دکتر وحیدالدین نمازی
یادآوری: این مطلب قبل از اعلام نتیجه انتخابات هفتم آوریل نگارش یافته است.
به دست گرفتن قدرت و تشکیل دولت توسط حزب کبکی، پیشنهاد تغییر در چارت آزادیها و مطرح نمودن دوباره سوورانیته و استقلال کبک سبب برانگیختن موجی از مباحث و در عین حال نگرانی درمورد شیوه لباس پوشیدن در ادارات و سازمانهای دولتی کبک شد. در این میان، مباحث مطرح شده نشان میداد که ممنوعیت حجاب برای خانمهای مسلمان دلیل اصلی تغییرات پیشنهاد شده بوده است. البته در این ارتباط، روند رو به افزایش تعداد مهاجرین از کشورهای مسلمان به استان کبک و افزایش بانوان با حجاب اسلامی در بعضی از سازمانهای بهداشتی، دولتی، خصوصی و تجاری نیز از جمله عواملی بودند که میتوانستند به درک علت این پیشنهادات کمک نمایند. از طرف دیگر، مشکلات اقتصادی در پیش روی این دولت، قادر نبودن عمل به وعدههای انتخاباتی و دلسرد شدن بسیاری از طرفداران هم ایجاب مینمود تا موضوع دیگری مطرح گردد که شاید بتواند نظرها را با انحراف از مشکلات اصلی به سوی جایگزینی هر چند توهمی جلب نموده و عامل نزدیکی آرا و جذب نظرات متفرق ساکنین این استان گردد. با توجه به این که ایده اصلی این حزب بر مفهوم سوورانیته برای کبک شکل گرفته، این نوشتار بر آن است که با مروری تاریخی و اجمالی بر شکلگیری این خواسته، به بررسی کوتاه دیدگاههای حزب کبکی و مخالفین آن بپردازد.
مروری تاریخی
اگر بخواهیم ریشههای ملیگرایی کانادائیان فرانسویزبان را مورد بررسی قرار دهیم، لازم است به کشف کانادا توسط ژاک کقتیه فرانسوی در سال ۱۵۳۴ اشاره نماییم. در واقع، پس از جابجایی قدرت از دست فرانسویها به نیروهای بریتانیایی انگلیسیزبان، تاریخ کانادا شاهد مبارزات گوناگون فرانسویزبانان در طی قرون بعدی بوده است. در این میان، به جنبش وطنپرستان یا پتریوت کبک در آغاز قرن نوزدهم میتوان اشاره نمود که با پایهگزاری حزب کانادائی توسط فرانسویزبانان کانادائی همراه میگردد. وجه مشخص این حزب، مقاومتی بارز در مواجهه با سیاستهای حزب محافظهکار بریتانیا بود. پس از شکست تاریخی این گروه در شورشهای سالهای ۱۸۳۸ و ۱۸۳۹، قانون اتحادیه در سال ۱۸۴۰ به اجرا در میآید. قانون مذکور نظامی مستقر مینماید که هدف آن جذب فرهنگی و زبانی کانادائیهای فرانسویزبان در فرهنگ بریتانیا میباشد. در این مقطع است که دوره تاریخی ادامه حیات کبک با ارشاد کلیسای کاتولیک و در جهت حفظ فرهنگ فرانسویزبانان شکل میگیرد. این گروه، علاوه بر افزایش رشد جمعیت، در مقابل سیل ورود مهاجرین بریتانیایی خونسردانه و منفعلانه عمل میکنند. جمعی از ایشان به دنبال دستیابی به امنیت شغلی و حفظ فرهنگ خود، کبک را ترک مینمایند. این اقدام، مبنای ایجاد کبکیهای برونمرز و ظهور جنبشهای مستمر مقاومت در نواحیی نظیر فلوریدای امریکا، شمال انتاریو، پرری و غرب کانادا میگردد. بدین ترتیب، این ملیون برونمرزی، از سال ۱۸۸۱، سعی به ارتقای فرهنگ کبک تحت نام جامعه ملی آکادی میپردازند.
درعین حال، به نظر میرسد که روند درخواست سوورانیته در مقطع تاریخی اخیر کبک، ریشه در شکلگیری انقلاب آرام دارد که از سالهای ۱۹۶۰ آغاز میگردد. در واقع، در این سالها حرکتهای استقلالطلبانهای با زمینههای ایدئولوژیکی عمدتا سوسیالیستی پا به عرصه سیاسی کبک میگذارند. برای مثال، اولین سازمانی که هدف مشخص استقلال کبک را دنبال میکند در سال ۱۹۵۷ به دست ریموند باربو و به نام آلیانس لورانسین پیریزی میگردد. در شروع سال ۱۹۶۰ گردهمائی برای استقلال ملی و جنبش سوسیالیست برای استقلال بنیانگزاری میشوند که از درون همین حرکتهای با خمیرمایههای عقیدتی چپ، جبهه افراطگرای آزادی کبک در سال ۱۹۶۳ متولد میگردد که راهکار کاربرد خشونت را در نیل به هدف استقلال کبک مورد نظر قرار میدهد. اگر به بستر تاریخی این مقطع هم نگاه شود، ملا حظه میشود که بسیاری از مستعمرات پیشین اروپایی همچون الجزایر، کنگو، سنگال، جامائیکا و کامرون نیز به استقلال میرسند و آثار نویسندگانی همچون کارل مارکس، فرانتس فانون وآلبرت ممی در جهتدهی فکری فعالین سیاسی آن دوره محتملا بیتاثیر نبودهاند. درست در همین زمان است که شارل دوگل، رئیس جمهور فرانسه و اعطاکننده استقلال به ملت الجزایر، هم درتابستان ۱۹۶۷ به کانادا سفر نموده و در سخنرانی معروف و تاریخیاش در بالکن شهرداری مونترال، شعار زندهباد کبک و سپس زندهباد کبک آزاد را سر میدهد که این عمل سبب آزردگی خاطر شدید دولت فدرال میگردد بطوریکه وی ناچار میگردد که سفرش را نیمهکاره رها نموده و کشور را ترک نماید. از طرف دیگر، در پائیز همان سال، رنه لهوک که پیشتر بعنوان عضو حزب لیبرال محسوب شده و حتی به مقام وزارت هم رسیده بود پس از اینکه مجمع عمومی حزب از بحث درباره سوورانیته امتناع میورزد، اقدام به ترک حزب و تشکیل جنبش سوورانیته-مشارکت به منظور متحد ساختن نیروهای هوادار سوورانیته مینماید. وی در این امر موفق شده بطوریکه در ظرف یکسال پس از آن تاریخ با پیوستن چند تن از جنبشهای استقلالطلب، حزب کبکی تاسیس میشود.
حادثه مهمی که در این مقطع رخ میدهد مربوط به وقایعی میشود که به بحران اکتبر در سال ۱۹۷۰ شهرت یافته است. در این وقایع، جبهه آزادی کبک که قبلا به سمتگیری خشونتآمیز آن اشاره شد اقدام به ربودن مقامات دولتی کبک در مونترال مینماید. این جبهه از سالهای ۱۹۶۳ تا ۱۹۷۰ به اعمالی از قبیل بمبگزاری در ساختمان بازار بورس اوراق بهادارمونترال، ادارات دولتی و نظامی، راه آهن، شهرداری و بویژه صندوقهای پستی واقع در ناحیه مرفه و انگلیسیزبان وست مونت، دستبرد به بانکها و دزدیدن چندین تن دینامیت از مناطق صنعتی و نظامی دست میزند. این عملیات با ربودن جیمز کراس، کمیسیونر تجارت بریتانیا و بویژه پیر لپورت، وزیر کار دولت در حالیکه با برادرزادهاش در چمن جلوی منزل مشغول بازی فوتبال بوده و چندی پس از مفقود شدن، جنازهاش پیدا میشود تکمیل میشود. به دنبال این رخدادها و درخواست ربرت بوراسا، نخست وزیر کبک، و ژان دراپو، شهردار مونترال، و همزمان با نخست وزیری پیر ترودو،حکومت نظامی در مونترال برقرارشده و صدها نفر دستگیر میگردند.
اگر چه این اقدامات سبب شد که خطر حمایت از جریانات خشونتگرای جدائیطلب که توانسته بودند در مدتی حدود ۱۰ سال جای پایی پیدا کرده بودند خنثی شود، با این حال، حمایت از جنبشهای جدائیطلب غیرخشونتگرا افزایش مییابد تا آنجا که حزب کبکی موفق میگردد در انتخابات سال ۱۹۷۰ برای نخستین بار به ۷ کرسی درمجمع ملی دست یافته و سپس در انتخابات ۱۹۷۶ با دستیابی به ۷۱ کرسی، حائز اکثریت انتخابات در مجمع ملی گردد. قابل توجه اینکه در ایام مبارزات انتخاباتی، این حزب از هدف سوورانیته-مشارکت در صورت پیروزی در انتخابات چشمپوشی میکند. معذلک، با بدست گرفتن قدرت این موضع به کناری نهاده شده و در ۲۰ می۱۹۸۰ اقدام به رفراندم سوورانیته مینماید که با پاسخ منفی در حدود ۶۰ درصد از رایدهندگان مواجه میگردد. در عین حال، در انتخابات ۱۹۸۱، این حزب با درصد بیشتری از آرا و دستیابی به ۸۰ کرسی در مجمع ملی مجددا تشکیل کابینه داده بدون اینکه دیگر موضوع سوورانیته را مد نظر قرار دهد. پس از آن رنه لهوک در سال ۱۹۸۵ بازنشست شده و درسال ۱۹۸۷ فوت مینماید و در سال ۱۹۸۵، انتخابات به پیروزی حزب لیبرال میانجامد.
در این زمان باید اشاره نمود که در سال ۱۹۹۰ از همراهی بعضی از نمایندگان کبک در احزاب لیبرال و محافظهکار پیشرو، حزبی با عنوان بلوک کبکوا درعرصه انتخابات فدرال شکل میگیرد که هدف اصلی آن کمک به پیشبرد سوورانیته درسطح فدرال و کمک به جدایی کبک از کانادا پس از برگزاری یک رفراندم موفقیتآمیز میباشد. بلوک موفق میشود با رهبری لوسین بوشارد درانتخابات فدرال در سال ۱۹۹۳، ۵۴ کرسی از ۷۵ کرسی کبک را بدست آورده و نیز عنوان اپوزیسیون رسمی در سطح فدرال را از آن خویش سازد. از طرف دیگر، حزب کبکی در کبک موفق میگردد در انتخابات سال ۱۹۹۴ با کسب آرای حدود ۴۵ درصد رایدهندگان و با رهبری ژاک پاریزو بار دیگر تشکیل کابینه دهد. آخرین تلاش این حزب برای رفراندم سوورانیته در سال ۱۹۹۵ انجام میشود که با اختلاف بسیار اندکی به شکست میانجامد.
اهداف سوورانیته از دیدگاه حزب کبکی
سایت رسمی حزب کبکی به معرفی سوورانیته میپردازد که اجمالی از آن بدین شرح است:
ظرفیتی برای یک ملت تا تصمیمات مربوط به خودش را در کمال آزادی بگیرد، بازتعریف پایههای دموکراسی و مدرن نمودن سیستم سیاسی خود، بازنمودن تمام افقهای خود و مورد شناسائی قرارگرفتن در جهان بهعنوان کبکی، با اتکا بر هیدروالکتریسیته از واردات نفت رها شده و به انتخاب محیط و توسعه پایداردست یابد، استرداد پول خود با داشتن تنها یک اظهارنامه مالیاتی، یک وزارت بهداشت و یک وزارت دارائی، باز سرمایهگذاری مالیات بر اساس انتخاب و ارزشهای خویش بطوریکه پول کبکیها صرف غنی شدنشان شود، انتخاب عدالت اجتماعی، مراقبت از کارکنان فصلی و حمایت از کارکنان خود توسط تنها یک قانون و بهمنظور برابری دستمزد، اطمینان از روابط برابر با ملل اولیه، پذیرش و جا انداختن بهتر مهاجرین در یک فرهنگ مشترک، ایجاد یک کشور فرانسهزبان در امریکا بدون پیچیدگی و ترس از آینده زبانی، صحبت با دنیا از طرف خود و تصمیمگیری درباره سیاست خارجی و روابط برابر با دیگر کشورها، مذاکرات تجاری منطبق با شرایط و به نفع خود، آزادی از هزینههای سلطنت و مدرنیزه نمودن نظام سیاسی، ثبت دستاوردهای علمی و سیاسی بنام خود، مجال ظهور در همه عرصهها برای ساخت جهانی که بجای یکسانسازی، گوناگونی فرهنگی و زبانی را ارج بگزارد، خروج از چندفرهنگی تحمیلی کانادا که ظرفیتهای دفاع از هویت و فرهنگ ملی در نهادهایمان را به مخاطره انداخته و مانع شده که انتخابهای خود همچون جامعه فرانسویزبان و لائیک را برقرار سازیم.
دیدگاه مخالفین سوورانیته
مخالفین سوورانیته نیز به ادلهای تمسک ورزیدهاند. برای مثال، ملل اولیه کانادا استدلال میکنند که اولویت و تقدم در تملک سرزمین و قوه قانونگذاری به آنها اولویت بیشتری از کبک در برخورداری از حق خودگردانی اعطا میکند. یا اینکه یک کبک مستقل چگونه میخواهد به معاهداتی که پیشتر بین ملل اولیه و حکام فرانسوی و بریتانیائی منعقد شده و پس از آن نیز از جانب دولت فدرال کانادا رعایت گردیده وفادار باقی بماند، و بعلاوه چرا این حق برای دیگر اقوام کانادا وجود نداشته باشد. همینطور در نامه سرگشادهای که به امضای جمعی و از جمله لوسین بوشار در۱۹ اکتبر ۲۰۰۵ منتشر میگردد از همگی سیاستمداران، روشنفکران، رهبران سندیکاها، هنرمندان، تجار و همه آنهایی که دوستدار کبک بوده و خواهان آیندهایی کامروا برای این جزیره کوچک فرانسهزبان در امریکا هستند، با توجه به پیری و کاهش جمعیت، رقابت جهانی و موانع اقتصادی در پیش رو، دعوت میشود تا به سه نکته مهم توجه نمایند: روشنبینی و اسیر توهم نشدن، مسئولیتپذیری و همه بارها را بدوش دولت ننهادن، و آزادی و جرات اندیشیدن درمسیری غیر از آنچه که در طول ۴۰ سال گذشته واقع گردیده است.
از نکاتی که بنظر میرسد لازم است مورد دقت نظر قرار گیرد تناقضی است که در بعضی از اهداف سوورانیته در ارتباط با یکدیگر وجود دارد. حزب کبکی از طرفی تمایل دارد جامعهای بسازد که در آن به گوناگونی فرهنگی و زبانی ارج گذاشته شود و از طرف دیگر با تحمیلی نامیدن چندفرهنگی کانادا و مخالفت با آن میخواهد جامعهای لائیک که دارای یک فرهنگ و یک زبان مشترک است بنا نموده و اقدام به پذیرش مهاجرین و جذب ایشان در آن بنماید. این موضع صریح و روشن حزب مذکور به این معنی است که دیگر چندفرهنگی یک ارزش و گنجینه محسوب نگردیده و باید مهاجرین کبک خود را آماده سازند تا به محض ورود با ارزشهای فرهنگی که از ابتدای تولد با آن رشد یافتهاند وداع نمایند. در واقع، در حالیکه در دهههای گذشته بسیاری از پناهندگان سیاسی و اجتماعی تمایل داشتند بهدلیل آزاداندیشی و جو آزادتر سیاسی و فرهنگی کبک در مقایسه با سایر استانها روی به این استان آورند، عملی شدن اهداف سوورانیته معرفی شده توسط حزب کبکی این خطر را خواهد داشت که نه تنها استقبالی از مهاجرت به کبک صورت نگیرد، بلکه قبلیها هم به فکر مهاجرت مجدد بیفتند. بدیهی است که پیامدهای این روند وسیعتر از این مختصر بوده که سعی خواهد شد تا در فرصتهای بعدی بدان پرداخته شود.
این مقاله در این صفحات از شماره ۲۱ نشریه پرنیان منعکس شده است.
مآخذ و منابع:
Front de libération du Québec, http://en.wikipedia.org/wiki/Front_de_lib%C3%A9ration_du_Qu%C3%A9bec.
Namazi, V. (2011). Les trajectoires de l’immigration de l’intégration professionnelle des immigrants iraniens travaillant comme chauffeurs de taxi à Montréal, Thèse de doctorat, Université de Montréal
October Crisis, http://en.wikipedia.org/wiki/October_Crisis.
Pour un Québec lucide, http://classiques.uqac.ca/contemporains/finances_publiques_qc/manifeste_qc_lucide.pdf