ابوذر مریخ پور
فرزندان ما مهاجران ایرانی، یا به قول معروف مهاجران نسل دوم، از آنجا که همزمان در هر دو فرهنگ ایرانی و غربی رشد میکنند و با دو تقویم کاملاً متفاوت سر و کار دارند، بهانههای زیادی برای شادی و بازی و سرگرمی دارند. آنها فارغ از این که بستر فرهنگی خانوادهشان چیست، در هرجای دنیا که باشند، این فرصت را دارند که مناسبتهای اصلی را به جا آورند، مثلاً میتوانند هم از شکلات جمع کردن شب هالووین لذت ببرند و هم موقع چهارشنبه سوری آتشی برپا کنند و در کنار پدر و مادرشان خاطرات کودکیشان را بسازند. و البته مهمتر از همه آغاز سال است! کودکان ایرانی میتوانند دو بار در سال، آغاز سال نو را جشن بگیرند و بدین ترتیب هم از پاپانوئل و کادوهای کریسمس و تعطیلات ژانویه و مسافرت و بودن با خانواده خوشحال باشند و هم موقع نوروز عیدی بگیرند و آجیل عید بخورند و پای سفرهی هفت سین از تماشای ماهی قرمزها (که این روزها بحث بر سر خریدن یا نخریدن آنها در بین ایرانیان داغ است) غرق در دنیای کودکانه شوند و شادی کنند.
این که فرزندان ما به کدام فرهنگ دلبستگی بیشتری داشته باشند، دغدغهای است که خیلی از والدین ایرانی دارند اما جای هیچ گونه نگرانی ندارد. بچهها قرار نیست در هیچ کدام از این فرهنگها غرق شوند. آنها میتوانند در این جریان سیال بین تقابل دو فرهنگ شناور باشند و از شنا کردنشان لذت ببرند. بچهها اینجا (در کانادا) مدرسه میروند، دوستان کانادایی دارند، در مراسم و تولدها و جشنها و میهمانیها شرکت میکنند و ناخودآگاه با فرهنگ غربی آشنا میشوند و از این همه شادی و سرگرمی و بازی و خنده سرمست میشوند. از طرفی آنها در خانوادههایی زندگی میکنند که آداب و رسوم ایرانی را میدانند و به جا میآورند و البته قطعاً از آن بهرهمند میشوند و لذت میبرند. این که پدر و مادر در کجای میان این دو فرهنگ ایستادهاند و چقدر بچهها را با مؤلفههای فرهنگ ایرانی آشنا و درگیر میکنند قطعاً در شکلگیری فرهنگ کودکان (که شکلدهندهی تمامی مراحل زندگی آنها است) تأثیر خواهد گذاشت.
کانادا یک کشور چند فرهنگی (مولتی کالچرال) است و بنا بر این، شهروندان آن با فرهنگهای مختلف آشنا هستند. آنها همان طور که با غذاهای عربی و کرهای و مکزیکی آشنا هستند و همان گونه که شروع سال نو چینی را به چینیها تبریک میگویند، نوروز را نیز به خوبی میشناسند و برای مثال، اگر همسایههای کانادایی شما بدانند که شما ایرانی هستید، به شما تبریک میگویند و حتی گاهی معلمان برخی دانش آموزان ایرانی در مدرسه و به احترام آنها سفرهی هفت سین تزئین میکنند تا در شادی آغاز سال نوی شمسی سهیم شده باشند.
از طرفی شروع سال نوی شمسی، شروع بهار هم هست و این مناسبتی است که در تمام فرهنگها قابل احترام و مهم تلقی میشود. پایان زمستان، شروع روزهای بلند است و گرمای زمین و بالا رفتن دمای هوا که با نغمهی پرندگان و صدای جویبارها و رودها زیباییآفرین است و هر انسانی را فارغ از نژاد و فرهنگ و ملیت به وجد میآورد. شاید برای ما که (کمی ؟) از کودکی فاصله گرفتهایم، این بهترین فرصت باشد که ما هم مثل بچهها از این نو شدن و دگرگونی بهار بهرهمند شویم و در کنار به جای آوردن آداب و رسوم شب عید به گذشتههای خود نیز نیمنگاهی داشته باشیم و حس و حال عید را که قطعاً انرژیبخش و شادیآفرین است در خانوادهمان تقویت کنیم.
اما نوروز بدون آجیل و شیرینی عید و سفرهی هفت سین و سماق و سنجد و سیب و سیر و سبزه صفایی ندارد. همه ساله در ماه مارچ که مقارن با اسفند ماه است، همچنان که به روزهای آغازین سال نو شمسی نزدیک میشویم، جنب و جوش و شور و شوقی در مغازههای ایرانی شهرهای مختلف کانادا به راه میافتد و هر زمان که وارد مغازههای ایرانی شوید با شلوغی انبوه هموطنان ایرانی روبهرو میشوید که برای خرید آجیل و شیرینیهای مخصوص ایرانی و سایر اقلام مربوط به عید نوروز به همراه خانوادههایشان آمدهاند و خوش و بش میکنند و به دنبال پسته و بادام مرغوب و شیرینی باب میلشان هستند. در واقع، گاهی به نظر میرسد که نوروز در خارج از کشور برای ایرانیان نمود بیشتری دارد و تعصب بیشتری برای برگزاری کامل و بدون نقص همهی آداب و رسوم وجود دارد، به این معنی که اگر برخی خانوادهها از خرید یا پرورش سبزه در ایران سرباز میزدند، اینجا هر طور شده، میبایست سبزه داشته باشند تا مؤلفههای فرهنگ نوروز را به درستی حفظ کنند و به دیگران نیز معرفی کنند.
گاهی ممکن است فکر کنید که چون تعطیلی رسمی ندارید یا هنوز برف میبارد و هوا سرد است، حال و هوای عید را ندارید یا برایتان کمرنگ است، شاید باید به شما حق داد، اما خبر خوشایند این است که نوروز اکنون در کانادا به رسمیت شناخته میشود و با تلاشهای دکتر رضا مریدی، نمایندهی پارلمان اونتاریو از سال ۲۰۰۹ به طور رسمی وارد تقویم کانادایی شده و همگان با آن آشنا هستند. با این که هنوز هیچ تعطیلی رسمی به مناسبت نوروز تعریف نشده، اما فرصتی که خیلی از خانوادههای ایرانی از آن بهره میبرند، تعطیلات مارچ است که به مدت یک هفته مدارس تعطیلاند و خانوادهها میتوانند با گرفتن مرخصی راهی کشورهای آمریکای لاتین یا مقاصد دیگر شوند و از گرمای هوا لذت ببرند و با بودن کنار هم اوقات خوشی را رقم بزنند.