دکتر وحید طلوعی
تا جایی که من میدانم، برنامۀ مشاورۀ تعلیمی (Mentoring Program) در زمینۀ کاریابی در ایران مشابهی ندارد و تا جایی که به مهاجران ربط پیدا میکند، این برنامه همراهی برای آنان فراهم میآورد تا در حوزهای مشخص دست مهاجر تازهوارد را بگیرد و با زیر و بم کار و راه آشنایش سازد. بنا براین، این برنامه اصلاً برای مهاجر کار پیدا نمیکند، بلکه به مهاجر کارآموخته کمک میکند که بتواند دانش و مهارت خود را با شرایطی که در سرزمین جدید دارد هماهنگ سازد تا بر اساس متر و مقیاس سرزمین جدیدش به نیرویی کارآمد و کاربلد بدل شود.
به این منظور، هر چند که دولت کمکهایی برای راهاندازی برنامههای مشاورۀ تعلیمی به سازمانهای اسکان و کاریابی مهاجران میکند، ولی عمدتاً این برنامهها وابسته به کار داوطلبانۀ مشاورانی است که وقت و دانش خود را در اختیار مهاجر تازهوارد میگذارند. برای مثال، ممکن است مهاجری با مدرک و سابقۀ کار کافی در مهندسی برق یا صنایع پس از چندین بار تلاش برای یافتن کار به این نتیجه رسیده باشد که هرچند علم و اطلاع کافی برای رقابت با دیگر کارجویان را دارد، اما به سبب تفاوتهای ناگزیر در درک شرایط محل کار، فرهنگ کار، زبان فنی معمول در کار و حتی در زمینههایی بسیار سادهتر – ولی مهمتر – مثل نحوۀ تفسیر زبان بدن و استفاده از ژست و دست و سر در هنگام حرف زدن از این رقابت دور میافتد. از این رو احساس میکند که باید کسی باشد که دستش را بگیرد و اینها را که چندان هم با خواندن و به شکل نظری فراهم نمیآیند، به او بیاموزد. از این رو در رابطۀ مهاجر و سرزمین تازهاش نقش مشاور بسیار مهم میشود. در اینجاست که مشاور قدم پیش مینهد و آرامآرام او را با قوانینی نانوشته آشنا میکند که به واسطۀ زندگی در محیط اجتماعی آموخته است.
نمونههای فراوانی که مهاجران خاطرات خود را از مشاورانشان نوشتهاند و منتشر ساختهاند نشان میدهد که همین رفت و آمد با مشاور فرد را درون حلقهای از افراد قرار میدهد که برای او دوستان جدید، آشنایان کاری، همکاران آتی و سرمایهای اجتماعی فراهم میآورد که در زندگی تازه به کارش خواهد آمد.
نکتۀ مهم در این میان این است که مهاجر و مشاور قبل از آشنایی و شروع تعلیم گرفتن در زمینۀ مشترکی قرار دارند و همین هم فرق مشاوره تعلیمی و صورتهای دیگری از آموزش و از جمله اوستا-شاگردی است. رابطۀ شاگرد و استاد که در ایران پیش از دورۀ مدرن رابطۀ آموزشی غالب در تعلیم حرفه و فن بود و در دورهای هم برخی قصد احیای آن را داشتند، مبتنی بر همترازی – لااقل از حیث مهارت و دانش – نیست. در آن رابطه، شاگرد حرفه را از استادکار میآموزد و البته در کنار آن، رابطهها، خم و چم و فوت و فنها را هم فرا میگیرد. اما در رابطۀ مشاور و مهاجر هر دوی آنها از موقعیت مشابه یا نسبتاً مشابهی از حیث شغلی برخوردارند و مشاور فقط همان فوت و فنها را در اختیار تازهوارد قرار میدهد.
بنا به همان مثال که آوردیم، مهندس مهاجر ما دانش و سابقۀ کار متناسبی دارد که گاه حتی از مشاورش نیز بیشتر است، ولی از فوت و فن و راه و چاه بیخبر است. او به سبب تغییری که در زمینۀ اجتماعی کارش پیدا شده است، نمیداند که به کدام سازمان یا انجمن صنفی باید رجوع کند، چرا که گاه اختلاف حوزهها ناشی از نامگذاریهای متفاوت است، نمیداند چگونه به شبکۀ ارتباطات صنفیاش وصل شود و گاه سرنخی برای ورود به این شبکهها را ندارد، نمیداند بنا به اقتضائات جدید در چه زمینههایی باید دانش خود را روزآمد کند، چه مدرک مکملی باید بگیرد و از این قسم ندانستنها.
پاسخ اولیه این است که مطالعه و جستجو این نادانستهها را به دانسته بدل میکند، ولی از یاد نباید برد که مسیرهای کاری گاه نیازمند ظرایف و ناگفتههایی است که فقط آنکه درگیر کار است از آن خبر دارد. از این رو، نباید توقع داشت که مشاور زمینهای برای آموزش علمی مهاجر فراهم کند یا به او چیزی بیاموزد. مشاور تعلیمی در اینجا بیشتر نقش مادۀ کاتالیزور را در واکنش شیمیایی دارد که خودش در واکنش دخالتی نمیکند، ولی بر سرعت واکنش اثر میگذارد. در این خصوص، کار مشاور معمولاً شبیه به دورههایی است که به برنامههای گذار (Bridging Program) معروفاند.
این برنامهها هم که صورت سازمانیافتهای از مشاورهاند، افراد متخصص را که در سطح جهانی به فعالیتهای حرفهای و تخصصی اشتغال داشتهاند در کلاسهایی با شرایط و قواعد کار در سرزمین جدید آشنا میکنند و پس از آن نیز دورههایی برای کارورزی دارند که مهاجر در آنها مشغول به کار میشود و آمادۀ کار خواهد شد. در عین حال تفاوت دیگری بین مشاورۀ تعلیمی و کارورزی هم وجود دارد، مشاورۀ تعلیمی لزوماً متضمن کارورزی نیست.
اما داستان مشاوره تعلیمی فقط منحصر به کاریابی نیست. حوزۀ دیگری که شاید اهمیتی افزونتر از کاریابی داشته باشد، برنامههای مشاوره برای نوجوانان و جوانان است. این برنامهها که عمدتاً از سوی آموزش و پرورش شهرها و گاه از سوی شهرداریها در مدارس برگزار میشوند، با فرستادن مشاورانی به مدارس که با نوجوانان و جوانان کار میکنند موجب کاهش آسیبهای اجتماعی در بین دانشآموزان به میزانی قابل توجه شده است.
نکتهای که در این میان باید به آن توجه کرد آن است که در این وضعیت، نوجوان و جوان علاوه بر پدر و مادر و معلمان – که گروههای مرجع او را شکل میدهند، البته در کنار گروههای دیگری از بین ستارگان سینما و خوانندگان و هنرمندان و دانشمندان و امثال اینها که بسته به طبقۀ اجتماعی و وضعیت فرهنگی فرد متفاوت خواهد بود – امکان دسترسی به فرد دیگری را دارد که برای او در نقش یکی از مراجع ذهنیاش عمل خواهد کرد، بدون اینکه نوجوان یا جوان مذکور در رابطۀ با او برخی ملاحظات را که در رابطه با اولیا و مربیانش دارد داشته باشد. او میتواند دربارۀ بسیاری از مسایلی که نمیتواند با آشنایان نزدیکش صحبت کند، با مشاورش صحبت کند و نگران تأثیر آن مسایل بر رابطهاش هم نباشد.
برای مهاجران در این زمینه آنچه اهمیت دارد آن است که به سبب مهاجرت به چندین دلیل احتمال آن میرود که جایگاه پدر و مادر نزد کودکان تغییر کند. برای مثال، مسایل کاری و مالی والدین در سرزمین جدید و تأثیرات آن بر کیفیت زندگی و نیز مشکلات ارتباطی آنان به واسطۀ ناتوانی در مهارتهای زبانی جایگاه والدین را برای نوجوان یا جوانی که زودتر از والدینش – البته نه با استرسی کمتر – به محیط جدید خو گرفته و جذب آن شده است تغییر میدهد. در این حالت، بسیار ممکن است که جوان در میانۀ این خلأ درگیر ارتباطاتی شود که گاه برای او مضر باشد. ارتباط با مشاوری که در سرزمین جدید تجربۀ زیستۀ بیشتری دارد این خلأ را تا حد زیادی پر میکند و جوان میتواند راه و رسم درست زندگی فرهنگی در سرزمین جدید را که قاعدتاً میبایست در خانواده میآموخت از مشاورش بیاموزد و دربارۀ برخی از مشکلات ناگزیر فرهنگی که به سبب دوفرهنگی بودن با آنها درست به گریبان خواهد شد از او کمک و راهنمایی بخواهد. این امر کمک میکند که جوان مهاجر آسودهتر بتواند زندگی دوفرهنگی خود را هماهنگ کند.
جای دیگری که در آن نیز مشاورۀ تعلیمی کارساز است حوزۀ تحصیلی است. در این حوزه نیز استفاده از مشاوری راهرفته بسیار کمککار خواهد بود. در این خصوص البته در ایران، نه به شکلی سازمانیافته، صورتهایی از این مشاوره بین سالپایینیها و سالبالاییها برقرار بود. صورت سازمانیافته و البته متفاوتی از این ارتباط با مشاور تعلیمی نیز برقرار میشود که البته خالی از دست به دست کردن جزوه و کتاب و نمونه سوال استادان است. در این حالت، مشاور، که از بین همرشتهایهای سال بالاتر انتخاب میشود، به دانشجو کمک میکند با دانشکده و بخش و گروه آشنا شود و مسیرهای رفت و برگشت و شیوههای پرسش و پاسخ در کلاس و مانند اینها را به او میآموزاند. در این حالت هم از یاد نباید برد که مشاور تعلیمی با مشاور تحصیل فرق دارد و اولی بعد از انتخاب رشته و ثبت نام به میان میآید، در حالی که دومی پیش از اینها در انتخاب رشته و محل تحصیل میتواند کمک کند.
نمونههای فراوانی که مهاجران خاطرات خود را از مشاورانشان نوشتهاند و منتشر ساختهاند نشان میدهد که همین رفت و آمد با مشاور فرد را درون حلقهای از افراد قرار میدهد که برای او دوستان جدید، آشنایان کاری، همکاران آتی و سرمایهای اجتماعی فراهم میآورد که در زندگی تازه به کارش خواهد آمد
در رابطۀ مشاور و مهاجر هر دوی آنها از موقعیت مشابه یا نسبتاً مشابهی از حیث شغلی برخوردارند و مشاور فقط همان فوت و فنها را در اختیار تازهوارد قرار میدهد
حوزۀ دیگری که شاید اهمیتی افزونتر از کاریابی داشته باشد، برنامههای مشاوره برای نوجوانان و جوانان است