برگردان ساقی مطهری
مقاله زیر چکیده تحقیقی است که توسط پروفسور هلن دیکن از دانشگاه دالهوزی در خصوص بهترین راه جهت تقویت توانایی خواندن در کودکان دوزبانه انجام شده و به نکاتی که از این مطالعه میتوان آموخت، میپردازد
در بسیاری از کشورهای سراسر دنیا، مدارس درهای خود را بر روی شمار بسیاری از کودکانی میگشایند که در خانههایشان به زبانی متفاوت از آنچه در مدارس به آنها آموزش داده میشود صحبت میکنند و تعداد این نوع دانشآموزان نیز به سرعت در حال افزایش است. این دانشآموزان با آوردن تنوع زبانی و گوناگونی فرهنگی به کلاسهای درس، برای مقوله «تحصیل» هم فرصت محسوب میشوند و هم برای آن چالش برانگیزند. محققان در امر تحصیل و روانشناسی با بررسی آییننامههای متعدد آموزشی سعی در یافتن بهترین راه جهت حمایت از ارتقای مهارتهای خواندن در این کودکان دارند. در این متن کوتاه، میخواهم بر روی آنچه میتوان از این تحقیق آموخت متمرکز شوم.
برای شروع، به پرسشی که عموماً از طرف خانوادهها و معلمین کودکان دوزبانه پرسیده میشود جواب خواهم داد و آن این است که آیا بچهها باید خواندن به دو زبان را بیاموزند؟ «بله»، این یک جواب جدی است.
این تحقیق کاملا به ما نشان میدهد که کودکان قادرند از مهارتهای خود در خواندن به یک زبان استفاده کنند و آنها را در فراگیری زبان دوم بهکار گیرند. این بدین معنی است که خانوادههای کودکانی که در خانه به زبانی غیر از آنچه در مدارس به بچههایشان آموزش داده میشود صحبت میکنند، باید فعالانه تمام حمایتها و تلاششان را در جهت ارتقای مهارتهای خواندن فرزندشان به زبان مادری به کار بندند.
- بازی قافیه در کلمات و حذف حروف (Rhyming and deletion)
نتایج تحقیقات علمی دهه اخیر حاکی از آن است که بچههای دو و سه زبانه نیز همچون دیگر کودکانی که در حال آموختن یک زبان هستند قادر به استفاده از مزایای بسیار زیاد روش آموزشی تغییر صداها و اصوات در هر کلمه (بازی با کلمات) هستند. این نوع آموزش که مبنای آن علم صداشناسی است را میتوان از طریق فعالیتهای سادهای همچون بازی «قافیه در کلمات و حذف حروف» انجام داد. (به عنوان مثال کلمه stop بدون s چطور خوانده میشود و چه معنایی دارد؟) کودکان همچنین باید در خصوص ارتباط بین صداها و حروف نیز آموزش داده شوند.
بسیار جالب توجه به نظر میرسد که کودکان دوزبانه به شکلی وسیع قادر به استفاده از تواناییهای خود در بازی با کلمات و تغییر اصوات در هر زبان هستند. اگر آنها مهارتهای پیشرفتهای را در تحلیل صداها و اصوات در کلمات یک زبان داشته باشند، به احتمال زیاد قادر خواهند بود از این تواناییها در گوش دادن و خواندن به زبانی دیگر نیز استفاده نمایند.
این ارتباط به صورتی دوطرفه بوده و افزایش سطح مهارتها در زبان اول را میتوان در زبان دوم و برعکس به کار برد و بهنظر میرسد که این مسئله حتی زمانی که دو زبان کاملا با هم متفاوت هم هستند (مثل دو زبان انگلیسی و چینی) هم صدق میکند. همچنین در آموزشهای مخصوص برای کودکان دوزبانه در بازی با کلمات و اصوات، باید آندسته از اصوات و حروفی را که در زبان مادریشان وجود ندارند نیز مد نظر قرار داد (به عنوان مثال حرف “L” در مقابل “R” که در زبان ژاپنی صدای متمایزی دارد.)
این امر نه تنها به کودکان بلکه به خانوادههایشان اجازه میدهد تا در مورد اصواتی که در ادایشان با مشکل مواجه هستند، خود را تقویت کنند. من همچنین در این تحقیق سعی کردهام این نکته را مشخص کنم که آیا کودکان به همان اندازه که از دانش صداشناسی برای یادگیری زبان دوم استفاده میکنند قادر به استفاده از دانش دستوری و گرامری خود در این زمینه نیز هستند یا نه.
طی سالهای متمادی و در همکاری با تعدادی از همکارانم، در برنامه معروفی به نام French Immersion در کانادا کار کردهام که در آنها برای کودکان انگلیسیزبان، درسها تماماً به زبان فرانسه ارائه میشود.
ما نشان دادهایم که دانش گرامری کودکان، مثلا اینکه فعل زمان گذشته (ماضی) چگونه ساخته میشود به مهارتهای خواندن آنها ارتباط دارد. بدین ترتیب، داشتن دانش گرامری جهت رمزگشایی کلمات و استخراج معنی آنها از یک متن برای کودکانی که در حال یادگیری دو زبان هستند به عنوان بخشی از آموزش آنها محسوب میشود که البته این امر در مورد کودکانی که در حال آموختن یک زبان هستند نیز صدق میکند.
مسئله مهمتر در همین زمینه این است که دانش گرامری کودکان مثلا در زبان فرانسه به عنوان زبان دوم، به خواندن آنها هم به زبان فرانسه و هم به زبان انگلیسی ارتباط دارد. این جابهجایی اطلاعات از یک زبان به زبان دیگر زمانی برای یک کودک رخ میدهد که دانش ابتدایی در خصوص اینکه کارکرد زبان دوم چگونه است را کسب کرده باشند (حدودا یک سال بعد از آموختن زبان دوم).
این یافتهها مشخص میکنند که یکی از اهداف در پروسه یادگیری زبان دوم برای کودکان باید ایجاد تواناییهای گرامری و گسترش دامنه لغتیشان باشد و در واقع، فراتر از استراتژی بنیادی رمزگشایی، کودکانی که در حال آموختن زبان دوم هستند باید دامنه لغوی خود و دانش گرامری خود را در هر دو زبان مادری و زبان دوم گسترش دهند.
- همکاری مشترک معلمان و والدین
در حالیکه به لحاظ علمی، پیش بردن آموزش همزمان دو زبان به کودک بسیار مشکل است اما معلمان با همکاری والدین میتوانند از ارتقای هر یک از زبانهای محاورهای کودکان، اطمینان خاطر کسب نمایند و این همکاری میتواند دستاورد بسیار بزرگی به همراه داشته باشد.
در پسِ این خوشبینی که در مورد تواناییهای فوقالعاده کودکان در یادگیری همزمان دو زبان وجود دارد باید کلمه احتیاط را نیز افزود. تمام بچهها حتی آنهایی که دوزبانه هستند باید پیشرفتشان در یادگیری، دائمی و پیوسته باشد و این امری است که در کار کردن با بچههای دوزبانه نباید فراموش کرد. علت این است که برخی خانوادهها و معلمین به گمان اینکه کودکشان به اندازه کافی در مورد هر دو زبان یاد گرفته است دست از کمک به آنها میکشند، در حالیکه کلیدیترین نکته در این زمینه پیوستگی در یادگیری است. در صورت عدم وجود این پیوستگی، معلمان باید نگران این باشند که احتمالا کودک در یادگیری با مشکل مواجه است.
در انتها باید به این نکته نیز توجه کرد که افزایش در گوناگونی جمعیت چالشی است که معلمان با آن مواجه هستند، بنابراین نکات کاربردی زیر در کمک به آنها در دستیابی به اهداف ذکر شده پیشنهاد میگردد:
۱- تشویق در خواندن و صحبت کردن به هر دو زبان برای کودکان دوزبانه.
۲- اگر میخواهید فرزندان دوزبانهتان قادر به خواندن باشند، همان استراتژیای را که برای تکزبانهها استفاده میکنید در آموزششان بهکار گیرید یعنی تمرکز بر ساختار اصوات کلمات و چگونگی ارتباط بین اصوات و حروف.
۳- بهکارگیری رویکردی متعادل در آموزش به کودکان دوزبانه همانند تکزبانهها که در آن باید هر دو مبحث یادگیری مجموعه لغات و مهارت گرامری را در نظر داشت. این روش حتی ممکن است در کمک به فهم و درک کودکان دوزبانه در آنچه میخوانند مهمتر نیز باشد.
آیا بچهها باید خواندن به دو زبان را بیاموزند؟ «بله»، این یک جواب جدی است.
دانش گرامری کودکان مثلا در زبان فرانسه به عنوان زبان دوم، به خواندن آنها هم به زبان فرانسه و هم به زبان انگلیسی ارتباط دارد.