر ایرانی وجود ندارد و اکثر آنها پس از مدتی دلسرد شده از رفتن به کلاسها سر باز میزنند یا به آن فقط به بهانهای برای گذران ساعاتی با دوستان نگاه میکنند و یا تنها به دلیل گرفتن امتیازی در کارنامه سالانهاشان آن را ادامه میدهند.
افزایش مهاجرت باعث شده که برخی از دستاندرکاران مسائل آموزشی به فکر ارائه راهکارهایی برای تسهیل و تسریع آموزش زبان فارسی به نسل دوم و سوم مهاجران برآیند. بازیهای آموزشی مانند بیستسؤالی، بازی با واژهها (جای خالی را پر کنید) و فلشکارت (کارتهایی که روی آنها واژههایی نوشته شده و با کنار هم قرار دادن آنها میتوان جمله ساخت) و بسیاری ازبازیهای گفتاری و نوشتاری بخشی از این راهکارهاست. اما به نظر نمیرسد که اینها بتوانند به تنهایی فاصله فراخ میان سیستم آموزشی کانادا وشیوههایی که در بسیاری از مدارس فارسی از آن استفاده میشود را پر کنند. برخی از معلمهایی که در این مدارس مشغول به تدریس هستند یا فاقد پیشینه آموزگاریاند و یا تجربه و آموختههای آنان به سالهای دور در ایران باز میگردد. این البته به این معنی نیست که ارزش کار این افراد نادیده انگاشته میشود بلکه تاکیدی است برضرورت بررسیهای کارشناسانه و دقیق و برگزاری دورههای آموزشی مداوم. خانم یولی ینگ (Jolly Yang) مدیر برنامهریزی زبان و آموزش زبانهای خارجی در TDSB در گفت و گویی تلفنی تاکید میکند که گزینش مربیان این مراکز مستلزم انجام مصاحبه و داشتن سابقه آموزگاری در ایران و یا تجربهای معادل آن است. گرچه او هم معتقد است که یک بار در هفته و اختصاص حدود دو ساعت برای آموزش یک زبان کافی نیست ولی به گفته وی این تنها اقدامی است که از وزارت آموزش و پرورش برمیآید. او علت عدم پیشرفت کلاسها را تفاوت سطح معلومات دانشآموزان در یک کلاس میداند و میافزاید معلم باید بتواند کلاس را یکدست کند. در پاسخ به این سوال که آیا معلمها دورههای آشنایی با آموزش در کانادا را میگذرانند یا خیر، خانم ینگ میگوید: «سمینارهایی برگزار میشود که طی آن این مربیان با شیوههای آموزش در کانادا و روشهای نوین آشنا میشوند. ولی به نظر میرسد این مسئلهای است که جامعه ایرانیان مقیم کانادا باید با بهرهگیری از کارشناسان آموزشی و منابع دانشگاهی با جدیت بیشتر به آن بپردازد.»
شاید آگاهی از اعتبار تاریخی زبان فارسی و ارزش و جایگاهی که این زبان در جهان دارد عاملی باشد تا لزوم حفظ و آموزش آن را به فرزندانمان بیشتر باور کنیم. زبان فارسی از شاخه زبانهای هند و اروپایی و در دسته زبانهای ایرانی قرار میگیرد. با مهاجرت قوم پارس به جنوب غربی فلات ایران و تسلط خاندان هخامنش بر بخش عظیمی از این فلات، پارسی باستان که همانند سایر زبانهای باستانی از دستور زبانی پیچیده و حالتهای صرفی گوناگون برخوردار بود، به زبان چیره و رسمی این منطقه وسیع تبدیل شد. این زبان تا اواخر دوره هخامنشیان دستخوش سادهسازیهای پیوسته شد و در زمان پادشاهی اشکانیان تاثیرات گوناگونی از زبان پارتی گرفت. با چیرگی ساسانیان پارسی میانه به زبان رسمی ایران تبدیل شد. همزمان با انتقال مقر شاهنشاهی ساسانی به تیسفون و مناطق شمالی و تاثیر گویش شمالی در آن، تبدیل به فارسی دری (پارسی درباری) شد و حتا پس از حمله اعراب به ایران، توانست در برابر زبان عربی پایداری کند. تا آنجا که گفته میشود اعراب برای برقراری ارتباط با ایرانیان، فارسی دری را برگزیدند. تا پیش از استفاده از خط عربی برای نوشتن فارسی، از خط پهلوی استفاده میشد که به مرور به فراموشی سپرده شد.
در سال ۱۸۷۲ در نشستی که با حضور ادیبان و زبانشناسان اروپایی در برلین برگزار شد، زبان فارسی در کنار زبانهای لاتین، سانسکریت و یونانی به عنوان چهار زبان کلاسیک جهان معرفی شدند. سه شرط اساسی برای اثبات کلاسیک بودن یک زبان عبارت است از باستانی بودن آن، برخورداری از ادبیات غنی و وجود تغییرات اندک در آخرین هزاره عمر آن. در دوران سامانیان و قرون سوم و چهارم هجری شمسی بود که نخستین آثار برجسته شعر فارسی توسط شعرایی همچون رودکی، دقیقی، شهید بلخی و فردوسی پدید آمد. در این میان فردوسی طی سالیان متمادی توانست بسیاری از واژههای گمشده زبان فارسی را بازیابی و احیا کند. طی بررسیهای انجام شده میزان واژههای عربی در شاهنامه فردوسی فقط دو درصد است.
نمیتوان از زبان فارسی و سیر تحول آن سخن گفت و از بزرگانی چون حسین گلگلاب، محمدعلی فروغی، سعید نفیسی، بدیعالزمان فروزانفر، عبدالعظیم قریب، محمدتقی بهار، عباس اقبال آشتیانی، محمود حسابی وغلامحسین رهنما یاد نکرد. افرادی که پس از تشکیل فرهنگستان ایران در سال ۱۳۱۴ با تلاشهای پیگیر به ساخت واژههای جایگزین برای واژههای بیگانه علمی که از زبانهای انگلیسی، فرانسه و روسی وارد زبان فارسی شده بود پرداختند. امروزه این واژههای نوساخته در زبان فارسی کاربرد روزمره و فراوان دارند. از آن جمله میتوان به کودکستان، شهرداری، دادگاه، دانشگاه و هزاران واژه دیگر اشاره کرد. این روند اکنون نیز ادامه دارد وروزبهروز بر روانی و گویایی آثار علمی ترجمه شده به فارسی میافزاید.
اما نباید از خاطر برد که ترجمه جادهای دوطرفه است که البته طی یکی دو قرن اخیر بیشتر به سمت ما جریان داشته و ترجمه از سایر زبانها به فارسی بسیار گستردهتر بوده است. گرچه این امر موهبتی بود برای افزایش توان و ظرفیت فکری جامعه ایرانی اما از سویی ما نتوانستیم ظرفیتها وتواناییهای خود را در زمینه شعر و ادبیات به سایر کشورها عرضه کنیم. آنچه نیز مطرح شد بیشتر کارهایی بود که توسط خارجیهای علاقهمند به زبان و ادب فارسی انجام گرفت. حال آنکه گفته میشود برای ترجمه باید در زبان زندگی کرد و به عبارتی باید دو سوی این خیابان دوطرفه را بهخوبی شناخت. اینک اما به یمن مهاجرت در ابعادی چنین گسترده، این امکان برای ما فراهم شده است. فرزندان ما که دراین سرزمین رشد میکنند و با زیر و بم زبان رسمی و روزمره آن آشنا میشوند، میتوانند بهترین سفیران فرهنگ و ادب سرزمین اجدادی خویش باشند اما مشروط بر اینکه با زبان فارسی بیگانه نباشند و برآن تسلط کافی داشته باشند.
دشوار اما شدنی
تلاشهایی که برای آموزش زبان فارسی به خارجیزبانها میشود قابل تقدیر است اما هرگز نمیتواند جایگزین آموزش فارسی به کودکانی شود که دارای تبار ایرانی هستند. اگر نظریه نوآم چامسکی، نظریهپرداز و زبانشناس معروف را بپذیریم که: اصول و خصوصیات زبان در انسان ذاتی است و بهطور ارثی برنامهریزی شده است، میتوان با ایجاد محرکهای قوی زمینه بروز این توانایی ذاتی و افزایش مهارت خواندن و نوشتن را در کودکان مهاجر تا حد زیادی فراهم کرد.
وجود فرهنگنامههایی چون دهخدا و معین و هزاران اثر ادبی درخشان و بیبدیل کهن و معاصر، زبان فارسی را که یکی از غنیترین زبانهای جهان به شمار میرود به گنجینهای ارزشمند تبدیل کرده است اما با تمام این اوصاف تنها دروس فارسی که در دانشگاههای کانادا تدریس میشود به عنوان واحدهای انتخابی در دو دانشگاه تورنتو و مکگیل ارائه میشود. اینجا کاناداست، باید بخواهی تا به دست بیاوری. باید بپرسی تا پاسخ بگیری. برعهده جامعه ایرانی است که برای حفظ هویت و فرهنگ خود گامهای اساسی بردارد. بیگمان دریغ بزرگی خواهد بود اگر سی سال بعد فرزندانمان نتوانند خود بهراحتی بخوانند این بیت حکیم طوس را که:
بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی
*- شاید بهتر این میبود که این تیتر را «پ مثل پارسی» میگذاشتیم اما به دلیل جاافتادگی واژه «فارسی»، در متن از همین واژه برای نامگذاری این زبان استفاده شد.
در حدود ششهزار زبان زنده در دنیا وجود دارد که قریب به یک سده دیگر تقریبا نیمی از آنها به طور کامل منقرض خواهند شد.
کسی که فقط یک زبان میداند، در واقع با آن زبان آشنایی کامل ندارد.
فرزندان ما که دراین سرزمین رشد میکنند و با زیر و بم زبان رسمی و روزمره آن آشنا میشوند، میتوانند بهترین سفیران فرهنگ و ادب سرزمین اجدادی خویش باشند.