ریحانه کلانی-از آنجا که به مباحث زندگی روزمره علاقهی وافری دارم، موضوع این ماه هم هرچند مناسبتی، ولی گره خورده با این مبحث است. میشود بارها نشست و تحلیلهای متعدد جامعهشناسانه در بارهی روابط انسانها و چند و چون آن ارائه داد؛ ولی در این متن ترجیح میدهم تا جایی که بشود از واژههای ثقیل جامعهشناختی استفاده نکنم تا برای مخاطبان، از هر قشری که دید و بازدید عید را تجربه کردهاند، تحلیلی اجتماعی ارائه کنم. برای شروع تحلیل در مورد تعریف رسم جستوجو میکردم به این جملات (تعاریف) برخوردم: هنگامی که خاستگاه رابطهی اجتماعی منظم در عادتی طولانی باشد، چندان که خود آن به طبیعتی ثانوی مبدل گردد، رسم (Custom) نام دارد. معمولاً رسم را به عنوان عادتی که جزء آداب و رسوم گردیده، تعریف میکنند که عادت نیز خود آمادگی مکتسب از طریق تکرار اعمالی یکسان را میرساند.
اساساً ما ایرانیها بر اساس یک حس ناسیونالیستی، مذهبی و یا هر چیز دیگر که نامش را بگذارید، هر سال روز اول عید استارت دیدنی رفتنهای نوروزی را میزنیم و بعد هم در خانه مینشینیم منتظر بازدیدها، شاید بسیاری از ما بیتوجه باشیم که در این چند روزه نوروز چه رخداد اجتماعی درخور توجهی رخ میدهد، چرا رخ میدهد، چرا دنبالهی آن امری مهم تلقی میشود تا جایی که ما گاهی آگاهانه و یا ناخودآگاه به صورت جمعی برای حفظ آن تلاش میکنیم، بازخوردهای آن در زندگی جمعی و فردی ما چیست و هزاران پرسش دیگر که میتوان در بارهی این سیزده روزه آغازین سال پرسید. آنچه در چند سال اخیر در رابطه با نوروز شاهد آن بودیم، دگردیسیهایی بوده که در ارتباط با این امر اجتماعی رخ داده مثلاً کوچکتر شدن دایرهی دید و بازدیدها از اقوام دورتر (خلاصه شدن آن به اقوام درجهی یک و دو)، و یا ترجیح سفر به جای ملاقات یکدیگر و گاهی فرار از هزینههای آن چنانی نوروز.
نوروز یکی از مقولههای اجتماعی-سنتی است که سالها است (آداب و رسوم نهفته در آن) تبدیل به یک ساختمان شده: ساختمانی که ما انسانها (عاملیتها) در گذر زمان آن را دستکاری کردهایم، ولی هیچ گاه در صدد تخریب این ساختمان نبودهایم. ما یاد گرفتهایم که هرسال در زمان معینی، یک سری آداب را اجرا کنیم (این در تمام کشورها وجود دارد) و با این کار به دنبال شدن این امر اجتماعی در زندگی روزمره یاری رساندهایم تا بتوانیم باز هم در کنار هم زندگی اجتماعی مسالمتآمیزی را تجربه کنیم. جایی میخواندم یکی از کارکردهای مثبت دید و بازدیدهای سال نو، کاهش استرس و ایجاد انرژی مثبت در فرد است؛ این نگاه روانشناسی اجتماعی هم در خور توجه است، ولی آیا گاهی ما خودمان با نگاه تجملی به این مقولهی اجتماعی، تلاش برای تدارکات فراوان، تأکید بر نوع پوشش غیرتکراری امروز و روز قبل و روز بعد در ایام نوروز، باعث ایجاد استرس و تشویش خودمان نمیشویم؟ قصد ندارم تحلیل را با رویکرد روانشناسی اجتماعی ادامه دهم؛ این صرفاً یک نگاه کوتاه به این مقوله بود و شاید یک تلنگر از کژکارکردهای پدید آمده از مقولهی مورد بحث!
ما ایرانیان بر اساس رعایت یک سنت کهن، در دید و بازدیدهای نوروزی، سطح روابط و انتظارات خود را از یکدیگر تنظیم میکنیم؛ به خانهی کسی میرویم و بعد انتظار داریم او هم به خانهی ما بیاید، نحوهی پذیرایی، نوع پوشش، میزان صمیمیت و … سطوح روابط بعدی ما را شکل میدهد و نوع آن را تعیین میکند، میزان رسمی بودن آن را مشخص میکند، البته این شاید ویژگی عام روابط رفت و آمدی به طور کلی به حساب آید که نمود خاص آن نوروز است.
بگذارید به یکی از ویژگیهای کارکردی دیگر رفت و آمدها و روابط نوروزی اشارهای داشته باشیم؛ بر اساس پژوهشهای انجام شده، جامعهی کنونی ما بیش از پیش تمایل به فردی شدن دارد. این به آن معناست که در گذر جامعهی ایران از هویت سنتی به هویت مدرن جوانان که در رأس هرم جمعیتی جامعهی ما قرار دارند، در حال شکل دادن ترجیحهای جدیدی از روابط با دیگران هستند (البته جوانان تحت تأثیر رسانه یکی از این عوامل شکلگیری هستند). آنها ترجیح میدهند فردگرایانهتر از پدر و مادرهاشان زندگی کنند، سبک زندگی جمعگرایانه را گاهی نوعی مانع برای انتخابهای آزادانه خود میدانند و البته تا اینجای قضیه، کاری به این که این اتفاق خوب است یا بد نداریم. فقط تصور کنید این حالت، از مدل تعادلی خود خارج و بر جامعه حاکم شود، یعنی هویتهای جمعی رو به زوال گذارده و توانایی در کنار هم نگه داشتن ما را به عنوان انسانهای اجتماعی (بخوانید ذاتاً اجتماعی) نداشته باشند، به مسکنهایی نیاز داریم که به حفظ این هویت جمعی و چارچوبهای حفظ زندگی جمعی یاری رساند، روابط نوروزی و دید و بازدیدهایی که در شروع سال شکل میگیرد، یکی از این مسکنها است. شاید یک نفر منتقدانه بگوید: یعنی همهی هویت جمعی ما بسته به همین دیدنی رفتن و بازدیدها است؟! نه؛ ولی بخش عظیمی از هویت جمعی به واسطهی همین رسوم که ما (همان گونه که گفتم) آگاهانه و یا به صورت ناخودآگاه دنبال میکنیم، ترمیم و دنبال میشود و آثار اجتماعی خاص خود را دارد.
در لابهلای بحث، نگاهی کوتاه به یکی از مصادیق و فاکتورهای در حال شیوع در جامعهمان میاندازیم؛ رواج شبکههای اجتماعی مجازی در میان مردم که مانند هر تکنولوژی دیگری دو لبه (جنبهی مثبت و منفی) دارد و به ظهور فردیت و افزایش آن انجامیده است. نوروز میتواند فرصتی برای احیای بازیهای سنتی (غیرکامپیوتری) و فضایی برای گسترش تعامل کلامی باشد. هرچند زمانی کوتاه ولی میتوان شبکههای مجازی را کنار گذاشته و باهم بودن واقعی را تجربه کرد. در رابطه با شبکه های مجازی، گسترش آن، جایگاه آن در جامعه سنتی- مدرن ایران و…. بحث زیاد میشود کرد، شاید موضوعی را در مطلبی مجزا به آن اختصاص دادم ولی در مبحث حاضر به همین میزان اکتفا میکنم.
یکی از بازخوردهای مهم و شاید به ظاهر عجیب اجتماعی این دست دید و بازدیدهای نوروزی، کاهش سطح آسیبهای اجتماعی است. یکی از فاکتورهای بسیار مهم حفظ زندگی اجتماعی کنار یکدیگر «اعتماد اجتماعی» است که امروزه فقدان آن در جامعهی ما به شدت احساس میشود، ملاقاتهای نوروزی دایرهی تعلق اجتماعی و سرمایهی اجتماعی ما را گسترش میدهد که باعث گسترش شبکهی روابط و پیوندهای اجتماعی میشود و این امر به شکلگیری نوعی اعتماد بنیادین یاری میرساند این امر تعهد اجتماعی و سلامت روانی را افزایش داده و باعث کاهش آماری آسیبهای اجتماعی میشود. به هر حال، نوروز یکی از سرمایههای مهم اجتماعی محسوب می¬شود که شاخص¬های این سرمایه اعم از توسعهی رابطهی اجتماعی و اعتماد از نیازهای اساسی هر جامعه¬ای است. امسال میتوانیم نوروز را با نگاهی متفاوتتر، کارکردیتر و شاید جامعهشناسانه آغاز کنیم.