تحلیل سردبیر مانیسنس از برنامههای جدید مالیاتی هارپر
دانکن هوود Duncan Hood سردبیر نشریه کانادایی MoneySense در سرمقاله ماه نوامبر ۲۰۱۴ این مجله نکاتی را درباره برنامه جدید هارپر برای معافیتهای مالیاتی برخی خانوادهها و افزایش کمکهزینههای کودکان مطرح کرده که میتواند برای مخاطبان گروه رسانهای پرنیان هم جذاب باشد. بهویژه زاویهی خاص نگاه وی به فعالان امروز بازار کار و مقایسهای که در متن یادداشت وی بیان شده حاوی اطلاعات جالبی است.
چرا بچهها سرحال نیستند
اول بار که جزییات طرح هارپر در مورد کاهش مالیات خانواده Family Tax Cut را در ماه گذشته شنیدم کریسمس زودهنگامی را احساس کردم. این طرح که همزمان به والدینی که بچه دارند اجازه میدهد درآمدشان را تقسیم کنند تا مالیات کمتری بپردازند و در عین حال رقمهای پرداختی در سایر برنامههای مرتبط Universal Child Tax Benefit و Child Care Expense Deduction را هم افزایش میدهد یک سنت هم به من نمیرساند چون من بچه ندارم. اما همچنان فکر میکنم این طرح بهترین ایده مالیاتی در سالیان اخیر بوده است. چرا؟ چون دولت بالاخره درمانی برای کاناداییهایی عرضه کرد که بیش از همه به آن نیازمند هستند یعنی خانوادههای جوان. اگر به جای این، دولت طرحی را برای کاهش مالیات کهنسالان ارائه میکرد آنوقت شاید جوش میآوردم!
کهنسالان پیش از این به اندازه کافی کسورات مالیاتی داشتهاند. این روزها این جوانان هستند که بهراستی درفشارند. افسانهی خانم کهنسال ریز و میزهای که غذای گربه میخورد دهههاست که بر سر زبانهاست اما حداقل از دهه هفتاد به این سو دیگر این افسانه واقعیت ندارد.
میدانم که باورش سخت است. وقتی به درآمد ناخالص زوجهای جوان نگاه میکنیم مشکلی به نظر نمیرسد. یک خانواده معمول کانادایی دارای فرزند که هر دو زوج شاغل باشند و سالی ۱۰۰ هزار دلار درآمد داشته باشند فقیر نیستند. اما همانطور که مالکام همیلتون یکی از سخنرانان ما در نشست اول نوامبر اشاره کرد، درآمد بالا، این واقعیت را مخفی میکند که تقریبا هر پنی که این دسته از خانوادهها درمیآورند صرف هزینههایی چون مالیات، وام مسکن و بچهها میشود. فقط لاشهاش آخر ماه باقی میماند!
این وضعیتی است که دوست من پیتر با آن روبروست. پیتر ۳۸ ساله، متاهل با دو فرزند یک و سه ساله است و حدود ۴ سال پیش یک خانه در تورنتو خریداری کرد. او و همسرش سالی ۱۳۰ هزار دلار درآمد دارند (پیتر ۱۰۰ هزار و همسرش ۳۰ هزار دلار) بنابراین ممکن است فکر کنید که اوضاع مالیاشان خیلی روبراه است. اما بعد از پرداخت مالیات و سایر هزینههای ثابت در واقع با کمتر از ۲۰ هزار دلار در سال زندگی میکنند.
چطور چنین چیزی ممکن است؟ خوب! فرض کنید که ۲۳ درصد از درآمدشان مستقیم برای مالیات حقوق میرود. از ۱۰۰ هزار دلار باقیمانده، ۳۵ هزار دلار برای بازپرداخت وام بانکی هزینه میشود (آیا اشاره کردم که در تورنتو زندگی میکنند؟)، ۲۰ هزار دلار برای هزینه مهدکودک بچهها میرود و ۱۴ هزار دلار هم صرف هزینههای ماشینهایشان میشود اعم از تعمیرات، بنزین، پارکینگ و سایر موارد مرتبط؛ چون هر دو شاغل هستند نیاز به دو ماشین دارند. به علاوه آنها هم میخواهند روزی بازنشسته شوند پس ۱۲ هزار دلار در سال هم برای این موضوع ذخیره میکنند. خوب! چقدر برای هزینههایی چون غذا، لباس، تعطیلات، اسباببازی و بقیه اینها باقی میماند؟ تنها ۱۹ هزار دلار.
مورد پیتر را با زوج کهنسالی مقایسه کنید که سالی ۶۰ هزار دلار حقوق بازنشستگی دارند. آنها در ظاهر کمتر از نیمی از دوست من درآمد سالانه دارند اما درآمد قابل مصرفشان بالاتر است. وام مسکنشان را مدتها قبل بازپرداخت کردهاند و بنابراین هزینه ماهانهای برای پرداخت اقساط ندارند. بچههایشان هم خانه را ترک کردهاند پس هزینهای برای نگهداری آنها ندارند. چون سر کار نمیروند تنها به یک ماشین احتیاج دارند (که سالی ۶۰۰۰ دلار هزینه دارد) و بهعلاوه چون در بازه درآمدی پایینتری قرار دارند و میتوانند درآمدهای بازنشستگی را هم تقسیم کنند تنها باید ۱۳ درصد، مالیات پرداخت کنند. پس از کم کردن هزینههای ثابت، هنوز ۴۶ هزار دلار در سال برای هزینههای جاریشان باقی میماند که بیش از دو برابر خانوادهی پیتر است.
میدانم که خانوادههای ثروتمند دارای بچه و فقیران بچهدار وجود دارند همانطور که کهنسالان ثروتمند و فقیر وجود دارند و همچنین میدانم که هیچکدام از دو نمونه معرفی شده در بالا واقعا دچار مشکل حاد مالی نیستند اما اگر شما خانوادههای طبقه متوسط معمول را با کهنسالان این طبقه که دارای درآمد یکسان هستند مقایسه کنید، این خانوادهها هستند که به معافیتهای مالیاتی بیشتر نیازمند هستند.
آن والدین جوان مورد اشاره، نسل آینده کانادا را پرورش میدهند و همین حالا فشار ناعادلانهای را تحمل میکنند. طرح جدید مالیاتی هارپر برای خانوادهها ایرادات جدی دارد؛ بسیار پیچیده است، به نفع خانوادههای خیلی ثروتمندتر است و (مهمتر از همه) نفعی برای من ندارد. اما این گامی در مسیر درست است. آینده کشور ما در دستان خانوادههای جوان دارای فرزند است و آنها نیازمند هرگونه یاری ممکن هستند.