سه شنبه دوم اکتبر ۲۰۱۲ سرانجام اتفاقی که خیلیها انتظارش را میکشیدند، رخ داد و “جاستین (یا ژوستین در گویش کبکی) ترودو” نمایندهی جوان لیبرال از مونترال در مجلس فدرال و فرزند “پییر ترودو”ی فقید، یکی از مشهورترین سیاستمداران تاریخ کانادا با شهرت جهانی، رسماً نامزدی خود را برای تصدی رهبری حزب لیبرال اعلام کرد. حزبی که در ۵ سال گذشتهاش چند رهبر عوض کرده و پس از شکست سخت در همهپرسی ماه می ۲۰۱۱، با معضل جدی رهبری روبهرو شده بود؛ تا جایی که از نظر بیشتر تحلیلگران، همهپرسی دشوار سال ۲۰۱۵ صحنهی نزاع تنگاتنگ میان “هارپر” نخستوزیر فعلی و “تام مولکر” رهبر جدید “ان دی پی” بود که به گمان بسیاری، از معدود سیاستمداران کانادا بود که توان شکست “هارپر” را داشت و از این نظر، لیبرالها هیچ شانسی برای موفقیت در انتخابات نداشتند.
در ۱۴ آپریل ۲۰۱۳ و پس از چند ماه رقابتهای درونی حزب لیبرال فدرال، ترودوی جوان توانست پنج رقیب خود را پشت سر بگذارد و با کسب بیش از ۸۰ درصد آراء، به عنوان رهبر جدید این حزب در کانادا انتخاب شود. انتخاباتی که شاید بیش از “هارپر” به ضرر “تام مولکر رهبر “ان دی پی” تمام شد که تلاش داشت با شعارهای گرایش به میانه، آراء لیبرالهای بیشتری را به نفع حزب خود جذب کند و از همین رو بود که با حذف عبارت “سوسیالیست” از اساسنامهی این حزب که از آخرین خواستههای “مک لتین” رهبر فقید و محبوب “ان دی پی” بود، تلاش کرد به مردمان کانادا این پیام را بدهد که بیش از هر زمان دیگری علاقهمند است که جای حزب قدیمی و ریشهدار لیبرال را در ساختار قدرت بگیرد، حتی اگر مجبور به اقداماتی شود که قطعاً منجر به کاهش محبوبیتاش در میان بخشی از کبکیها گردد.
در ۱۹ آگوست ۲۰۱۴، “جاستین ترودو” در یک گردهمایی حزبی در ادمونتون، از هدف بزرگ حزب خود رونمایی کرد. وی در یک میتینگ تبلیغاتی که برای جذب حامیان مالی و با حضور حدود ۳۵۰ نفر از ایشان برگزار شد، اعلام کرد که حزب لیبرال کانادا برای انتخابات سال ۲۰۱۵ فدرال، ۱۷۰ صندلی پارلمانی را هدف گرفته است و این عدد تقریباً چهار برابر ۳۷ کرسی حزب لیبرال در مجلس پارلمان آن روزهای کانادا بود و معنای این مأموریت بزرگ این بود که “ترودو” نه تنها به بازگشت حزب به جایگاه “مخالف قانونی” فکر نمیکند، بلکه حتی یک دولت اقلیت را هم نمیپسندد و هدفاش تشکیل یک دولت اکثریت است.
هرچند نظرسنجیها در آن زمان حزب لیبرال را در صدر نشان میداد، اما فاصلهی اندک این حزب با محافظهکاران به گونهای بود که برخی از ایشان، تأکید بر به دست آوردن ۱۷۰ صندلی در انتخابات را خیالپردازی ترودوی جوان میدانستند، اما ترودو در یک تور انتخاباتی تابستانی در مناطق مختلف آلبرتا، مهمترین پایگاه محافظهکاران در آمد و شد بود تا افزون بر تضعیف موقعیت ایشان در این استان کلیدی و گرفتن بخشی از کرسیهای این استانِ به طور سنتی حامیِ احزاب راستگرا، با بر هم زدن نظم فکری و تشکیلاتی محافظهکاران، کسب دوبارهی صندلیهای از دست رفتهی استانهایی چون انتاریو را امکانپذیر سازد.
و سرانجام ۱۹ اکتبر ۲۰۱۵ فرا رسید. روزی فراموشنشدنی در تاریخ کانادا که “استیون هارپر” و حزب متبوعاش، محافظهکاران پیشرو، پس از نزدیک به ده سال، با رأی قاطع کاناداییها قدرت را واگذار کردند و “جاستین” جوان و کاریزما به عنوان دومین “ترودو” توانست با بازسازی حزب لیبرال و با برنامهای منسجم از فرصت خستگی از خواست مردم برای تغییر سود برد و قدرت را به دست گیرد.
محافظهکاران البته همهی تلاش خود را کردند. از برنامهریزی برای دورهی طولانی مبارزات انتخاباتی گرفته تا تبلیغات منفی علیه رقباء، اما در حقیقت، حضور ده سالهی ایشان در عرصهی قدرت، ناشی از ضعف احزاب رقیب به ویژه لیبرالها در سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۲ بود، در کنار حضور حزب “ان دی پی” و تقسیم آرای مخالفان محافظهکاران میان دو حزب دموکرات “لیبرال” و “ان دی پی” که موجب فرصت یافتن محافظهکاران شد.
“هارپر”، چه در حوزهی داخلی و چه در صحنهی بینالمللی، جلوهی دیگری از کانادا به نمایش گذاشته بود. با رفتن “هارپر” کانادای جنگطلب به کانادایی صلحجو، چنان که بود، تبدیل میشود و این چیزی است که بسیاری از کاناداییها در موردش حساسیت داشتند. کاناداییها از این که “هارپر” در هر جای دنیا خود را یک طرف دعوا میدانست، ناراحت بودند و علاقهای نداشتند که دولتشان بی چون و چرا حامی سیاستهای دولتی چون اسرائیل باشد و در بمبارانهای هوایی، یک سوی ماجرا.
و شاید از همهی اینها مهمتر، راهاندازی یک دیکتاتوری در چارچوب دموکراسی کانادایی و گذر از مرزهای اخلاق بود که برای کاناداییها گران بود. دولتی که با متهم کردن لیبرالها به فساد در سال ۲۰۰۶ و با شعار شفافیت و مسئولیت سر کار آمده بود، هر روز با یک بحران اخلاقی روبهرو بود.
اکنون میتوان امیدوار بود که کانادای دوران “ترودو”، (پدر نخستوزیر کنونی) بازسازی شود و کانادا بار دیگر در چشم جهانیان به عنوان کشوری صلحدوست و حامی محیط زیست با مردمی آرام و نوعدوست شناخته شود. تغییراتی که ـ برای جلوگیری از یک موج تبلیغاتی منفی جدید علیه محافظهکاران ـ نشانههای آن، خود را پیش از معرفی کابینهی جدید و با صدور سراسیمهی مجوزهای سرمایهگذاری ایرانیان از سوی وزارت امور خارجهی کانادا به ایرانیان نشان داد. هر چند که میتوان انتظار داشت تا ۵ سال آینده هر روز شاهد یک کشف جدید از تخلفهای گستردهی محافظهکاران باشیم. اسامی و سابقهی اعضای کابینهی دولت جدید و اعلام مواضع دولت لیبرال در همین چند روز نخست، نشان از دگرگونیهای بزرگی میدهد و حالا بیش از گذشته میتوان به این باور رسید که مهاجران به کانادا، اگر بخواهند، میتوانند آن گونه که باید، تأثیرگذار باشند.