دکتر وحید طلوعی
این مطلب در این صفحات از نشریه پرنیان شماره ۳۳ منتشر شده است.
میشل فوکو در اراده به دانستن، که جلد اول پژوهش مفصل او با نام تاریخ جنسیت است، ما را در خصوص گفتگو از مسایل جنسی ویکتوریاییهای عصر جدید میخواند: سکوتی رسمی دربارۀ مسایل جنسی در گفتار مسلط از سویی و فوران گفتارهای بازیگوشانۀ جنسی که آن گفتار مسلط را به چالش میگیرند و به هر صورت در پی سرنگونی آناند. نمونههای فراوانی از آن سکوت و این بازیگوشی مقاومتی را میشود در جایجای زندگی اجتماعی امروزه در غرب دید؛ امری که بنا به پژوهش فوکو در قرن هفدهم صورتی دیگر داشت. در آن زمان، گفتار دربارۀ مسایل جنسی با آزادی فراوان همراه بود، همهچیز در این خصوص بدون سانسور و سرکوب بیان میشد و بدنها در همهجا جلوهنمایی میکردند و در این میان، کودکان نیز در میانۀ این فراوانی گفتار جنسی حضور داشتند و در بین بدنها میلولیدند. حجابی نبود و سخن گفتن از جنسیت به آزادی و فراوانی صورت میگرفت. فوکو البته تبار سرکوب جدید گفتار جنسی را میجوید، ولی آنچه در اینجا برای ما مهم است دگرگون شدن صورتهای صحبت از زندگی و رفتارهای جنسی است که بنا به نظر او ریشه در سنت اعتراف در دین مسیح دارد.
اعتراف فقط سخن گفتن از گناهان نیست، بلکه شامل میل به گفتن از این گناهان هم هست و فرد را در میانۀ معرکۀ سر بلند کردن در برابر همان سرکوبی قرار میدهد که دین از او میخواهد. این دوگانۀ برخورد با مسایل جنسی تا دوران ما کشیده شده است. در مثالی آشنا باید به تهران برگردیم. در این شهر، منع جنسی گفتار مسلط است که طی آن هرگونه برخورد جنسی، ارتباط جنسی و گفتگو در این خصوص منع میشود و برای ضمانت آن هم دین و هم دستگاه مستقر قضایی و اجرایی از اعمال قوه قهره در عملاند. با این همه، تهران یکی از سکسیترین شهرهای جهان دانسته میشود؛ نقطۀ تلاقی میل و گفتگوی سکس. بنابراین، همواره راهی برای صحبت کردن از مسایل شهوانی پیش میآید و دانستن اینکه چگونه میشود به آشکار دربارۀ این امر صحبت کرد محل مجادله خواهد بود.
برآمدن علم جنسی هم در دل همین سرکوب مسلط فهمپذیر میشود. اگر به ایران برگردیم، علاوه بر گفتارهای بازیگوشانهای که درباره سکسوالیته صحبت میکنند، گفتار مسلط نیز راههایی را برای سخن گفتن از سکس پیش نهاده است؛ در قالب آموزش مسایل جنسی، سخن کارشناسان روحانی و روانپزشک و روانشناس و درمانگران. در این زمینه سخن روحانی متخصص مسایل جنسی در شبکههای اجتماعی که بیشرم دربارۀ مسایل پنهان نگه داشته شده صحبت میکند محل تأمل است. بنابراین، از منظری میتوان پهنۀ جنسیت را پهنۀ نزاعی سازمانیافته بین نظم مسلط سرکوبگر و پنهانکاری دانست که با انواع و اقسام شورشیانی در نبرد است که به انحاء مختلف میکوشند سخن گفتن از سکس را بر این نظم مسلط تحمیل کنند. در اینجا البته پای عناصر دیگری از جمله قدرت به میان میآید که در شکل دادن به سرنوشت جمعیت و حفظ بهداشت و صورتهای پزشکیسازی جمعیت در کارند.
این مقدمه مفصل لازم بود تا دریافته شود که سخن گفتن از سکس برای کودکان در پهنهای منازعهآمیز میباید شناخته شود که با فهم گفتارهای مسلط و بازیگوشی همپیوند است که برای برآوردن خود به جایگاه نخست از استراتژیهای فراوانی بهره میبرند و در این میان هر دو به صورت اساسی درگیر قدرتاند؛ قدرتی که در نهایت حق مرگ و حیات را در اختیار دارد. اگر بپذیریم که جامعۀ کانادایی نیز صورتی از همان ویکتوریاییهای عصر جدید را در خود جای داده است که در برابر سکسوالیته به سکوت تن دادهاند و جنسیت و عمل جنسی را به نهان اسرار راندهاند و عرف و قانون نیز از این امر حمایت میکند و از سوی دیگر، ناهمگونیهای جنسیتی را که ناشی از دگردیسی صورتهای گناه جنسیاند پذیرفته است – یعنی به گفتۀ فوکو همجنسگرایی را که صورت دگرگونۀ لواط مستلزم مرگ است پذیرفته و در برابر دوجنسگرایی مسلط به شکلی ناهمگون درآورده است – راههایی برای گفتگو دربارۀ جنس فراهم میکند که از طریق آن قدرت مرگ و حیات خویش را بر شهروندانش اعمال کند، همان که در همهجا رایج است. از این روست که سخن گفتن از جنسیت در قالب آموزش مسایل جنسی به کودکان صورتی از علم جنسی را به میان میآورد که طی آن میل با سخن درمیآمیزد و البته دلایلی معقول در عرف گفتار رسمی نیز بر آن اقامه میشود: دوری گزیدن از آزارهای جنسی، نیاز به علم به تن، جلوگیری از زادوولد ناخواسته و در پی آن سقط جنین، جلوگیری از بیماریهای مقاربتی و نیز ترویج صورتهای پذیرفتۀ ارتباط جنسی از آن جملهاند.
در همینجاست که علم جنسی به معضل بدل میشود. از سویی این علم راهی برای گفتار مسلط است تا دربارۀ جنسیت حرف بزند و از طریق آن حق خود را بر جمعیت و سلامت و حیات تضمین کند و از سوی دیگر، بخشهایی دیگر همین اندازه را هم اجازه نمیدهند و علت آن را رواج گفتار در جایگاهی نامناسب میدانند. برای مثال، پدران و مادرانی که درگیر با طرح تغییر درسنامۀ آموزش مسایل جنسی به کودکان شدهاند که قرار است این آموزشها را از سنین پایینتر آغاز کند، نمیتوانند بر این واقعیت چشم بپوشند که سرشاری برانگیزانندگان میل جنسی و سخنگویان پنهانی که از گوشه و کنار جامعه دربارۀ سکس حرف میزنند کودکان آنها را در بر گرفته است و با این حال، نگران آموزش رسمی به کودکان هستند و برای این امر هم بار دیگر به خود عالمان جنسی ارجاع میدهند که گویا این آموزشها در بلوغ زودرس و نیز آشنایی با رفتارهای جنسی و تمایل به اجرای این رفتارها در کودکان مؤثرند. اینها را همان عالمانی میگویند که در تحقیقات متعدد به این نتیجه رسیدهاند که آموزشهای جنسی تأثیرات بسیار مثبتی بر سلامت جنسی نوجوانان خواهد داشت و موجب کاهش سقط جنین و بارداریهای ناخواسته و امراض جنسی میشود و از سوی دیگر کاهش والدین کمسن موجب پرورش بهتر نسل بعد خواهد شد.
قدرت میخواهد با مداخله در آموزش جنسی صورتهای پذیرفته و ناپذیرفته و زمان و سلامت روابط جنسی را تعیین کند و والدین میخواهند که اختیارشان بر تن فرزندانشان – که اشارهای به قانون پدر است که برآمده از دین یهود و متضمن حق پدر بر مرگ و حیات فرزند است – تا حد ممکن امتداد یابد. این آشفتگی در برخوردهای چندگانه با مسئله آموزش بدون ردگیری روابط قدرت مسلط و قدرت پدر [والدین] در این دانش فهمشدنی نیست.
وسواس دیگر در خصوص این آموزشها تغییرات ممکن در هویت جنسیتی است که برای والدین هراسانگیز است. چنان که گفتیم، علم جنسی ناهمگونیهای جنسی را از قالب گناهان بیرون میآورد و صورتهای دیگر همجنسگرایی، دوجنسگرایی و رفتارهای نامتعارف را نیز به صورتهایی قابل بررسی و سپس پذیرفتنی بدل میکند و از سوی دیگر تحقیقات جامعهشناسان جنسیت نشان داده است که هویت جنسیتی و گرایش جنسی تا حد زیادی وابسته به شیوههای جامعهپذیری و علم به امکان دستکاری در آن است. این دو مسئله در برابر والدینی قرار میگیرد که دورۀ جامعهپذیری خود را در جایی دیگر گذراندهاند (عمدۀ مهاجران که اگر با علایق فرهنگی دیگرگونه ایشان هم درآمیخته باشد بروز و تجلی بیشتری خواهد داشت) یا اینکه دسترسیهای آنان به گفتارهای دیگر موجب شده است که صورتهایی از مقاومت را در برابر روند پابرجا بروز دهند (ساکنانی که در پیوند با علایق شدید مذهبی یا سیاسی خاصیاند). این دو گروه در برابر پذیرش ناهمگونیهای جنسی حساسترند و با شدت بیشتری واکنش نشان میدهند و بر آناند که در دورۀ تربیت کودکان خود، آنها را با داشتههای خود (به احتمال صورتهایی از دیگرجنسخواهی پذیرفتهشدۀ مدرن و نیز گرایشهای مردانه/زنانۀ منفک از هم از سویی و نیز شرم و آزرم برای سرکوب مسل جنسی از سوی دیگر) آشنا سازند و بدین وسیله هرگونه اختلال در هویت جنسی آنان را به زعم خود از میان بردارند. با این همه نباید از یاد برد که کودکان در هر حال در شوهای تلویزیونی، موزیکویدئوهای پرطرفدار و نیز در گفتگوهای روزمره با حجم قابل ملاحظهای از صورتهای دیگر گرایش جنسی آشنا خواهند شد. پذیرفتن آموزشهای جنسی مقرر از جانب دولت شاید فقط پذیرفتن آموزش سازمانیافتۀ این رویکردها باشد.
آخرین نکته شاید تکیه والدین مخالف آموزشهای جنسی زودهنگام بر تلاقی قوانین کیفری و مسایل جنسی است که معتقدند کودکان با آموختن مسایل جنسی ممکن است از دانستههای خود به صورتی نامعقول که در فضای اجتماعی خلاف و جرم تلقی میشود استفاده کنند و صورتهایی از قلدرمآبی و نیز تحقیرهای جنسیتی را به این آموزشها نسبت میدهند. در هر حال، پیدا کردن راهی که هم بتوان از فواید مستتر در آموزشهای مذکور بهره برد که به واسطۀ علاقۀ نظم مستقر موجب بازتولید این نظم و به تبع آن بالارفتن سطح کار و تولید بیشتر در جوامع سرمایهداری است – که در آنها آزادی جنسی چنان تعریف شده که موجب تمرکز انرژی جنسی برای کار و بهره میشود، در برابر جوامع سرکوبگری که حداقل علم جنسی را به کار نمیبندند و در برابر آن میزان فراوانی از گفتارهای جنسی موجب کاهش بهرهوری اقتصادی خواهد شد – و هم توان مقاومتی والدین مهاجر یا ساکن را برای حفظ گفتارهای مطلوب خویش در نظر آورد، مقولهای است که در تغییرات پیش روی درسنامهها باید در نظر آورده شوند. در هر حال، تا بدینجا امکان این وجود دارد که خانوادهها از مدارس بخواهند ملاحظات فرهنگی، اخلاقی و بهویژه مذهبی آنها را در این آموزشها لحاظ کنند. تا آن زمان، والدین باید از سویی بپذیرند که بخش مهمی از حق حاکمیت دولتهای مدرن، حق حاکمیت بر جمعیت و بدن شهروندانشان است و از سوی دیگر بکوشند باب گفتگوی درون خانواده را در این زمینهها بگشایند تا فرزندانشان بتوانند با دسترسی به صورتهای دیگری از دیدگاههای جنسی در برابر آنچه که فرهنگ حاکم بر خانواده نمیپذیرد مقابلۀ فکری کنند؛ امری که چندان ساده نخواهد بود.
اعتراف فقط سخن گفتن از گناهان نیست، بلکه شامل میل به گفتن از این گناهان هم هست
علم جنسی ناهمگونیهای جنسی را از قالب گناهان بیرون میآورد و صورتهای دیگر همجنسگرایی، دوجنسگرایی و رفتارهای نامتعارف را نیز به صورتهایی قابل بررسی و سپس پذیرفتنی بدل میکند
در جوامع سرمایهداری … آزادی جنسی چنان تعریف شده که موجب تمرکز انرژی جنسی برای کار و بهره میشود