علی رغم این که لوازم و کالاهای مصرفی موجود در خانههای اکثر مهاجران و ظاهر خانهها به جذابیت انواع ایرانی آنها نیست و به صورت مشخصی سادهتر است، اما تجملگرایی در برخی خانوادههای مهاجر به صورت خرجهای اضافی درکمیتها و کیفیتهای مختلف، خرید کالاها در مارکهای مختلف از برندهای معروف، شکل و نمادی دیگر از مصرفزدگی است که به ویژه در میان برخی مهاجرین ایرانی در کشورهای مختلف رواج دارد. این مسئله میتواند از طرفی مرتبط با باور آنها در بالاتر بودن کیفیت کالاهای مصرفی غیرایرانی باشد و از سوی دیگر، این گونه اضافه خریدها میتوانند تلاش برای نوعی نمایش به شمار آیند. بحث مصرفگرایی و تجملگرایی در سبک زندگی ایرانیان مقیم کشورهای خارجی، تا حدی قابل تفکیک است؛ چرا که در اقتصاد غربی، مصرفگرایی در روند توسعهی اقتصادی و گردش پولی امری لازم به شمار میآید، اما حرکت این مصرف به سوی تجمل و مدگرایی و اقدام به آن به منظور ارضای شخصی و نمایش برای دیگران با هدف هویتیابی کاذب، جای اصلاح فرهنگی دارد؛ چرا که پدید آمدن قشر مصرفکنندهی منفعلی را به همراه خواهد داشت که مصرف را «لذتجویی» قلمداد میکنند و از عقلانیت لازم در خرید و مصرف برخوردار نیستند، بلکه تلاش برای در معرض دید قرار گرفتن و «تفاوت» داشتن، از شاخصههایی است که این افراد را ترغیب به خرید کالای غیرضروری میکند. مصرفگرایی یا کانسیومریزم[۱] پدیدهای نو با ابعاد گوناگون و ریشههای تاریخی است که با مفاهیم حاکمیت مصرفکننده، جامعه و فرهنگ مصرفی و سرمایهداری مصرفی تعریف میشود.
مطابق این رویکرد، آنچه که سبک زندگی افراد هر جامعه شکل میدهد، نوع و میزان مصرف آنها است که محدود به مصرف کالاهای مادی نمیشود، بلکه هر نوع مصرفی اعم از نشانهها و نمادها، کتاب و موسیقی، حضور در سینماها و مانند این موارد را هم در برمی گیرد. شیوهی مصرف و کالای مورد مصرف افراد در حقیقت به نوعی آنها را در گروهها و اقشار مختلف تفکیک و جایگذاری میکند. اما نوع مصرف میتواند گاهی شکلی فردی نیز به خود گیرد و فرد را از جامعه و گروه پیرامون خود مجزا کند. چنانچه این مجزا شدن به صورت خرید و مصرف بیش از حد نمود بیابد، در واقع نوعی واکنش فرد به مسائل و مشکلات درونی، فردی و یا اجتماعی و تضادهای ایجاد شدهی فرهنگی برای او است. این تعریفی از مصرفزدگی است که در میان گروههایی از مهاجرین، به ویژه آنها که قدرت تطبیق کمتری با جامعهی جدید خود دارند، به ویژه در سالهای اول مهاجرتشان رواج بیشتری دارد.
مصرفزدگی و تجملگرایی، به حس درونی برتریجویی انسانها نیز قابل ارجاع است. فرد مصرفزده برای اثبات برتری خود تلاش میکند که فارغ از پرداختن به غنای درونی و تلاش برای تکامل فردی و اجتماعی، روبنایی پر زرق و برق از ابزار و اشیاء پیرامون خود جمعآوری کند که در اغلب موارد، نیازی هم به آنها ندارد.
از سوی دیگر در رویکردی جامعهشناختی که به طبقهبندی انسانها و تقسیم قدرت و منزلت از ورای این طبقهبندیها باور دارد، جداسازی افراد و گروهها از تودهی جامعه، منجر به افزایش شکاف میان طبقات کارگران، سرمایهداران و قشر متوسط خواهد شد که در نهایت کل این فرآیند به تقویت سیستم سرمایهداری ختم خواهد شد.
فرد مصرفگرا علاوه بر این که ازجامعه دور شده و یا از سوی برخی گروههای اجتماعی طرد خواهد شد، در نگاهی جامعتر، خود بازیچهی نظام سرمایهداری محسوب میشود. این نظام همواره تلاش میکند از مسیر تبلیغات مختلف افراد را درگیر روبنا کرده و کالای خود را با سودی بیشتر به بازار و جامعه تزریق کند.
اگرچه توجه به این نکته مهم است که در پدیدهی مهاجرت، افراد ناگزیر دچار مشکلاتی ویژه خواهند شد و چهرهها، زبانهای ناآشنای مختلف و محیط غریب میتوانند برای آنها بحرانساز شده و منجر به پیامدهای فردی همچون ایجاد اضطراب، پرخاشگری و افسردگی شوند، اما از نگاه تحلیل اجتماعی و فرهنگی، چنانچه به مسئلهی سبک زندگی و ضرورت تطابق صحیح با فرهنگ کشور مقصد توجه نشود، نوعی بیهویتی در افراد شکل میگیرد که در فرزندان بعضی خانوادههای مهاجر به مراتب برجستهتر خواهد بود. مشروعیتبخشی به هویت اجتماعی با رویکرد همرنگ شدن ظاهری با جامعهی غریبهای که مهاجران ایرانی از نپذیرفته شدن در آن هراس دارند، در کنار خرده فرهنگهای باقی مانده از جامعهی پیشین مهاجران، تبدیل به امری بحرانی میشود.
در کشورهای توسعه یافته، در طول یک سال به بهانههای متعدد، حراج کالاها وجود دارد و فرد در بازار باید حس کند که همیشه پول برای خرید دارد. در اینجا مسئله از طریق مکانیزم کارت اعتباری حل میشود و به صورت تصور کاذب افراد مبتنی بر داشتن قدرت خرید در اندازهی بیش از نیاز آنها جلوه میکند. خودکنترلی در این مورد میتواند یاریگر افراد برای هجوم نبردن به سمت فروشگاهها و خرید کردن بدون سنجش توان خود باشد. مقابله با این جریان، نیازمند کار فرهنگی گسترده و سیاستگذاریهایی است که از پژوهشهای جامعهشناختی نشأت گرفته و آموزش محور باشند.
برای شناخت عوامل و ریشههای تغییرات نگرشی و رفتاری مهاجران در خصوص چالشهای هویتی ایجاد شده برای آنها پس از مهاجرت، نیاز به برنامهریزی و آموزشهای منسجم با نگاه جامعهشناختی و فرهنگی است و از آنجا که انسانها به سبب برخورداری از توان ذهنی، ارزشها و نگرشهای ویژهی خود و به تناسب موقعیت خاص زندگی خود، اقدام به تفسیر آموزشها کرده و به آنها واکنش نشان میدهند، بدین ترتیب، پیششرط هر برنامهریزی فرهنگی- اجتماعی، شناخت جامعهی مقصد با هدف تفسیر واکنشهای احتمالی است. در عین حال با توجه به آنچه در قالب مصرفزدگی و عدم برخورداری از فرهنگ صحیح خرید و مصرف کالا در میان برخی مهاجران ایرانی دیده میشود، این پدیده در اقشار مختلف از نظر مالی و سطح تحصیلاتی وجود دارد، پس ضرورت دارد برای هریک از این دسته افراد، برنامهریزیهای خاص و اثرگذاری تدبیر اندیشی شود و به عنوان الگوی سبک زندگی در میان این جامعه ترویج شود.
[۱] consumerism