شیوع (سه ستاره)
Contagion
ژانر: تریلر، سینمای فاجعه
توزیع: ۳ ژانویه
داستان: فیلم با روز دوم از شیوع یک ویروس بسیار خطرناک که مبتلایان را در فاصله چند روز میکشد آغاز میشود. به طور موازی، شاهد زندگی چند نفر هستیم که به ویروس مبتلا شدهاند و در حال تردد در شهرهای پرجمعیت جهان هستند؛ مهمترین آنها بت، مادر یک خانواده خوشبخت امریکاییست که از یک سفر کاری از هنگ کنگ بازمیگردد اما به زودی خودش و پسر کوچک خانواده در اثر بیماری میمیرند. با جدیتر شدن موضوع، افرادی در سازمان بهداشت جهانی برای شناسایی علت اصلی بیماری و تولید واکسن دست به کار میشوند اما تاثیر شیوع آن سبب بروز ناآرامی و هرج و مرج میشود. این در حالیست که وبلاگ یک روزنامهنگار جاهطلب که مسائل مربوط به این ماجرا را دنبال میکند میلیونها خواننده دارد و برای مقامات بهداشتی و امنیتی، تولید مشکل میکند.
معرفی کوتاه: یکی از هوشمندانهترین فیلمهای سالهای اخیر در ژانر فاجعه که به شدت امروزی شده است را یک کارگردان متفاوت میتواند بسازد. اهمیت کار سودربرگ در این است که سراغ نمونهای رفته که در بدو امر دشوارترین ژانر برای متفاوت بودن به نظر میرسد. یک فیلم سینمای فاجعه چه میتواند باشد؟ معرفی تدریجی تعداد زیادی شخصیت یا تیپ که آرام آرام درگیر فاجعهای میشوند که فراگیر میشود، تعداد زیادی قربانی میشوند و نهایتا با دلاورمردی یکی از قهرمانان، فاجعه پایان میگیرد. خوب! به یک معنا شیوع همین الگو را پیروی میکند اما به معنایی دیگر اصلا چنین نیست.
مانیبال (سه ستاره و نیم)
Moneyball
ژانر: درام ورزشی
توزیع: ۱۰ ژانویه
داستان: لیگ بیسبال آمریکا در سال ۲۰۰۲٫ بیلی بین، مدیر عامل باشگاه اکلند اتلتیکز که همواره مجبور بوده با بودجهای نسبتا ناچیز در برابر غولهای لیگ با سه برابر بودجه تیم او مقاومت کند، سه بازیگر اصلی تیم را از دست داده و عملا با بودجه ناچیز نمیتواند یک تیم درست و حسابی آماده کند اما در یکی از تلاشهایش برای خرید بازیگر جدید، با پیتر برند، جوانی که به تازگی از دانشگاه معتبر یل در رشته اقتصاد فارغالتحصیل شده و هیچ چیز از این بازی نمیداند اما دیدگاههای تازهای درباره نحوه انتخاب بازیگران بر اساس متغیرهای آماری دارد آشنا میشود. آنها برخلاف نظر شورای مشاوران باشگاه و مربیان، تعدادی از بازیگران ارزانقیمتی را که به دلایلی کارنامه ناموفقی داشتهاند بر اساس مهارتهایشان با قیمتهای پایین خریداری میکنند و تیمی را سامان میدهند که هرچند به دلیل زیبابازی نکردن، مورد انتقاد بسیاری است اما میتواند مهمترین رکوردهای تاریخ بیسبال امریکا را جابجا کند.
معرفی کوتاه: اگر قرار باشد درباره خستهکنندهترین و غیرجذابترین ورزشها رتبهبندی صورت بگیرد احتمالا بیسبال یکی از رتبههای صدر جدول را به خود اختصاص خواهد داد اما وقتی ورزشی در یک کشور ۳۰۰ و اندی میلیون نفری که رتبه اول تولید آثار سینمایی سرگرمکننده را دارد، در میان ۵ ورزش محبوب قرار داشته باشد، درامهای جذاب مرتبط با آن هم ساخته خواهد شد اگر چه فیلم مجبور باشد کمترین زمان ممکن را به خود بازی بیسبال اختصاص دهد. مانیبال فیلمی درباره راههای کسب درآمد از این بازی بدون اینکه در آن سرآمد باشید است و خود فیلم هم از نظر روایت همین مسیر را میرود. فیلم برای نامزدی در چند رشته اسکار امید دارد.
The Ides of March
ژانر: درام سیاسی
توزیع: ۱۷ ژانویه
داستان: استیون مهیرز جوان تحصیل کرده، خوشپوش و تحلیلگر و نفر دوم کمپین انتخاباتی فرماندار موریس از نظر همه، نفر اصلی در پیروزیهای فرماندار پنسیلوانیا، بوده که با ایدهها و تحلیلهایش خیلی خوب توانسته کارزار انتخاباتی را پیش ببرد و به همین دلیل از سوی گروه رقیب، آماج تطمیع و تهدید است. در این مرحله در آیوا، رقابت بین دو کاندیدای دموکرات برای رسیدن به نمایندگی این حزب در انتخابات آتی به مرحله حساسی رسیده است. مهیرز ناخواسته در گیر ماجراها و توطئههایی میشود که میزان صداقت و وفاداری اطرافیان، رقبا و خودش را محک میزند و به تجربهای تلخ ختم میشود.
معرفی کوتاه: درام سیاسی-روانشناسی جورج کلونی بر اساس نمایشنامه بیو ویلمن حول محور افتضاحات رقابتهای انتخاباتی دو کاندیدای دموکرات، شاید در بدو امر یک جور خودزنی به حساب بیاید آنهم از سوی یکی از مشهورترین و معتبرترین چهرههای مدافع دموکراتها در سالی که بیش از هر سال دیگر هالیوودیهای طرفدار دو حزب در برابر هم صفآرایی خواهند کرد اما وقتی به محتوای اثر دقیقتر میشویم آن را نه درباره یکی از دو حزب بلکه درباره اخلاق سیاستمداری در امریکای امروز میبینیم. فیلم به نامزدی در چند جشنواره معتبر امیدوار است.
فولاد واقعی (ریل استیل) **۱/۲
Real Steel
ژانر: درام خانوادگی، علمی-خیالی
توزیع: ۲۴ ژانویه
داستان: سال ۲۰۲۰ که در آن رباتها جایگزین انسانها در مسابقات بکس شدهاند، چارلی کنتون که پیشتر یک بوکسور بازنده بوده و الان هم تا خرخره درگیر قرض به این و آن است، از طریق برگزاری نمایشات هیجانانگیز با ربات بوکسورش و شرط بندی امرار معاش میکند تا اینکه در اثر حادثهای، رباتش را از دست میدهد و هم زمان به او خبر میرسد که همسر سابقش مرده و او باید حضانت پسرش، مکس را بر عهده بگیرد. این درحالیاست که خاله پولدار مکس هم دنبال این حضانت است و این میتواند برای چارلی یک فرصت خوب برای دستیابی به پولی هنگفت و خرید یک ربات جدید باشد اما…
معرفی کوتاه: زمانیکه دریمورکز این اثر به ظاهر علمی-خیالی را به دست یک کارگردان موفق در خلق کمدیهای خانوادگی میدهد مشخص است که قصدش به واقع بیش از اینکه تولید اثری علمی-خیالی باشد، عرضه یک بلاک باستر خانوادگی است؛ ریل استیل دقیقا چنین چیزی است: یک اثر خانوادگی با لحظات مفرح فراوان، پیامهای اخلاقی فراوانتر و قدری قصههای درباره آینده. با چنین معجونی است که میشود اثری با محوریت بوکس برای خانوادهها با درجه PG-13 تولید کرد.
راننده (چهار ستاره)
Drive
ژانر: تریلر
توزیع: ۳۱ ژانویه
داستان: یک شاگرد مکانیک ساکت اما متبحر در رانندگی، در زندگی دو راه دیگر هم برای پول درآوردن میداند: رانندگی ماشینهای بدلکاران فیلمها و رانندگی برای سارقان؛ اما آشنایی با زن همسایه و فرزند کوچکش که چشم انتظار مرد خانه به زندان افتاده هستند مسیر زندگیاش را تغییر میدهد.
معرفی کوتاه: برای آنها که به تماشای فیلمهای متفاوت در قلب جریان اصلی هالیوود علاقهمندند، راننده یک ضیافت باشکوه است؛ با فیلمنامهای از یک ایرانی و با بازی بازیگر جوان کانادایی که این روزها به سرعت در حال طی کردن پلههای ترقی است. راننده در الگوی کلی یک فیلم نمونهای از جریان اصلی ژانر حادثهای-گنگستری از نوع دهههای ۷۰ و اوایل ۸۰ است. مرد ساکتی که به سختی میتوان دریافت چه میاندیشد و چه احساسی دارد، زنی که در مسیر زندگی او قرار میگیرد و چالشی که میتواند به فاجعه ختم شود. اما فیلم در اجزا آن قدر جزییات بکر و اندیشیده شده دارد که به مخاطب حتی لحظهای اجازه استفاده از واژه تکراری یا کلیشهای نمیدهد.
تذکر: فیلم صحنههای بسیار خشنی دارد.
چیز **
The Thing
ژانر: ترسناک
توزیع: ۳۱ ژانویه
داستان: یک تیم تحقیق در قطب با پدیده عجیبی در زیر یخها مواجه میشود. آنها مجموعهای از بهترین افراد ممکن از جمله کیت لوید، دیرینهشناس را برای جستجوی این پدیده که شامل یک سفینه بزرگ فضایی و موجود عجیب یخزدهای است به منطقه میبرند. در بدو امر همهچیز به ظاهر خوب پیش میرود و گروه، موجود بیگانه را به مقر منتقل میکند اما با آب شدن یخها، هیولا جان میگیرد و به آنها حمله میکند. گروه موفق میشوند که او را از بین ببرند اما بعد از کالبدشکافی کیت به حقیقتی تلخ پی میبرد؛ این موجود قدرت این را دارد که خود را به شکل هر یک از آنها درآورد و لذا هنوز در میان آنها حضور دارد.
معرفی کوتاه: ساختن دنباله یا بازسازی یک کالت در سینمای وحشت عجیب نیست اما اینکه بر چنین فیلمی، پیشدرآمد (پرولوگ) بسازی به جسارت زیادی لازم دارد. فیلم حاضر که پیشدرآمد فیلم سی سال پیش جان کارپنتر (که آنهم بازسازی فیلم کلاسیک دهه پنجاه میلادی بود) است در انجام چنین کاری در مجموع موفق است و توانسته آبروداری کند اگرچه نمیتوان بیش از این به آن اعتباری داد.
چیز در قالب فرمولهای ژانر خیلی کلاسیک آغاز میشود و پیش میرود. در اینجا هم با همان تضاد میان دانشمندان برسر اولویت علم یا انسانیت و همچنین میان سرمایهگذاران با دانشمندی که وظیفهاش «هشدار دادن» است روبروییم و بنا بر همان الگوهای سه دهه قبل (در راس آنها بیگانه)، نقش محوری را یک زن برعهده دارد. جلوههای ویژه فیلم که به لطف تکنولوژی جدید خیلی واقعیتر شدهاند از نظر مصرف، به خوبی در قالبهای گذشته ماندهاند تا به باورپذیری یک پیشدرآمد خدشهای وارد نشود. این درست مقابل اثری مثل جنگهای ستارهای است که سهگانه پیشدرآمد آن به مراتب شکیلتر از سهگانه اصلی شده است.