' مشکلات پناهندگان ایرانی برای دستیابی به شغل‌های رده بالا | پرنیان
مهاجرت گزارش — 26 می 2013

دکتر وحیدالدین نمازی

دستیابی مهاجرین به شغل‌های مورد نظرشان می‌تواند یکی از مهم‌ترین مسائل اساسی مهاجرت محسوب گردد که بخش مهمی از نگرانی فکری ایشان را حتی پیش از شروع مراحل این اقدام سرنوشت‌ساز تشکیل می‌دهد. در ادبیات مرتبط با این موضوع هم بحثی که از آن به انتگراسیون یا جا افتادن شغلی تعبیر می‌گردد، یکی از پایه‌های اصلی مبحث کلی‌تر جا افتادن اقتصادی می‌باشد. برای محاسبه جا افتادن شغلی و حرفه‌ای متداول اینست که عملکرد مهاجرین و متولدین کشور مهاجرپذیر در بازار اشتغال در مقطعی خاص از زمان مورد مقایسه قرار می‌گیرند. در واقع، مشخصه یک انتگراسیون موفق کم‌رنگ شدن تفاوت بین این دو گروه خواهد بود. همچنین، در طول دهه‌های گذشته، درخواست پناهندگی در خارج از کانادا و نیز داخل این کشور پس از حضور متقاضی در کشور یکی از اشکال مهاجرتی برای بسیاری و ازجمله ایرانیان بوده است. اگر چه هر دو گروه عنوان پناهنده را دارند، اما نخستین گروه پس از موفقیت در اخذ پناهندگی و بدست آوردن حق اقامت، با ویزای اقامت دائم وارد کشور شده و از جهت دستیابی به امکانات کاری و آموزشی با مهاجرین تفاوت قابل‌توجهی ندارند. برعکس، نظر به اینکه دومین گروه لازم است مراحل مذکور را در داخل کانادا طی نمایند، این نوشتار بر آن است که تاثیر ویژگی ورودی این گروه را بر روی جا افتادن شغلی‌شان مورد بررسی قرار دهد. نتایج این بررسی حاصل مطالعه دانشگاهی نگارنده بر روی جمعی از مهاجرین ایرانی می‌باشد که در دوره مورد مطالعه در شهر مونترال به حرفه رانندگی تاکسی اشتغال داشتند.

 

وضعیت سال‌های ۱۹۸۰

مسئله بررسی درخواست متقاضیان پناهندگی در داخل پدیده نوظهوریست که در آغاز سال‌های ۱۹۸۰ نمایان می‌گردد. بنا بر تحقیق هاوکینز، در حالی‌که در سال ۱۹۷۷ تعداد این تقاضاها بالغ بر ۵۰۰ عدد بوده، رشد سریع‌اشان آنها را در سال ۱۹۸۳ به تعداد ۶۱۰۰ عدد می‌رساند. هم‌چنین، بدلیل مشکلات موجود در مراحل بررسی تقاضاها و نیز عدم ظرفیت نظام پذیرش پناهندگی کانادا در آن زمان، تعداد تقاضاهای در انتظارپاسخ افزایش می‌یابند. به منظور بررسی تاثیر مشخصات آموزشی و مدرک تحصیلی پناهندگان در هنگام ورود بر روی خط سیر شغلی ایشان، نمونه‌های منتخب این مطالعه به دو گروه از اشخاصی‌ که در این مقطع دارای حداقل یک مدرک کارشناسی بوده‌اند یا نه، تقسیم شده‌اند. نتایج نشان می‌دهند که دارندگان مدرک دانشگاهی اغلب از کشورهائی نظیر هند، فیلیپین و فرانسه به کانادا آمده‌اند.

هدف دارندگان مواضع اغلب چپ از انتخاب کانادا، ویژگی‌هائی نظیر رفاه اجتماعی، آزادی اجتماعی و سیاسی ذکر شده و دلیل انتخاب استان کبک به دلیل مواضع چپ آن در کانادا و احترام روشنفکران برای فعالان سیاسی سایر کشورها عنوان گردیده است. با این حال، فقدان مدرک اقامتی معتبر این افراد که نشانگر ثبات اقامتی‌شان در کانادا باشد سبب می شود که در طول مدت رسیدگی به پرونده‌شان امکان دستیابی به شغل‌های مناسب را نداشته و نیز راه ادامه تحصیل به جهت الزام پرداخت شهریه دانشجویان بین‌المللی به رویشان بسته بماند. این دوران برای بعضی از افراد حتی تا حدود ۶ سال هم به درازا انجامیده است و سبب ایجاد نوعی احساس بیهودگی و اتلاف عمر در ایشان گردیده است. بعلاوه، هم‌زمانی این دوران با ایام رکود اقتصادی و کمبود کار، عدم بهره‌مندی افراد زیر ۳۰ سال از مزایای کمک اجتماعی و پرداخت تنها مبلغ ناچیزی به ایشان از سوی سازمان‌های خیریه نظیر سلویشن آرمی، همگی سبب می‌گردند که موقعیت معیشتی سختی برایشان رقم بخورد. در این خصوص، نقل بعضی از اظهارات این هموطنان مشکلات این دوره را ملموس‌تر می‌سازد.

احمد، دارای مدرک کارشناسی شیمی ازهند، که در سال ۱۹۸۴ و در سن ۲۶ سالگی وارد شده است می‌گوید که «اگر در آن زمان می‌توانستی یک کار شستن ظروف در جائی پیدا کنی، بسیار خوش شانس بودی.» او نیز به اعتراضاتشان در مقابل اداره پناهندگان، دستگیری توسط پلیس، اعتصاب غذا در زندان و نهایتا آزادی‌شان بدون تشکیل پرونده مجرمیت سخن گفته و زمان رسیدگی به پرونده خود را در حدود ۳ سال اظهار می‌کند.

در موردی دیگر، جاوید، دارای مدرک کارشناسی اقتصاد از هند که در همان سال با همسرش در سن ۲۹ سالگی وارد کانادا می‌شود، به تشریح آن دوران پرداخته است. «سلویشن آرمی ۳۰۰ دلار در ماه به یک زوج پرداخت می‌کرد. من ۲۵۰ دلار برای اجاره منزل و ۱۰ دلار برای آبونمان تلفن پرداخت نموده و هزینه برق را هم قرض می کردم. آنچه برای من و همسرم باقی می‌ماند تنها ۴۵ دلار بود. ما اغلب سوسیس می‌خریدیم و صبحانه و شام هم نمی‌خوردیم. در ضمن به علت رکود و فقدان کار، من کفش‌های سلویشن آرمی را مرتب می‌کردم و در مقابل، آنها هم اجازه می‌دادند از کفش‌ها و لباسهای‌شان به طور رایگان استفاده کنیم.» جاوید نیز زمان رسیدگی به پرونده خود را در حدود ۳ سال اظهار می‌کند.

نمونه دیگر مربوط به مهدی، متاهل و فارغ‌التحصیل مهندسی الکترونیک از فیلیپین می‌شود که در سال ۱۹۸۳ وارد کانادا می‌شود. وی که زمان رسیدگی به پرونده‌اش را ۴ سال اظهار می‌کند، تاکید می‌نماید که «به نظر من دولت عمدا نمی‌خواست که کار ما سریع‌تر انجام شود تا از دستیابی به مزایایش که مهم‌ترین آن ادامه تحصیل بود باز بمانیم.» همین‌طور، جواد که متاهل و فارغ‌التحصیل فرانسه و ورودی سال ۱۹۸۵ می‌باشد، با وجود وضعیتی مشابه موارد قبلی، پرداخت گران را برای ادامه تحصیل پذیرفته، اما پس از گذشت یکسال و نیم و تولد نخستین فرزندش، دیگر سنگینی بارش را تحمل ننموده و آن را رها می‌کند.

از طرف دیگر، تجارب پناهندگانی که تنها با داشتن دیپلم متوسطه به کانادا آمده‌اند نیز در بردارنده نکات قابل توجهی می‌باشند. برای مثال، جهت تسریع در رسیدگی به پرونده، وکیل دارا که از خانواده مرفهی آمده و در سال ۱۹۸۵ تنها ۲۰ سال بیشتر ندارد، به وی پیشنهاد می‌کند که یک پروژه تجاری را راه‌اندازی نماید. دارا که هدف اصلی‌اش ادامه تحصیل می‌باشد، در حالی‌که در دورانی پر از تردید نسبت به آینده‌اش بسر می‌برد، توصیه وکیل را  پذیرفته، به محض برخورد با یک هم‌وطن با وی شریک شده و رستورانی ایرانی را بدون هیچگونه تجربه قبلی راه‌اندازی می‌کنند. روشن است که حاصل این اقدام عجولانه چیزی جز اختلاف شرکا، ضرر هنگفت و ورشکستگی نخواهد بود.

همین‌طور، برزین هم که در سال ۱۹۸۸ و در سن ۲۳ سالگی به دنبال برادرش به مونترال آمده است، از زمانی در حدود ۵ سال جهت مشخص نمودن وضعیت اقامتی‌اش سخن می‌گوید. با این ترتیب، وی در ۲۸ سالگی پس از دریافت مدرک اقامت بلادرنگ تحصیلش را در بخش مورد علاقه‌اش که فیلم‌سازی و زمینه‌های هنریست، آغاز می‌نماید. اما پس از دریافت مدرک کارشناسی متوجه می‌شود که اشتغال در این بخش مستلزم سرمایه‌ای هنگفت و ارتباطات خانوادگی و اجتماعی نسبتا ریشه‌دار و خاص می‌باشد که او قطعا از آن بی‌بهره است. برزین تاکید می‌کند که «مسلم است که در ۲۳ سالگی می‌توانستم رشته تحصیلی دیگری انتخاب نمایم، اما پس از چنین تاخیری در پاسخ درخواست اقامت و در این سن، مسئولیتهایم دیگر این اجازه را به من نمی‌دهند.»

 

وضعیت سال‌های ۱۹۹۰ تاکنون

از ژانویه ۱۹۸۹، کمیسیون درخواست پژوهش مهاجرت جایش را به کمیسیون مهاجرت و وضعیت پناهندگی می‌دهد. با این ترتیب، رسیدگی به پرونده‌ها سرعت یافته و زمان متوسط آن در سپتامبر ۱۹۹۱ به ۹ ماه کاهش می‌یابد. نتایج این بررسی هم به جز بعضی استثنائات این مورد را کمابیش تایید می‌کنند. نسبت و تعداد درخواست‌های پذیرش پناهندگان ایرانی در کانادا هم متناسب با تغییرات و نشیب و فرازهای سیاسی و اجتماعی در ایران در این دهه تا زمان کنونی متغیر بوده است.

 

مسئله یادگیری زبان در کبک

مسلم است که پس از تثبیت موقعیت اقامتی پناهندگان و حتی در همان دوره، یادگیری زبان و امکان ایجاد رابطه با جامعه میزبان و دستیابی به فرصت‌های شغلی، از اولین ترجیحات ایشان و نیز سایر مهاجرین بشمار می‌رود. از این نظر، ویژگی فرانسه‌زبانی کبک این استان را از سایر نقاط کانادا متمابز می‌سازد. با توجه به آشنایی بیشتر ایرانیان با زبان انگلیسی که سطح آن متناسب با میزان تحصیلات، طبقه اجتماعی، اقامت در سایر کشورها، علاقه و سایر موارد متغیر می‌باشد، این گروه، به‌ ویژه در دهه‌های ۸۰ و ۹۰ و به استثنای دانش‌آموختگان در فرانسه، از آگاهی نسبی کمتری به زبان فرانسه برخوردار بوده‌اند. برعکس، چنانچه نمونه‌های این مطالعه هم اظهار نموده‌اند، اکثریت ایشان و به ویژه دارندگان تحصیلات دانشگاهی حداقل آشنایی را با زبان انگلیسی داشته‌اند.

بنا بر نتایج تحقیق رنو و ژینگرا (۱۹۹۸) بر روی متقاضیان پناهندگی در کبک ورودی سال ۱۹۹۴ و موفق به دریافت اقامت دائم در سال ۱۹۹۷ نشان می‌دهد که یک سوم دوره‌های یادگیری زبان قبل از شناسایی به عنوان پناهنده، ۳۵% در فاصله این شناسایی و دریافت اقامت دائم و ۳۲% بعد از این مقطع آغاز می‌شوند. اکثریت این فعالیت‌ها شامل یادگیری زبان فرانسه در کلاس‌های دولتی مراکز جهت‌یابی و آموزش مهاجرین یا کافی (۲۰%)، در کلاس‌های فرانسه به عنوان زبان دوم (۳۱%) و بالاخره در کلاس‌های زبان انگلیسی (۱۲%) می‌باشند. با این وجود، دسترسی به کلاس‌های کافی منوط به داشتن برگه اقامت دائم بوده ومتقاضیان حتی پس از ثبت نام هم باید مدتی درصف انتظار بمانند. هر چند کلاس‌های فرانسه گوناگون، ارزان و رایگان متعدد دیگری نیز در کبک موجودند، نمونه‌های مورد بررسی ما از کیفیت برتر کلاس‌های دولتی سخن می‌گویند. عدم دسترسی به کلاس‌های دولتی کافی نیز عامل دیگری بوده تا سبب شود که بسیاری از تازه‌واردین در ابتدای ورود برای گذران زندگی جذب کارهای رده پائین گردند.

در ضمن اغلب مطالعات مربوط به بازار کار مهاجرین بر روی کلیدی بودن دانستن زبان فرانسه برای دستیابی به شغل‌های با کیفیت در استان کبک تاکید می‌کنند. با اینحال، بسیاری از پناهندگان ایرانی به یادگیری این زبان بی‌علاقه بوده‌اند. سبب آن را دارا به تبعیضی که معتقد است کبکی‌ها در استخدام نسبت به مهاجرین روا می‌دارند دانسته و یا برزین تاکید می‌کند که از اهمیت آن در ابتدا ناآگاه بوده است. در واقع، مشاورین تازه‌واردین دهه ۸۰ و ۹۰ اعم از خانواده یا دوستان خود تازه‌وارد و نسبت به فضای اطرافشان کم‌اطلاع  بوده‌اند. کورش شنیده بوده که کبکی‌ها دارای لهجه بدی هستند یا دخترخاله شهرام  به وی گفته بود که یادگیری این زبان بسیار مشکل است. جاوید نیز گناه یاد نگرفتن زبان را به گردن مامور مهاجرت می‌اندازد که در هنگام ورود به وی گفته بود دانستن همان یک زبان کافیست. نهایتا، مهریار صحبت از قراری می‌کند که با آموزگار زبانش جهت انجام تکالیف اقتصادی همسرش گذاشته تا اینکه اجازه غیبت از کلاس‌ها را پیدا کرده و درعین حال بتواند از مبلغی که به محصلین زبان تعلق می‌گیرد استفاده نماید. وی تاکید می‌کند که فرانسه آموزشی در این کلاس‌ها در سطحی نیست که مهاجرین را آماده حضور در شغل‌های رده بالا نماید.

 

نتیجه

این بررسی مشخص می‌کند که زمان طولانی رسیدگی به وضعیت پناهندگان و از جمله پناهندگان ایرانی در کبک از عوامل مهمی بوده است که امکان ادامه تحصیل را از این اقشار سلب می‌نماید چرا که امکان پرداخت شهریه دانشجویان بین‌المللی را ندارند. همچنین، عدم آگاهی از میزان اهمیت زبان فرانسه در کبک و فقدان کامیونیتی متشکل ایرانی جهت آگاهی‌بخشی تازه‌واردین سبب گردیده که این افراد حساسیت لازم را در یادگیری آن نداشته باشند. این عوامل سبب شده که بسیاری جذب شغل‌های رده پائین شوند. بنا براین توجه به دو نکته ضروریست: تلاش جهت دریافت حق ادامه تحصیل متقاضیان پناهندگی با پرداخت شهریه کانادائی در دوره رسیدگی به وضعیت اقامتی و نیز جدی گرفتن یادگیری زبان فرانسه درکبک.

مآخذ و منابع:

Hawkins, F. (1988). Canada and Immigration: Public Policy and Public Concern. 2nd ed., Montreal, McGill-Queen’s University Press.

Namazi, V. (2011). Les trajectoires de l’immigration de l’intégration professionnelle des immigrants iraniens travaillant comme chauffeurs de taxi à Montréal, Thèse de doctorat, Université de Montréal.

Pham-Nguyen, T. (1987). «Les déterminants du processus d’adaptation sociale et linguistique des Vietnamiens à Québec », Adaptation linguistique et culturelle : l’expérience des réfugiés d’Asie du sud-est au Québec, sous la direction de Kwok B. Chan et Louis-Jacques Dorais, Québec : Centre international de recherche sur le bilinguisme, pp. 149-165.

Piché, V. (2004). , « Immigration et intégration dans les pays développés : un cadre conceptuel », dans Graziella C., Vallin J. et Wunsch G., Démographie : analyse et synthèse. VI: Population Et Société, Paris, Édition de l’Institut national d’études démographiques, pp. 159-178.

« Refugee Determination » (July 1991). Refuge 11,2, York University.

Renaud, J. et Gingras, L. (1998). Les trois premières années au Québec des requérants du statut de réfugié régularisés, Collection ÉTUDE, RECHERCHE ET STATISTIQUES No 2, Direction de la planification stratégique et de la Direction des communications du ministère des Relations avec les citoyens et de l’immigration, Gouvernement du Québec.

به اشتراک بگذارید

درباره نویسنده

(0) دیدگاه خوانندگان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

 

مهاجرت به کانادا | مهاجرت به آمریکا | گرین کارت آمریکا | مهاجرت از طریق سرمایه گذاری | مهاجرت نیروی کار | اقامت کانادا | اقامت آمریکا | دانمارک | مهاجرت به دانمارک | تحصیل در کانادا | تحصیل در آمریکا | نرخ ارز | مهاجرت به کانادا | ماهنامه پرنیان